تانیا و مامان در پارک بودند. تانیا میخواست سوار چرخوفلک شود. مطابق معمول، او آنه را هم با خودش برده بود. آنه عروسک موردعلاقه تانیا بود.
مامان تانیا را روی یکی از صندلیهای چرخوفلک و آنه را روی یکی دیگر از صندلیها قرارداد. تانیا لذت میبرد و فریاد میزد "تندتر مامان، تندتر! من میخوام تندتر بشه." بنابراین مامان چرخ فلک را بیشتر حل داد و خیلی زود سرعت آن بالا رفت.