حدود یک سال از چهارمین سال تولد تانیا میگذشت. تانیا پنجساله بود و سال دوم مهدکودک را سپری میکرد. او عاشق این بود که به مدرسه برود. و حالا او به یک کلاس پیشدبستانی کوچک میرفت که ۱۵ دانشآموز داشت.
لباس فرم مدرسه خیلی بامزه و زیبا بود. دخترها یک دامن آبی ملوانی و یک بلوز سفید با یقه ملوانی آبیرنگ میپوشیدند.
تانیا و دوستانش تانیشا و سونالی همگی در یک کلاس بودند. اتوبوس زرد و براق مدرسه آنها را در ساعت ۸:۱۵ صبح از خانه به مدرسه میبرد.