بسیاری از افراد نیچه را به عنوان یک فیلسوف میشناسند اما نیچه در کتاب چنین گفت زرتشت با استفاده از داستانی شیرین، عقاید فلسفی خود را برای ما بیان کرده است. در کتاب Also Speach Zarathustra نیچه عقاید خود را دربارهی ابر انسان و مرگ خدا و بازگشت جاودانه بیان میکند. شخصیت اصلی داستان، زرتشت پیامبر است که بعد از یک دوره انزوا به شهر برمیگردد و تلاش میکند تا پیام و دانستههای خود را به مردم بازگو کند اما هیچ کس صدای او را نمیشنود و به همین دلیل زرتشت به این فکر میافتد که این اندیشهها را در قالب کتابی به نام اوستا ماندگار کند. کتاب صوتی چنین گفت زرتشت با صدای آرمان سلطان زاده توسط نشر آوانامه منتشر شده است. شما میتوانید با مراجعه به دسته بندی فلسفه، کتابهای فلسفی دیگری را در فیدیبو بخوانید.
فردریش ویلهم نیچه Friedrich Wilhelm Nietzsche فیلسوف معروف آلمانی است که در سال 1844 به دنیا و در سال 1900 از دنیا رفت. او از معروفترین اندیشمندان معاصر است که علاوه بر فلسفه، در حوزه شعر، نقد ادبی و آهنگسازی نیز فعالیت میکرد. نیچه پس از فارغ التحصیلی از دبیرستان تلاش کرد که با خواندن الهیات کشیش شود اما پس از یک ترم تحصیلات خود را رها کرد. او از سال 1869 تا زمان مرگش، به عنوان یک بی سرزمین در کشورهای آلمان، ایتالسا و سوئیس زندگی کرد. از او کتابهای زیادی به چاپ رسیده که میتوانید بعضی از آنها را در زیر مشاهده کنید:
فلسفه یکی از ابتداییترین مباحث مورد علاقه انسانها بوده است. از زمان یونان باستان این فلسفه است که عمق اندیشه انسانی را نشان میدهد و ما را به سوی مسائلی راهنمایی میکند که ممکن تاکنون به آن فکر نکردهایم. کتاب صوتی چنین گفت زرتشت به ما کمک میکند تا:
جان شکیب و استوار، از سنگینیهای بسیاری گرانبار است. حال آنکه خود تندیسی است برای شکوه و عظمت. چرا که صلابتش مشتاق بار گران- بلکه گرانترین بار- است. جان ناب گرانترین بارها را میجوید و همچون شتر زانو میزند، به آن امید که بهترین بارها را بر پشتش نهند.
برادر اگر فضیلتی داری و آن فضیلت ویژه تو باشد، اغیار را در آن انباز نمیخواهی و بی شک میخواهی که آن را به نام خودش بخوانی و با آن سرگرم شوی تا تسلی یابی. بدانکه تو با اینکار با تعریفی که از آن به دست دادهای مردم را شریک ساختهای و با فضیلتات به جمع پیوستهای.
دیوانه به زرتشت چنین گفت: شهر بزرگ اینجاست. تو اینجا چیزی تازه نتوانی یافت بلکه اینجا همه چیز را از دست خواهی داد. چه چیز ناچارت کرد که در این منجلاب پای نهی؟ به پاهایت رحم کن. همان به که دم در دروازه بازایستی و تفی بر آن اندازی و از راه آمده بازگردی. اینجا دوزخ اندیشههای تنهایان است.
زرتشت در آتشین روزی زیر درخت انجیری بهخواب رفت و دستان خود را بر چهره خویش نهاد. ماری آمد و بر گلویش نیش زد و او از درد فریاد برآورد. زرتشت درحالی که به آن مار خیره شده بود از جای برخاست و مار چشمانش را شناخت و شتابان خواست از آن جا بگریزد.
نیچه به عنوان یک فیلسوف و انسانی دغدغهمند همیشه در تلاش بود تا به حقیقت دست یابد و اندیشههای گوناگون را مورد بررسی قرار میداد. او هیچگاه اما به قطعیت نرسید و طرفداران اندیشههای او نیز نباید به دنبال این باشند که از سرگشتگی نیچه در امان بمانند. اگر شما به فلسفه و اندیشههای عمیق علاقه دارید، به عناوین زیر سر بزنید:
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 890.۶۰ مگابایت |
مدت زمان | ۱۶:۰۶:۱۲ |
نویسنده | فردریش نیچه |
مترجم | مسعود انصاری |
راوی | آرمان سلطان زاده |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۰/۱۲/۱۵ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این حماسه اندیشه و واژگان نیچه بدرستی با ترجمه گرانقدر و بی نظیر آقای مسعود انصاری هم پارسی و هم کامل شده است و با صدای نفیس و شور هنرمندانه آقای سلطان زاده مزین و دل انگیز. کاش می توانستم دستان مترجم را برای قدردانی و ارج گزاریش بفشارم. بخش کوچکی را با ترجمه معروف دیگر مقایسه کردم و انتخابم را آفرین گفتم. اگر برای موسیقی متن هم، شعر آوایی اشتراوس برای این اثر برجسته نیچه، به کار می رفت، واژه کامل برازنده این کتاب صوتی می شد. نمونهای برای نمایش شیوایی ترجمه برای خواننده یا شنونده آتی: «در واپسین رویاهای همین بامداد خویش، دیدم که بر پرتگاهی ایستاده ام رو به آن سوی این جهان و ترازوی بدست دنیا را می سنجیدم... از رویای خویش چنین دانسته ام، فارغ بالان دنیا را توانند سنجید و نیک پیمایان وزنش توانند کرد و تیز پروازان بر کرانه های دورش پر می توانند زد... جهان را بر پرتگاه بلندایی مشرف به دریا دیده ام، تو گویی درختی است شاخ گستر، استوار بن و تکیه گاهی برای خسته ای تازه از راه رسیده. جهان را دیدم که به دیدنم می شتابد، گویی، نازک دستانی است، بر آن صندوقچه ای گشاده، برای شادمانی چشمانی آزرم گین و آفرین گوی... اینجاست آن پرتگاه من، آن دماغه. آنجاست دریا، آن ژولیده موی چرب زبان، آن پیر وفاپرور که به سوی من می غلتد، آن پیرسگ وفادار هیولاوار صدسر سپیدموی چاپلوسی که بس به او عشق می ورزم. می خواهم ترازوی خویش را همانجا بر آن دریای خروشان نهم... چنین گفت زرتشت.» کتاب سوم- قسمت پنجم.
دوستان پیش از خوانش نیچه حتما زندگینامه او را بخوانید، به شدت شما را از مفتون زدگی احتمالی در برابر کلام پیامبر گونه نیچه محافظت می کند.
کاش اصلا نمی خواندی اقای سلطان زاده ترجمه های این اغا و نشرش در مورد نیچه فالشه یعنی جوری ر.... طرف رفته تلوزین در مورد اثار نیچه حرف زده مردم بهش خندیدن بعد نگاه کردن از کتاب این مترجم و نشر بوده
بسیار باعث افتخار است که دانشمندی مانند نیچه به دین زرتشت که از ادیان اصیل و بسیار قدیمی دنیاست و مربوط به سرزمین آریایی ها علاقه مند شده ، کتاب رو دوست دارم ، نحوه خوانش عالی ، فقط متن کتاب کمی ثقیل است
ترجمه داریوش آشوری بهتره با صدای افشین یداللهی البته اگر خوانش آقای سلطان زاده جذاب باشه و اثر گذار ومعانی رو خوب منتقل کنه از این ترجمه هم میشه استفاده کرد
من حدود بیست سی صفحه از این کتابو چند سال پیش با توضیحات دوستی ، به صورت گروهی شنیده بودم و بعد متوقف شد ، کتاب بسیار سنگینه و به نظر من بدون توضیحات فهمش خیلی سخته
شنیدنش لذت بخش بود. بنظرم آرمان سلطان زاده با انتخاب درست لحن ها و موسیقی متن به زیبایی و تاثیرگذاری این اثر افزوده.
متاسفانه من این کتاب را نفهمیدم، شاید میشه گفت واژه ها برای من ملموس نبوده و خوانش حماسی جناب سلطان زاده هم کمکی به من نکرد. به شدت نفهمیدم!!!!
دوستانی که کتاب رو تهیه کردن ترجمه جناب آشوری با صدای استاد یداللهی بهتره یا این نسخه با ترجمه جناب انصاری؟
به نظر من مترجم خوب نبود و مفهوم كتاب واقعا سنگينه من لااقل هيچي نفهميدم