جنبش دانشجویی سال ۱۹۷۰ در آمریکا و اروپا، درخواست جوانان و زمزمههای بازگشت به معنویت، تمدن غرب را بر آن داشت تا براساس دیدگاه «دولت برای قیصر، کلیسا برای پاپ»، معنویتی تازه به وجود آورد تا نه کشور از چنگشان درآید، نه روح تشنۀ حقیقت، تشنه بماند و چه معنویتی بهتر از معنویت سکولار که اساس و بنیان آن بر جدایی دین از سیاست است. مشخصهی اصلی معنویت سکولار: الف) معنویت منهای شریعت: بر این باور است که میتوان به معنویت دست یافت، به آرامش نسبی رسید و خود را مقید به شرایع دست و پا گیر و بعضاً کسلکنندهی ادیان نکرد. اگر تنها هدف شریعت رسیدن به آرامش است، میشود با اعمال معنوی (پرواز روح، مدیتیشن) بدون هیچ گیر و داری به آرامش رسید. ب) انسان محوری به جای خدا محوری: با نگاه اومانیستی غرب به عالم، چه در معنویت، چه در غیر آن، جایی برای خدا تعبیه نشده است. اکثر قریب به اتفاق گروههای جدید معنوی، با نگاه افراطی به انسان، جایی برای خداوند در عرفانشان ندیدهاند. ج) همه چیز همین عالم است: عالم نزد اکثر گروههای معنوی نوپدید، ختم به همین عالم میشود. چرا که میخواهند گرفتار معاد و روز واپسین نشوند، عالم را محدود به همین دنیا دانسته و قصۀ مرگ و زایش را تعبیر به تناسخ و چرخهی کارما (علت و معلول) کردهاند، تا انسان معنوی قرن ۲۱، سرگرم شده و هر چیز را در مقابل خود دید، با قانون تناسخ تشریح کند.