کتاب اندوهی فراتر از رؤیا، اوج هنر خلاصهکردن یک عمر زندگی است: «تقریباً هفت هفته است که از مرگ مادرم میگذرد. بهتر است هرچه سریعتر دستبهکار شوم پیش از اینکه اشتیاقم به نوشتن درمورد او که آنقدر پرقدرت وجودم را در روز خاکسپاریاش دربرگرفته بود از بین برود و من به همان حالت گنگ و مبهمی برگردم که هیچ حرفی برای گفتن نداشتم؛ همان حالتی که هنگام شنیدن خبر خودکشیاش دچارش شده بودم.» هاندکه با این جملهی کوتاه و ساده سعی میکند به شالودهی زندگی مادرش و پستیوبلندیهای دردناک زندگیاش بپردازد که او را در تاریکی فروبرده بود و درنهایت باعث خودکشیاش در ۵۱سالگی شد.
این کتاب که طی دو ماه در زمستان ۱۹۷۲نوشته شده است کمی بیشتر از ۶۹ صفحه دارد و میتواند طی یک بعدازظهر خوانده شود، ولی تعداد صفحات کم این کتاب نسبت به مفاهیم عمیقش میتواند اغفالگر باشد؛ مفاهیمی دربارهی زندگیای که همزمان با شکلگرفتن حکومت نازیها آغاز شد، جنگ دوم جهانی را تجربه کرد و در بدبختی و فلاکت بعد از جنگ غرق شد. اندوهی فراتر از رؤیا، شرححالی منحصربهفرد و باشکوه است که خواننده را همراه با نویسندهی کتاب در غمی جانکاه فرومیبرد.