قصههای پرفراز و نشیبی در ادبیات ایران نوشته شده است، یکی از این قصهها قصهی بامداد خمار نوشتهی فتانه سید جوادی است. این داستان اولینبار در سال ۱۳۷۴ چاپ شد و خیلی زود به یکی از محبوبترین داستانهای فارسی تبدیل شد. در ده سال اول پس از انتشار این کتاب در ایران بیش از ۳۰۰ هزار نسخه از آن فروخته شد و هنوز هم تجدید چاپ میشود. انتشارات البرز ناشر این کتاب است و نسخهی صوتی آن را انتشارات آوانامه با صدای گرم و زیبای شیما درخشش منتشر کرده است. این نسخه صوتی در همین صفحه در دستهبندی داستان و رمان فیدیبو در دسترس است.
داستان خانم سید جوادی یک داستان فارسی پرسوزوگداز است که فراز و نشیبهای یک ازدواج نامتناسب را از زبان زن حاضر در آن ازدواج به تصویر کشیده است. لحن کتاب بسیار جذاب و گیراست و نویسنده در تصویرسازی بسیار موفق عمل کرده است. زبان اولشخص بامداد خمار هم در گیرایی بیشتر این روایت اثرگذار بوده است. این کتاب پس از انتشار نقدهای مختلفی را هم در پی داشت. نجف دریابندری از طرفداران این کتاب بود و هوشنگ گلشیری نقدهای جدی به آن داشت. در میان خوانندگان هم عدهای این کتاب را طرفدار مردسالاری یا توهین به طبقات پایین جامعه دانستهاند؛ اما عدهای معتقدند واقعیتهایی در این اثر نهفته است که باید به آنها توجه شود.
حاشیهی دیگری که داستان بامداد خمار آن را تجربه کرده است انتشار کتابی به نام شب سراب در پاسخ به این کتاب است که ناهید پژواک نوشته است. این داستان از نگاه شوهر زن نوشته شده است و باعث شد نویسنده به سرقت ادبی متهم و در دادگاه محکوم شود.
بامداد خمار به زبانهای دیگری هم برگردانده شده است. زبانهای آلمانی و ایتالیایی این زبانها هستند و این کتاب در این زبانها هم طرفداران زیادی پیدا کرده است.
داستان بامداد خمار جایی شروع میشود که دختری به نام سودابه از یک خاندان سرشناس عاشق پسر خانوادهی تازه به دوران رسیدهای شده است و خانوادهاش مخالفاند. سرانجام مادر خانواده برای پایان جدل از او میخواهد که پای حرفهای عمهی پیرش بنشیند. داستان کتاب همینجا شروع میشود، داستان نوجوانی عمه خانم که دل به رحیم نجار میدهد و برای ازدواج با او پافشاری میکند؛ اما این ازدواج آغاز مصائبی است که از تفاوت میان دو خانواده و دو فرهنگی که آنها در آن بزرگ شدهاند برمیآید. محبوبه فراز و نشیبهای روزگارش را برای برادرزادهاش تعریف میکند.
فتانه حاج سید جوادی متولد سال ۱۳۲۴ در کازرون استان فارس است و کودکی و نوجوانی را در همین شهر گذرانده است. او از بچگی به نوشتن علاقهمند بود و استعداد خوبی هم در این زمینه داشت. او سرانجام برای تحصیل در دانشگاه هم رشته ادبیات انگلیسی را برگزید. او در جوانی ازدواج کرد و همسرش همیشه مشوق او بود. او کتاب بامداد خمار را در پنجاه سالگی منتشر کرد و پس از آن به شهرت رسید. ترجمهی پارت گورگی نوشتهی مارتین کروز اسمیت و کتاب فارسی در خلوت خواب آثار دیگری است که از این نویسنده باقیمانده است.
داستان بامداد خمار یکی از بهترین نسخههای ادبیات عامهپسند فارسی است. این داستان بسیار سرگرمکننده است و بازتابی از ایران رضاشاهی را از دل یک خانواده نشان میدهد. علاوه بر سرگرمکنندگی زیاد این داستان، کتاب پر از نکات مهم دربارهی زندگی خانوادگی و تناسب ازدواج است که باید به آن فکر کرد. آنچه این کتاب میگوید حقیقتی است که بسیاری از افراد در عصر امروز فراموش کردهاند و باعث شده است بسیاری از ازدواجها به بنبستهای جدی میخورند. کتاب بامداد خمار بسیار شنیدنی است و میتوانید آن را برای مادربزرگتان هم بگذارید تا آن را بشنود و چند ساعتی لذت ببرد.
نمیدانستم آیا این افشاگری مادرم بهخاطر آن بود که دیگر نمیتوانست رازی را که حتی قادر نبود با خواهر خود در میان گذارد در سینه نگه دارد یا از روی سیاست بود. آیا خدمه بویی برده بودند؟ آیا توانسته بودند شلاق خوردن رحیم نجار و بستهشدن دکان او را به زندانیشدن من در خانه ربط بدهند؟ تا این لحظه اگر هم پچ و پچی در کار بوده، دایه نیز با دده خانم و فیروز در آن شریک بوده. ولی از حالا به بعد مسلماً دایه که این امتیاز را به دست آورده بود که طرف اعتماد مادرم واقع شود، برای نشاندادن برتری خود به سایر خدمتکاران و وفاداری خویش به مادرم، در مقابل آنها میایستاد و توی دهان آنها میزد و جلوی هر شایعه را میگرفت.
مادرم، زنی که سمبل شخصیت و متانت و استواری بود، زنی که نمونه یک خانم کامل و متین و متشخص بود، زنی که خشم و غضب خود را تنها با یک اخم کوچک، یا جمعکردن لبها یا چرخش گردن و نگاهی خیره نشان میداد و تنها از روی لبخند ملیحش پی به شادمانیاش میبردیم حالا گوشه صندوقخانه نشسته بود و ضجه میزد و دایه او را دلداری میداد.
بامداد خمار یک داستان شنیدنی و جذاب است که به درد خواندن در عصرهای طولانی پاییز و زمستان میخورد. اگر شما هم از علاقهمندان به این نوع داستانها هستید پیشنهادهای مناسب دیگری هم برای مطالعه وجود دارد:
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 1,005.۲۹ مگابایت |
مدت زمان | ۱۸:۱۴:۳۹ |
نویسنده | فتانه حاج جوادی پروین |
راوی | شیما درخشش |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۱۲/۲۰ |
قیمت ارزی | 10 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
قبل از هر چیز بگم من کتاب رو تا اواسطش دوست داشتم، درگیر کنندهست، غمناکه… اما تصورم از این کتاب مثل فورارهای که تو رو به اوج میبره و با مغز میکوبه زمین است، نثر نویسنده هم همینطور بود، همینطوری میره بالا و یهو به طرزی چشمگیری افول میکنه، روند داستان هم میره به بالا و به طور محسوس بشدت ضعیف و ضعیف و ضعیفتره میشه طوری که در یک چهار پایانی فقط میگی کی تموم میشه، بس دیگه روند داستان هندیوار میشه، انگار خود نویسنده هم خسته شده بود😁، غیر ازین مورد تصویری که از یه زن نشون داده شده بخصوص در اواخر داستان واقعا ناراحتکننده است انگار یه زن هیچ تعریفی نداره و بعد از ازدواج و بچهدار شدنه که معنا پیدا میکنه، هر چند شاید این مورد چندان دور از واقعیت نیست اما شخصیت اصلی داستان خودش هم بشدت به این مورد اعتقاد داره که تعریف خودشو در وجود همسری در کنارش و وجود بچه میدونه و غیر از اینا وجودی نداره، شخصیت اصلی تصمیم گرفته بود بره ادامه تحصیل بده و معلم بشه اما اصلا پی این کار نرفت و همچنان به همون شکل طفیلی بودن خودش ادامه داد، با وجود اصرار نویسنده و تکرار هزار باره در مورد سطح سواد و شخصیت خانواده محبوبه اما در عمل میبینیم که محبوبه یه سری تفکراتی داره که هیچ تلاشی برای تغییرشون نمیکنه، شخصیت اصلی داستان از نظر من زنی لجباز، کوتهفکر، متکبر و در عین حال با اعتماد بنفس پایین بود. کتابی نیست که بخوام به کسی توضیهاش کنم.
رمان که بینظیره..نیاز به تعریف نداره..ولی خوانش خانم درخشش با لحن و ادای بسیار غلیظ و کشدار..ک یقیناً ب خواست مالک اثر و با هدف عمق بخشیدن به رمان بوده..ولی بنظرم برعکس عمل کرده و حواس شنونده رو پرت و حوصله رو سر میبره..واقعاً این حجم از لحنه کشدار در این مقدار از فراز و نشیب داستان لازم نبود.(ینی غلظت در تمام سیر رمان جاریه..حتی در جاهایی که نیاز نیست..تراژدی در جریان نیست ، در حال شنیدن غم یا شعف نیستیم..صرفاً داره یبخشی از رمان روایت میشه ، و بازم لحن کشدار بر فضا حاکمه). میزان تاثیر گذاری بشدت وابسته به خیالپردازی کاربر مرتبطه و کیفیت اثر که نویسنده کارشو انجام داده..این میزان از تزریق لحن فقط باعث دلزدگی خواهد بود..و این نکتهایه که کاربر عام احتمالاً از توجه بهش عاجزه..چون باید خوانش راویان متعددی رو گوش کرده باشی تا بتونی اجرای خانم درخشش رو مقایسه کنیم.. البته ک زحمت کشیدن و کسی منکر کوشش ایشون نیست..ولی نتونستم با صدای سرکار خانم کمی بیشتر به اثر گوش کنم و از خریدش منصرف شدم.. در گوشی عزیزی که اثر رو خریده بود گوش کردم و از از خرید نسخه کامل با صدای ایشون صرف نظر کردم..⚘️⚘️
کتاب در مورد یک دختر از طبقه اعیان و پسر ساده نجاری است که عاشق یکدیگر میشوند.دختر در راه رسیدن به عشقش از هیچ چیز فرو نمیگذارد.در مورد جذابیت کتاب باید بگویم که آنقدر جذاب هست که دو روز تمام من را از زندگی بازداشت تا بدون هیچ وقفه ای کتاب را تمام کنم.اگر اغراق نکرده باشم باید بگویم که بعد از پایان کتاب احساس میکنم به اندازه یک انسان ۵۰ ساله در این دو روز تجربه کسب کرده ام. این کتاب برای جوانان و بزرگسالان مناسب و خواندنی است اما خواندن ان را به شدت برای افراد در شرف ازدواج و حتی افراد متاهل توصیه میکنم چون شخصیت اصلی این کتاب مانند یک مشاور و فرد باتجربه خواننده را از تجربیات خود بهره مند میسازد و مطمئنا باعث بهبود ازدواج و روابط خواننده میشود.قلم توانمند خانم سید جوادی در کنار گویندگی عالی خانم درخشش این کتاب صوتی را تبدیل به یک شاهکار کرده است.
من نوجوون بودم که نسخه فیزیکی و چاپی رو خوندم و خیلی دوستش داشتم الان ۳۵ سالمه و وقتی برا اولین بار با صدای خانم درخشش این کتاب رو گوش دادم انگار واقعا خودم تو اون مکان و زمان بودم و انگار تمام کاراکترها را صد سال میشناختم.... جوری اعتیاد پیدا کردم که شاید چند بار دیگه این کتاب پلی شد و تمام کردم.... اما هر بار که به آخر کتاب می رسم یه غم بزرگی تو قلبم حس میکنم.... دقیقا این کتاب برا من مصداق یه قهوه تلخ رو داره با اینکه تلخه ولی باز دوست دارم یه قهوه تلخ دیگه بخورم. خانم درخشش واقعا دست مریزاد..... و از شما و نویسنده محترم کتاب بینهایت سپاسگزارم.
از ۱۰ سالگی که برای اولین با خوندمش تا امروز که ۱۷ سال میگذره و تعداد دفعاتی که بازخوانیش کردم و فایل صوتیش رو گوش دادم از دستم در رفته هربار عین بار اول برام جذاب و دوست داشتنی بوده روایتِ داستان شخصیت مردازی اون و پیام اصلیِ اون که در واقع بر حذر بودن از عدم تجانس در هر زمینه ای هست همگی در کنار هم این کتاب رو به حق تبدیل به یک اثر ارزشمند کرده هرچند یک کتاب نمیتونه عبرت آدم بشه ولی دونستن بعضی چیزها بهتر از ندونستنه! مثل من که تا حدی کار محبوبه رو تکرار کردم با اینکه کتاب رو خونده بودم باید دونست که هیچ دو زندگی ای مثل هم نیست ولی عدم تجانس قطعا دردسر هایی رو به دنبال داره!
این کتاب سال ۷۴ چاپ شده و وقتی فضای اون سالها رو به خاطر میارم کاملا متناسب با عقاید مردم ایران در اون زمان هست اینکه جوانترها عقاید محبوبه و خانوادشو درک نکنن خیلی طبیعیه. از طرف دیگه من با این کتاب بیشتر گریه کردم غم نامه ای بود برای خودش😑 انتظارم از رحیمی که اوایل ظرفا رو میشست بیشتر از اینا بود😂 یه مقداری هم نسبت به قشر کم درامد جامعه توهین کرده بودن مثلا نتیجه اخلاقیش این بود که یه مرد فقیر ذاتش چشم چرونه و زن های فقیر هم با این قضیه مشکلی ندارن🥲 نمیدونم چرا من همش منتظر یه اتفاق خوب بودم آخر داستان ولی همش غصه بود... در کل چند روزی سرگرم شدم فقط
کتاب فوقالعاده عالی ولی در اصل این صدای گوینده است که جای چندین نفر هنرنمایی میکنه و شور وحالی عجیب و دوست داشتنی به این کتاب میده تبریک به مدیران برای انتخاب این خانم و احسنت به این خانم هنرمند که حقیقتا با تمام وجود حس این کتاب رو به شنونده منتقل میکنه
درابتدا صدای راوی برام خسته کننده اومد ولی وقتی شروع کرد به گفتن داستان حتی لحظه ای دلم نمیخواست قطع بشه. داستان فوق العاده، قلم عالی، و پایان مناسب درخور این کتاب. واقعا اسم کتاب بامسما انتخاب شده است. درضمن خانم درخشش گوینده بی نظیری هستند.
اصلا خود داستان یه طرف، توصیفش از حال و احوال اون دوران یه طرف بیشتر از خود داستان، شیفته طرز روایتش از فرهنگ و سنتها و آداب و رسوم و روابط اجتماعی و خانوادگی و خلاصه اون فضایی که داستان توش در جریانه شدم که انصافا نویسنده خییییییلی قشنگ توصیفش کرده، من که خودم عاششششق خونواده بصیر الملک اینا شدم، اعضای خونواده شون، خونه شون، اسباب و وسایل و دکوراسیون شون و حتی کوچه و محله شون برام خیییییلی شیرین و دوستداشتنی بود چندین بار تا حالا گوشش دادم و باز هم گوشش خواهم داد البته وسطش یکم ناراحت کننده و لج درار میشه و حرص خوردم ولی آخرش دوباره خوب شد🥲
داستان بسیار پر کشش و جذاب ،و بعد هر بار فارغ شدن از گوش دادن به این قصه ی زیبا افسوس خوردم که چرا خانم پروین کم کار بودند و کتاب های بیشتری از ایشان در دست نیست،فضا سازی عالی و وادار میشدم تا در تصمیمات محبوبه دقیق شوم و فکر کنم و پیشنهاد بدهم که این کن و آن نکن ، و راوی که درخشید ❤خانم درخشش روح آدم را پرواز میدهد و پر از حس میکند و با داستان میبردت،و با تمان تعریف هایی که سالیان سال از این رمان میشد من اما اینبار فقط به عشق شنیدن داستانی از زبان خانم د رخشش خریدمش و شیرین کام شدم