من و نادر پاییز سال ۱۳۹۰ باهم آشنا شدیم. در واقع دوستی ما دقیقا اوایل مهرماه ۱۳۹۰که از او خواستم به عنوان معلم مهمان در یکی از کلاسهای من شرکت کند، شروع شد. نادر در مدرسهی دولتی درختی ادبیات فارسی تدریس میکرد و من در همان مدرسه به بچهها تاریخ درس میدادم. در واقع از نادر دعوت کرده بودم تا برای بچهها دربارهی تفاوتها و شباهتهای شخصیتهای داستانی و تاریخی صحبت کند. در طول حدود سه ماه و نیم معاشرت من با نادر، ارتباط ما از حد معینی فراتر نرفت. به احتمال زیاد، ارتباط نادر با هیچکس دیگر از این «حد معین» بیشتر نشده بود. بهنظر میرسید او دایرهای نامریی، به مرکز خودش و با «شعاعی معین»، ترسیم کرده بود و با سماجت به کسی اجازه نمیداد در نزدیکی به او از محیط آن دایرهی فرضی عبور کند. با اینکه رفتارش با من بسیار صمیمانه و گرم بود، ما همدیگر را تنها در مدرسه میدیدیم. نه باهم کافیشاپ میرفتیم نه سینما نه فروشگاه نه رستوران و نه هیچ جای دیگر. با اینکه میدانستم نزدیکِ خانهی ما در زیرزمین کوچکی در اقدسیه زندگی میکند، هیچوقت مرا به خانهاش دعوت نکرد و البته همیشه هم دعوت مرا با احترام تمام رد میکرد.
من پیش از این در مجموع پنج مقالهی تحقیقی دربارهی سفاکی پادشاهان ایران نوشتهام(۲) اما پژوهش دربارهی شخصیت نادر فارابی با شخصیتهای تاریخی تفاوتهای بسیاری داشت. یکی از تفاوتهای ملموس آن این است که وقتی دربارهی شاهان مشغول تحقیق بودم، احساس میکردم در گنداب متعفنی از فاضلاب غلیظ دارم غوطه میخورم اما وقتی دربارهی نادر فارابی مطالعه میکردم انگار در باغی بودم پُر از رایحههای گلهای معطر و چشمههای طبیعی و میوههای دلپذیر.
همچنین باید یادآوری کنم که در سرتاسر این بخش، برخلاف تحقیقات تاریخیام، اغلب به منابع تحقیق اشارهای نکردهام؛ از آن رو که ذکر منبع یا برای مستندسازی است یا اقناع مخاطب و یا ابزاری است برای اثبات یا تقویت محتوای متن. مقاصدی که مطلقا قصد آنها را در این تحقیق ندارم. منظورم این است که اهمیت و بداهت موضوع برای من چنان است که فکر میکنم ارجاع مکرر به منابع شاید، در کارکردی متناقض، خواننده را در اصل وقوع رویدادها به تردید افکند. بهعلاوه، تصور میکنم اگر قرار است بسیاری از مدارک و منابع تاریخی ــ مثلا تاریخ بیهقی ــ را به صرف اعتماد به راوی آن، ابوالفضل محمد بن حسین بیهقی، بپذیریم، ترجیح میدهم خوانندهی این گزارش هم با همان منطق محتوای این متن را بپذیرد. بههرحال، منابع تحقیق طیف متنوع اما متداولی است از منابع کتابخانهای از قبیل نامهها، یادداشتها، متن ترانههای نادر و پارهای نقدهای منتشرشده دربارهی او و آثارش (در مجموع حدود دویست و پنجاه صفحه) و منابع میدانی مانند دیدار و گفتوگو با برخی افراد که او یا خانوادهاش را میشناختهاند، مراجعه به ــ تقریبا ــ تمام جاهایی که نادر حضور داشته و سپس یادداشتبرداری از آنها و البته برخی مشاهدات مستقیم خودم از نادر.
انگیزهی من در این پژوهش تنها کنجکاوی و علاقهی شخصیام به نادر بوده درحالیکه قصد من در نوشتن هر پنج مقالهی قبلی به نوعی مطالعهی آکادمیک هدفمند بوده است. در واقع در آن مقالات میخواستم تلویحا این پرسش را برجسته کنم که اگر اغلب قریببهاتفاق نیاکان قدرتمند ما در قساوت و بیرحمی نبوغ فوقالعادهای داشتهاند، چرا اصرار داریم از این تاریخ انباشته از قساوت چشماندازی آکنده از زیبایی و فرهنگ ارایه دهیم؟
این تحقیق در فاصلهی خردادماه ۱۳۹۱ (پنج ماه پس از ناپدید شدن نادر) تا مهرماه ۱۳۹۴ بیوقفه صورت گرفته است. برای انطباق با ساختار طبیعی ذهن، روایت وقایع در این پژوهش همسو با جهت معروف «پیکان زمان» خواهد بود: از کودکی به جوانی.
در پایان مایلم تاکید کنم که گزارش زندگی دیگران همواره دشوار است اما گزارش زندگی دوست و همکار سابقم، نادر فارابی، به دلیل ورود به قلمروهایی که برای من بهکلی غریب و ناشناخته بود، کار را دشوارتر ساخت. بااینحال، چون به لحاظ نظری و تجربی اکیدا معتقدم خوانندگان اغلب از نویسندگان دقیقتر و هوشمندترند، فکر میکنم آنها با تیزهوشی در این گزارش نکتههایی از زندگی نادر درخواهند یافت که من در طول تحقیقاتم هرگز درنیافتهام.