هرتا مولر میگوید: «گاهی حس میکنم آنقدر عمیق و طولانی خودم را در سکوت غرق کردهام که حتی اگر بخواهم هم راهی برای نجات پیدا نمیکند. هنگامی که حرف میزنم، خودم رو همچنان غرق کردهام، شاید کمی متفاوت تر...»
بزرگ شدن در یک اقلیت و آن هم زیر فشار رژیم کمونیستی هرگز کودکی را بی تاثیر نمیگذارد. هرتا مولر هم از این آسیبها در امان نمانده است؛ او در کتاب سرزمین گوجههای سبز سعی میکند داستان چهار جوان شجاع را روایت کند که میخواهند برای یک زندگی بهتر در برابر رژیم کمونیستی بایستند.
کتاب سرزمین گوجههای سبز دربارهی چهار جوان دانشجوی رومانیایی است که در رژیم دیکتاتور «چائوشسکو» در رومانی زندگی میکنند و میخواهند قبل از مردن توسط حکومت به آلمان فرار کنند. رمان تعصویری مخوف از کشوری است که قرار بود بهشتی باشد علیه امپریالیسم؛ و سرشار از آزادیها و برابریهایی که بی عدالتی را در زیر چکمههای کارگردان زحمتکش له کند. اما اینک سرزمینی شده پر از ترس و خیانت. سرزمینی که خون میخورد، خیانت میکند و جز شایعه پراکنی دربارهی بیماری دیکتاتوذ سرگرمی دیگری ندارد...
کتاب سرزمین گوجههای سبز (The Land of Green Plums) نخستین برای سال 1994 منتشر شد. عدهای از منتقدین معتقدند این کتاب مشهورترین اثر هرتا مولر هم هست. داستان این کتاب از زبان زنی بدون هویت تعریف میشود که متعلق به اقلیت آلمانی زبان کشور رومانی است. مولر میگوید: «برای نوشتن این کتاب از داستان زندگی دوست رومانیاییام الهام گرفتم، کسی که توسط رژیم کمونیست این کشور کشته شد.»
رمان سرزمین گوجههای سبز ابتدا به زبان آلمانی نوشته شد و بعد به زبان هلندی ترجمه شد؛ بعد از ترجمه به هلندی بود که کتاب سرزمین گوجههای سبز شهرت خودش را پیدا کرد و به بیست زبان دیگر از جمله انگلیسی و فارسی ترجمه شد. بعد از دریافت جایزهی نوبل ادبی توسط هرتا مولر، کتاب سرزمین گوجههای سبز در فهرست پرفروشترین کتابهای سایت آمازون قرار گرفت.
عدهای از منتقدین بر این باورند که رویدادهای کتاب سرزمین گوجههای سبز آنقدر به زندگی شخصی هرتامولر نزدیک است که میتوان ژانر اصلی این کتاب را زندگینامه معرفی کرد؛ زیرا مانند راوی داستان، مولر هم اهل اقلیت آلمانی زبان کشور رومانی بوده است. او هم شغلش را بعد از رد کردم پیشنهاد همکاری با رژیم از دست داده است؛ اگرچه که خود مولر معتقد است که داستان این کتاب برگرفته از زندگی یکی از دوستانش است.
هرتا مولر (Herta Muller) نویسنده، پزوهشگر و شاعر رومانیایی-آلمانی متولد 1953 است. مولر در رومانی متولد شد؛ اما آلمانی زبان مادری او است. او دوران کودکی و نوجوانی سختی را گذرانده است، زیرا خانوادهی مولر جز اقلیتهای آلمانی زبان کشور رومانی بودهاند. اموال پدری مولر توسط رژیم کمونیست رومانی تصاحب شد و این موضوع زندگی را برای خانوادهی مولر سختتر از همیشه کرد.
زمانی که هرتا مولر برندهی جایزهی نوبل ادبیات شد، روزنامهی «گاردین» دربارهی این خبر نوشت: «هرتا مولر، کسی که برای نوشتههایش تهدید به مرگ میشد، دوازدهمین زنی بود که در 108 سالی که نوبل ادبیات اهدا شده موفق به کسب این جایزه شده است.» هیئت دوران جایزهی نوبل، این نشان را به دلیل «تمرکز بر شعر و صراحت گفتار در نثر» به هرتا مولر اهدا کردند.
نخستین کتاب هرتا مولر «سرزمینهای پست» نام دارد. این کتاب مجموعهی 18 داستان کوتاه دربارهی زندگی خود مولر هستند. داستانهای این کتاب در یکی از روستاهای رومانی اتفاق میافتند و روایتگر خشم و خفقان حاکم بر اتمسفر رومانی در اواسط قرن بیستم هستند. مولر بعد از نوشتن این کتاب تحت فشارهای رژیم کمونیستی قرار گرفت، آنها معتقد بودند که مولر با این کتاب بخشی از زندگی خودش را نیز درگیر داستانها کرده است. مولر بعد از نگارش این کتاب عضو گروه «آکتیون گروپ بانات» شد، این گروه شامل تعدادی از نویسندگان آلمانی زبان در کشور رومانی بودند که هدف اصلیشان رسیدن به آزادی بیان در حکوت کمونیستی «نیکلای چائوشسکو» بود. فعالیتهای هرتا مولر بعد از عضویتش در این گروه به شدت تحت تاثیر اهداف و آرمانهای این گروه قرار گرفت و به همین دلیل آثارش کمی رنگ و بوی سیاسی دارند. هرتا مولر که از کودکی با نوشتن ارتباط خوبی داشته است در مصاحبهای میگوید: «با نوشتن، نویسنده چیزی متفاوت از تجربه پنج حسی را تجربه میکند چون زبان توان و حس متفاوتی است؛ و در نوشتن نویسنده کنکاش میکند و همین امر باعث میشود انسان نویسنده باقی بماند و همچنان به نوشتن ادامه دهد، اینکه انسان میتواند چیزهای مختلف را کاملا از دریچهای نو ببیند و تجربه کند، در طی نوشتن نویسنده خوش را تجربه میکند. تا زمانی که نوشته کامل نشده معلوم نیست چگونه خواهد شد تا اینکه به پایان برسد. تا زمانی که در حال نگارش داستانی هستم امنیت دارم و در ذهنم میدانم که زندگیام چگونه ادامه خواهد یافت اما بهمحض اتمام کار دیگر هیچ از آیندهام نمیدانم.»
هرتا مولر تا امروز، هجده اثر منتشر کرده و موفق به دریافت حدود بیست جایزهی بینالمللی شده است. از جمله افتخارات دیگر او میتوان به «جایزهی ادبی برلین 2005» و «جایزهی حقوق بشر فرانتس ورفل» اشاره کرد. کتاب «ته دره»، «قرار ملاقات»، «گذرنامه»، «نفس بریده»، «مسافر یک لنگهپا» و سرزمین گوجههای سبز تعدادی از آثار هرتا مولر هستند که تاکنون به فارسی بازگردانده شدهاند. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی و پی دی اف pdf همهی این کتابها را از سایت فیدیبو دانلود کنید.
نویسندگانی که در کارنامهی ادبیشان افتخارات مهمی مانند جایزهی ادبی نوبل را دریافت کردهاند همیشه بازار گرمتری برای ترجمهی آثارشان وجود دارد. آثار هرتا مولر، برندهی نوبل ادبی در سال 2009، به بیش از بیست زبان دنیا ترجمه شده است. در ایران هم مترجمان زیادی آثار او را ترجمه کردهاند. «طاهره زمانی»، «غلامحسین میرزا صالح» و آوینا ترنم، سه مترجمی هستند که کتاب سرزمین گوجههای سبز از هرتا مولر را به فارسی برگرداندهاند.
آوینا ترنم مترجم تازهکار ایرانی است، او کار ترجمه را با انتشارات ماهابه و هنر پارینه آغاز کرده است و تاکنون چهار کتاب «آس و پاسهای لندن و پاریس»، «روزهای برمه» از «جورج اورول» و «صد سال تنهایی» از «گابریل گارسیا مارکز» و سرزمین گوجههای سبز را از هرتا مولر ترجمه کرده است. شما میتوانید نسخهی الکترونیکی همهی این کتابها را از فیدیبو دانلود کنید و آنها را در اپلیکشن رایگان فیدیبو مطالعه کنید.
خرید و دانلود کتاب سرزمین گوجههای سبز اثر هرتا مولر با ترجمهی آوینا ترنم در فیدیبو امکانپذیر است.
در شهر هم درخت توت وجود داشت ولی همه آنها درحیاط خانهها پیدا میشد و درحیاط خانههای مردم قدیم. در زیر درخت یک میز راحتی بود که از مخمل قرمز و کثیف و کهنه و پاره درست شده که پوشالهایش هم بیرون ريخته و وسط آن میز سوراخ بود. پوشال آن میز در آثر نشستن زیاد پف کرده و بصورت رشتههائی بافته شده و آویزان بود. اگر کسی روی آن میز مینشست. دوباره رشتهای تازه از آن آویزان میشد، رشتههایی که زمانی محکم و پر قدرت بود. در درون حیاط روی میز آدم پیری نشسته که سایه های آرامبخش گاهی صورتش را نوازش میداد. آرام بخش به این دلیل که گاهی بدون آگاهی کاری خطرناک انجام میدادم و وارد این حیاط میشدم وکمتر دوباره به آنجا برمیگشتم در همین زمان؛ تابش نور از نوک درخت مستقیم به صورت انسان پیر میتابید و راز کشور دورافتاده را افشا میکرد. به تمام حرکت مسیر نور نگاه میکردم. احساس میکردم که پشتم میلرزد. زیرا آرامش و راحتی از درخت توت نبود بلکه در چشمان آن پیر پیدا میشد. دوست نداشتم که درحیاط دیده شوم. اگرکسی سوّال میکرد که درحیاط چه میکنم میگفتم: فقط گشت میزدم.
زمانی زیادی به درختان توت نگاه میکردم و قبل از اینکه از حیاط خارج شوم به چهره آن پیر سالخورده که روی میز نشسته بود نگاه میکردم. صورتی که یک دنیا حرف در آن بود. مرد و یا زن جوانی که گونی بر دوش داشته و از آن دیار خارج میشدند. کیسهای پر از نهال «توت» من شاهد آوردن درختان توت به حیاط خانههای شهر بودم.
زمانی در دفتر خاطرات لولا خواندم. وقتی شهر خود را ترک میکنیم وارد دیار ناآشنا میشویم.
لولا قصد داشت آموزش زبان روسی که دورهای چهارساله داشت را پشت سر بگذارد. امتحان ورودی زبان روسی آسان بود. زیرا محل زیادی دانشگاه وجود داشت. در آنجا تعداد انتخابشدگان به اندازهی دانشآموزان مدرسهها بود. یادگرفتن زبان روسی هم تنها چیزی در میان هدفها و آرزوهای مردم آن زمان نبود. لولا در دفترش چنین بیان کرده: «دست یافتن به آرزوها آسان نبود. رسیدن به هدف دیرتر انجام میگیرد.» لولا مینویسد: «مردی که ناخنهای تمیزی دارد و در حال تحصیل کردن است بعد از چهار سال برمیگردد. زیرا او به خوبی میداند که برای روستا بسیار با ارزش و مورد احترام است.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۶۰ مگابایت |
تعداد صفحات | 260 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۸:۴۰:۰۰ |
نویسنده | هرتا مولر |
مترجم |