بسیاری از ما درباره کمال گرایی شنیدهایم و ممکن است آن را ویژگی خوبی بدانیم. اما کمال طلبی میتواند به زندگی ما آسیبهای جدی وارد کند. لازم است پیش از هر چیز با کمال گرایی به خوبی آشنا شویم و بدانیم آیا انسانی کمال گرا هستیم یا خیر. تا پس از آن بتوانیم با استفاده از روشها و تکنیکهایی بر این طرز فکر غلبه پیدا کنیم. کتاب چگونه کمال گرا نباشیم اثر استفان گایز کتابی است که میتواند زندگی بدون ترس و عاری از کمال گرایی را به ما بیاموزد. در نقطه مقابل کمال گرایی، معمول گرایی وجود دارد، این طرز فکر به ما کمک میکند تا با داشتن نگاهی واقعی و درک محدودیتهای خود برای دستیابی به اهدافمان تلاش کنیم و تمام توان خودمان را به کار ببندیم.
« مهم نیست که چقدر آرام میروی، باز هم از افرادی که روی مبل لم دادهاند، جلوتری.»
بسیاری از انسانها رگههایی از کمالگرایی را در وجود خود دارند، گاهی اوقات ما برای انجام کارهای خود وسواس بیش از حدتی را به خرج میدهیم. به عنوان مثال اختصاص 3 ساعت وقت برای درست کردن دو اسلاید پاور پوینت نشاندهنده نوعی از کمالگرایی است. کمال گرایی میتواند همواره در ما نوعی حس ناکافی و ناکامل بودن را ایجاد کند و نگذارد تا از پیشرفتهایمان لذت ببریم و نگاهی واقع بینانه به چالشهای زندگی خود داشته باشیم.
کتاب چگونه کمال گرا نباشیم از 10 بخش مختلف تشکیل شده است، 9 بخش ابتدایی این کتاب به ماهیت و ویژگیهای کمالگرایی میپردازد و فصل پاسانی به روشها و تکنیکهایی اشاره میکند که با اتکا به آن میتوانید بر کمالگرایی غلبه کنید.
بخش اول کتاب به ما میگوید که کمالگرایی چیست، چگونه عمل میکند و چرا به وجود آمده است. بخش دوم کتاب را میتوان سفر به درون ذهن کمالگرایان دانست. ما میتوانیم الگوی فکری کمالگرایان و دلایل زیر بنایی روی آوردن افراد به کمالگرایی را متوجه شویم.
قسمت سوم کتاب چگونه کمال گرا نباشیم به معایب کمالگرایی میپردارد. شناخت عیبهای کمالگرایی به ما کمک میکند تا دلایل بیشتر و مهمتری برای تغییر این عادت داشته باشیم.ب
بخش چهارم این اثر به آزادی معمول گرایی اشاره میکند، ما در این بخش میآموزیم که معمولگرایی یا واقعگرایی به معنای داشتن استانداردهای پایین برای زندگی و نداشتن حس پیشرفت نیست، بلکه چنین نگرشی ما را از قید و بندها و محدودیتهایی که کمال گرایی ایجاد میکند، رهایی میبخشد. دستیابی به اهدافمان با داشتن نگرشی واقع گرایانه راحتتر خواهد بود. معمول گرایی کمک میکند تا آرزواندیشی را کنار بگذاریم و با داشتن برنامهای منظم به سمت اهداف خود حرکت کنیم.
کمالخواهی یک باور ذهنی عمیق و پیچیده است به همین خاطر به شکلهای مختلفی خود را نشان میدهد. بخشهای 5 تا 9 این فصل به زیرمجموعهها و انشعابهای ایده کمال گرایی اشاره دارند. در این بخشها ما با مسائلی نظیر نگرانی از ارتکاب اشتباه، نیاز به تایید شدن و نشخوار ذهنی آشنا خواهیم شد.
قسمت پایانی کتاب چگونه کمال گرا نباشیم به راهنماهای کاربردیای اشاره دارد که به ما کمک میکند تا بر کمال خواهی خود غلبه کنیم. آنچه که در این بخش اهمیت بالایی دارد، تداوم و استمرار در انجام و به کار گرفتن این تکنیکهاست. بدون شک به کار گرفتن این تکنیکها بر افزایش اعتماد به نفس شما نیز تاثیر خواهد گذاشت.
کمال خواهی از موضوعات بسیار مطرح و اساسی در روانشناسی است، در روانشناسی کمال خواهی باوری است مبنی بر اینکه میتوان و باید به یک حالت کامل و بدون عیب دست یافت، به عبارت دیگر، کمال خواهی اعتقاد یا باور به این موضوع است که کار یا بازده هر چیزی که کامل نیست، غیر قابل قبول است. به همین خاطر چنین تفکری یک باور ناسالم در نظر گرفته میشود و روانشناسان میگویند که عموم کمال خواهان احساس ناسازگاری و ناراضی بودن از زندگی را تجربه میکنند.
برخی از روانشناسان میگویند که کمالخواهان افرادی هستند که به نحوی وسواسگونه و بدون احساس بخشش یا گذشت نسبت به اهداف غیرممکن ، تحت فشار و استرس هستند و ارزشخود را به طور کامل در قالب سودمندی و کمال میبینند.
افراد کمالگرا معمولا دارای ویژگیهای شخصیتی خاصی هستند، ترس از اشتباه کردن، جاهطلبی، ترس از بازنده بودن، جاهطلبی، تاکید بر بایدها و تفکر هیچ یا همه چیز معمولا در کمالگرایان وجود دارد. این تفکرات به یک چرخه معیوب تبدیل میشود، زیرا معمولا معیارهای افراطی احساس شکست، خشم، ناامیدی و درماندگی را در فرد کمالگرا ایجاد میکند.
افراد کمال خواه میتوانند از اضطراب و عزت نفس پایین رنج ببرند. کمالخواهی میتواند عامل خطر برای اختلال شخصیت وسواسی-جبری، اختلال خوردن، اختلال اضطراب اجتماعی، اختلال فوبیای اجتماعی، اختلال بدشکلی بدن، اعتیاد به کارو افسردگی بالینی باشد. به همین دلیل غلبه بر آن اهمیت بسیار بالایی دارد.
در خصوص علل و عوامل موثر بر کمال خواهی، برخی نقش وراثت و عوامل زیست شیمیایی را مطرح میکند ولی شواهد مشخص و واضحی در این مورد وجود ندارد ولی نقش یادگیری و محیط عامل اصلی هستند. فردی که دارای ویژگی کمال خواهی باشد احتمالا یاد گرفته است که فقط زمانی به خود بها دهد که تایید دیگران را داشته باشد و به همین دلیل به نظرها و انتقادات حساسیت بیش از حد نشان میدهد و تنها راه رهایی و دفاع را کامل بودن خود میداند.
استفان گایز یک نویسنده و کارآفرین موفق بینالمللی است که کتابهای معروفی نظیر خرده عادتها و عادتهای انعطاف پذیر تالیف اوست. استفان گایز عنوان یک بلاگر برتر، توانست خیلی زود شهرتی بسیار زیاد به دست بیاورد. بسیاری از آثار او به زبانهای گوناگونی ترجمه شدهاند و به لیست کتابهای پرفروش روزنامه نیویورک تایمز راه پیدا کردهاند. او ایده جذابی دارد و به شما میگوید چگونه میتوانید با تغییر دادن عادتهای کوچک در زندگیتان به موفقیت و کامیابی دست پیدا کنید و زندگی آسوده تری را تجربه کنید. جالب است بدانید استفان در نوشتن آثارش از لحنی طنز و صمیمانه استفاده میکند و در آنها خبری از اصطلاحات پیچیده، سخت و نامفهوم نیست.
کتاب چگونه کمال گرا نباشیم توسط خانم نرگس محمدی و به وسیله نشر شمشاد در سال 1398 به زبان فارسی ترجمه و منتشر شده است. خانم نرگس محمدی کتاب خرده عادتها ی استفان گایز را نیز به فارسی برگردانده است.
خواندن کتاب چگونه کمال گرا نباشیم را به همه افرادیکه کمال گرا هستند و میخواهند بر این طرز تفکر غلبه کنند، پیشنهاد میدهیم. علاوه بر این تمامی افرادیکه میخواهند درباره کمال گرایی بیشتر بدانند میتوانند کتاب فوق را مطاللعه کنند. زیرا این اثر بر اساس یافتههای جدید در علم روانشناسی نوشته شده است و اطلاعات جالب و مهیجی دارد.
کمال گرایی و معمول گرایی پیامدهای احساسی شدیدی به دنبال دارد، کمال گرایی احساس گناه، اضطراب، حقارت، اعتماد به نفس پایین و رنجیدگی به خاطر داشته و معمول گرایی با رضایت، شادی، لذت، آرامش و نیز حس سالم خود ارزشمندی مرتبط است.
مشخص است که کدام بهتر به نظر می رسند. اما چه کسی درستی آن را تایید خواهد کرد. من می توانم هر ادعایی بکنم پس توضیح خواهم داد که چرا درست است.
احساسات ما تا حد زیادی از انتظارات مان ريشه می گیرند. به طور کلی وقتی انتظارات تان برآورده می شوند حس مثبتی به شما دست می دهد و وقتی که برآورده نمی شوند. حسی منفی وجودتان را فرا می گیرد. به همین سادگی و درستی.
طبق مدل خودگردان ساییرنتیک کارور و شی یر:
«میزان انطباق رفتارها و نتایج به دست آمده در زندگی با اهداف شخصی به احساسات فردی شکل می بخشند.» در اصل انتظارات همان نسخه ضعیف تر اهداف شخصی اند پس اصل گفته شده در مورد آنها هم صدق می کند و میزان برآورده شدن انتظارات هم مانند رسیدن به اهداف شخصی, در احساسات بسیار تاثیرگذار است. همانطور که امتیاز گرفتن لبخند بر لبان افراد می نشاند جریمه شدن نیز می تواند آن ها را ناراحت کند.
کمال گرایی اغلب افراد را به افسردگی و یا خودکشی متمایل می کند زیرا واقعیت زندگی در مقایسه با انتظارات در حد کمالی که دارند، یک فاجعه است. برخی افراد سعی می کنند احساسات شان را تغییر دهند تا در کل فرد مثبتی باشند اما پیش تر نیز گفتیم که چقدر سخت است که بار کمال گرایی را صرفاً بدون اهرم با ایستادن و تغییر دادن احساسات جا به جا کرد. برای داشتن حس خوش بینی بیشتر به جای آنکه مستقیماً احساسات تان را هدف قرار دهید. راهکار موثرتر آن است که چیزی که عامل به وجود آورنده ی این احساسات هستند را تغییر دهید.
برای آنکه از موْثرترین راهکار برای تغییر استفاده کنید. ابتدایی ترین بخش های مهم یک فرآیند را هدف قرار دهید.
برای مثال برای آنکه کمتر کلوچه بخورید. بهتر است که از خرید خوار و با فروشی آغاز کنید تا اینکه وقتی که انبار آشپزی را پر از کلوچه کرده اید. بخواهید بر قدرت اراده خود تکیه کنید. اگر می خواهید که احساسات تان را نسبت به چیزی تغبیر دهید. بهتر است ابتدا انتظارات تان را هدف قرار دهید. زیرا آنها پیش قدم ترند.