از هرچه بگذریم، سخن دوست خوشتر است...
در ادبیات فارسی معاصر نامهای برجستهای مانند نادر ابراهیمی، غلامحسین ساعدی، ابراهیم گلستان، ابراهیم فصیح و محمود دولت آبادی میدرخشد. محمود دولت آبادی بهعنوان یکی از تأثیرگذارترین نویسندگان در ادبیات فارسی اکنون بیش از پنجاه سال است که به نوشتن و خلق آثار هنری مشغول است. بدون شک همهی خوانندگان حداقل یکبار نام اثر کلیدر را شنیدهاند و به جادوی این نوشته آگاه هستند. اما کلیدر رمانی طولانی است و اگر میخواهید مطالعهی آثار دولت آبادی را آغاز کنید بدون شک بهتر است با داستان کوتاههای او این کار را بکنید. کتابی که پیش رو دارید یکی از بهترین و مشهورترین داستان کوتاههای محمود دولت آبادی بانام عقیل عقیل است.
فرقی نمیکند که برای اولین بار است که میخواهید محمود دولت آبادی بخوانید و یا قبلاً با آثارش آشنا شدهاید. مطالعهی داستان کوتاه همیشه میتواند سنجهی مناسبی برای سنجش توانایی قلم محمود دولت آبادی باشد. بدون شک شما با خواندن آثار این نویسنده غرق در تواناییاش هنگام نوشتن میشوید. این کتاب را بخوانید تا به شما ثابت شود که چرا نام این نویسندهی بزرگ در تاریخ ادبیات معاصر فارسی میدرخشد.
داستان کوتاه عقیل عقیل یکی از داستانهای کوتاه محمود دولت آبادی است. دولت آبادی این داستان را در سال 1351 نوشته است و این داستان به همراه دیگر داستان کوتاههای این نویسنده در کتابی به نام کارنامهی سپنج منتشرشده است. درون مایهی این داستان هم مانند بسیاری از آثار دیگر محمود دولت آبادی مشکلات مردم روستایی است.
داستان عقیل عقیل دربارهی مردی به نام عقیل است که همهی زندگی و اعضای خانوادهاش را در زلزلهای از دست میدهد. عقیل که به اوج درماندگی و پوچی رسیده است، تصمیم میگیرد به دیدار پسرش تیمور در پادگان سربازی برود. اما درراه به مشکلاتی برمیخورد که وقایع داستان را رقم میزند.
عقیل، پای درخت مراد، دخترش را زمین گذاشت. قلاده بزش را بیخ بوتهای گره زد. دسته مرغها و خروسش را کناری، در سایه جا داد. سینههای مرغها و خروس از گرما و تشنگی میتپید و با چشمهای گرد و سرخشان، عقیل را نگاه میکردند. اما عقیل مجال این را نداشت که اول به مرغها و خروسش آب بچشاند. کنار شهربانو نشست و او را به تنه درخت تکیه داد. پلکهای دخترک از رویهم برداشته نمیشدند. بین پلکها، خط سیاهی مثل دم چاقو سیاهی میزد و عرق مثل شبنم روی پیشانی و ابروهایش نشسته بود. عقیل او را خواباند. باید دستمالی را در آب چلاند و روی گونهها و پیشانی و لبهای شهربانو را تر کرد. اما کو دستمال؟ عقیل قندیلش را از سرباز کرد، بالش را با دندان جر داد، تکه ایش را کند و خودش را به چشمه رساند. چشمه لب پرتگاه بود. آبی که از آن می مخید در برکهای بهاندازه کف یکدست جمع میشد و بعد روی جدار پرتگاه میخزید و مثل شهربانو را به آبتر کرد و چشم در چشم او ماند تا مگر جنبشی کند. نه، در چهره دخترک نشانی از لرزش نبود. مثل برگ درخت خاموش بود. عقیل یکبار دیگر پاره شالش را به آب آغشت و بازآورد، این بار لبهای شهربانو را با انگشت گشود و چند چکهای روی زبانش چکاند. شهربانو زبانش را تکان داد و دور لبش را لیسید. عقیل احساس کرد دختر، جان گرفته است. نمیتوان منکر شد که ناگهان رمقی به زانوهایش دوید و در دلشاد شد. از جا خیز گرفت و بار دیگر پاره شالش را در آب خواباند، آورد و میان لبهای شهربانو چلاند. شهربانو این بار هم تکان نرمی به لبها و زبانش داد. تکانی مثل مورمور پشت یک مارمولک. عقیل باور کرد که شهربانو از خدا جان دوباره گرفت. پس میباید یک لته نذری به درخت مراد ببندد. کاش یک لته سبز یا سیاه به همراه داشت. حالا که نیست؛ شررتی از بال شالش بیرون آورد، نیت کرد که اگر شهربانو برایش بماند بزش را قربانی خواهد کرد. پس لته را به شاخه درخت بست و پیشانی را به درخت تکیه داد و هر چه ذکر و دعا بلد بود، زیر لب خواند و پیش خدا استغاثه کرد. بعد با دلی سبک بالای سر دخترش نشست. شهربانو چشمهایش را نیمهباز کرد و پرسید:
-بابا ما کجا میرویم؟
-میرویم پیش برارت باباجان. پیش تیمور. به بیرجند میرویم.
محمود دولت آبادی نویسندهی مشهور ایرانی متولد دهم مردادماه سال 1310 است. دولت آبادی متولد روستایی به نام دولتآباد در سبزوار است و در همانجا بود که تحصیلات دوران ابتداییاش را تکمیل کرد و برای ادامهی تحصیل به مشهد رفت. محمود دولت آبادی در زمان زندگی در مشهد با سینما و نمایش آشنا شد و به این حوزه علاقهمند شد. او برای تکمیل دانش سینمایی خود به تهران آمد و بهعنوان بازیگر در تئاترها ایفای نقش میکرد. محمود دولت آبادی برای نخستین بار در دههی چهل بود که برای نخستین بار نوشتن را آغاز کرد. نخستین داستان کوتاه او «ته شب» نام داشت که در سال 1341 در مجلهای در تهران منتشر شد. بعد از انتشار اولین داستانش و موفقیت داستان کوتاهش او تصمیم گرفت که نویسندگی را بهصورت حرفهای ادامه بدهد.
شاید فکر کنید که نویسندگی تنها کاری است که دولت آبادی در زندگیاش انجام داده است؛ اما حقیقت امر این است که دولت آبادی مشاغل زیادی مانند: چوپانی، کفاشی، کار روی زمین، صاف کردن میخهای کج، دوچرخهسازی، سلمانی و حروفچین چاپخانه را امتحان کرده است. ردپای شغلهایش را میتوان در کتابهایش مشاهده کرد.
با توجه به اینکه دولت آبادی برای یادگیری تئاتر به تهران آماده بود و حدود یک سال همدرس تئاتر خواند تا سال 1353 نویسندگی و بازیگری را همزمان با یکدیگر پیش میبرد. او در دورانی که در تئاتر بازی میکرد نقشهای مختلفی را در نمایشنامههای نویسندگان بزرگ ایفا میکرد. اما در سال 1353 بود که بازیگری را برای همیشه کنار گذاشت و بهطور حرفهای به نوشتن روی آورد.
انتخاب دستهای خاص برای خواندن این کتاب بهراستی کار دشوار و بیهودهای است. همه میتوانند این کتاب را بخوانند اما علاقهمندان به ادبیات فارسی و قلم محمود دولت آبادی از خواندن این داستان لذت بیشتری خواهند برد.
آنچه در بالا خواندید نقد و بررسی کتاب عقیل عقیل نوشتهی محمود دولت آبادی بود. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحهی فیدیبو امکانپذیر است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 372.۹۵ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 63 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۰۶:۰۰ |
نویسنده | محمود دولت آبادی |
ناشر | انتشارات نگاه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۲/۰۸/۱۱ |
قیمت ارزی | 3 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
این کتاب عالیه. کلا نوشته های دولت آبادی رو خیلی دوست دارم. به قدری داستان رو قوی روایت میکنه، که مثل بازیگر تئاتر ذهن نقش بازی میکنه و در داستان روان میشه
عکس با کتاب همخوانی ندارد
خیلی خیلی قصه تلخی بود.
خوب بودومثل همیشه تلخ
بی نظیر حتما بخونید
خیلی قشنگ بود