حدود چهلونه سال است که جایزهی معتبر من بوکر به بهترین رمان انگلیسیزبان از میان آثار داستاننویسان و نویسندگان جهان اهدا میشود. نویسندگان بزرگی از جمله کازئو ایشیگرو، جولیان بارنز و مارگارت آتوود تاکنون این جایزهی معتبر 50 هزار پوندی را دریافت کردهاند. کتاب شیر فروش اثر آنا برنز موفق به دریافت این جایزه شد.
تمرکز اصلی داوران این جایزه توانایی قصهگویی و کشش داستان است. این جایزه سالانه اهدا میشود و اثری که این جایزهی معتبر را دریافت میکند بیشک یکی از پرفروشترین کتابهای بازار نشر خواهد شد؛ کتاب شیر فروش اثر آنا برنز هم از این قاعده مستثنا نبود.
به جز جایزهی معتبر من بوکر که خواندن که به خواندن این کتاب اعتبار میبخشد. داستان کتاب هم بسیار پرکشش و پر محتوا است. داستانی که نشانههای داستانهای صوتی در آنها بسیار زیاد است. خواندن این کتاب دیدگاه خواننده را به مسائل واقعی و جنگ باز میکند.
کتاب شیر فروش milkman برای اولین بار در سال 1397 در ایران ترجمه شد و توسط انتشارات مجید به بازار نشر عرضه شد. نشریهی معتبر گاردین این رمان را یک رمان تجربی نامیده است، زیرا هیچکدام از مکانها و شخصیتهای داستان نام ندارند؛ یکی دیگر از دلایلی که این رمان را یک رمان تجربی دانستهاند؛ طول پاراگرافهای داستان است، گاهی بعضی از این پاراگرفها صفحههای متمادی ادامه پیدا میکنند.
نکتهی جالب و قابل توجه دربارهی کتاب شیرفروش این است که هدف اصلی نویسنده از اول داستان مشخص است، او میخواهد دختر شیرفروش جوان داستان را در برابر سوالهای بزرگتر زندگی مانند هویت، عشق، روشنفکری و شادمانی وارد کند. شخصیتهای رمان شیر فروش میتوانند هر کسی باشند؛ این رمان دربارهی اسم و هویت است.
سعید جواهر مدیر انتشارات مجید، ناشر کتاب شیر فروش دربارهی داستان این کتاب گفته است: «هشداری بهموقع در مورد پیروزی ترس در نبرد همیشگی شجاعت و هراس است. داستان در بلفاست و در دهه هفتاد میلادی رخ میدهد، ولی از شهر هم مثل راوی و یا دیگر کاراکترهای رمان هیچ نامی برده نمیشود. نکته اینجاست که برنز قصد ندارد چالشهای خستهکننده قوم و قبیلهای آن دوره تاریک ایرلند شمالی را برایمان به تصویر بکشد، بلکه میخواهد به قلمرویی جالبتر بپردازد؛ بهدنبال پاسخ برای پرسشهای اساسیتر زندگی در مورد هویت، عشق، روشنفکری و شادمانی بگردد و برای دختری در آستانه بزرگسالی از معنای زندگی سخن بگوید.»
داستان شیرفروش براساس دختری است که در کتاب او را به نام «خواهر وسطی» میشناسیم. او به علت عادت نامتعارفش، کتاب خواندن، در شهرش شناخته میشود؛ شهری که حمل کردن یک بمب تعریفشدهتر از حمل کتاب است. دختر کم سن و سال داستان ما، با مردی مرموز و چهلساله به نام شیرفروش وارد رابطهای میشود که بهزودی معلوم میشود، مرد شیرفروش شیادی است که به همهی دختران علاقهمند است.
او این جملات را وقتی میگفت که در حال گذشتن از آبانبار بالایی پارک بودیم. یک آبانبار کوچکتر هم کنار زمینبازی بچهها و در قسمت انتهایی پارک بود. این مرد موقع حرف زدن با من فقط روبهرو را نگاه میکرد و حتی یکبار هم سرش را به سمت من نچرخاند. در این دیدار دوم، نه سوالی از من پرسید و نه منتظر جوابی بود. البته من هم نمیتوانستم به او جوابی بدهم، مغز من هنوز عقب بود و درگیر یک سوال: «این از کجا پیدایش شد؟» و در ضمن، چرا جوری رفتار میکرد که انگار مرا میشناسد؟ که انگار همدیگر را میشناسیم. درحالیکه اصلاً همدیگر را نمیشناختیم؟ چرا فرض میکرد برایم مهم نیست که او کنارم است. درحالیکه برایم مهم بود او کنارم است؟ چرا نمیتوانستم دویدنم را تمام کنم و به این مرد بگویم که دست از سرم بردارد؟ بهجز فکر «این از کجا پیدایش شد؟» آن موقع به هیچکدام از این سؤالها فکر نمیکردم تا بعد و منظورم از بعد، یک ساعت بعد نیست. منظورم بیست سال بعد است. آن موقع در سن هجدهسالگی در جامعهای بزرگشده بودم که تندخویی برای مردمش عادت شده بود و قوانین پایه این بود که اگر کسی تو را تک نمیزد یا به تو فحش نمیداد یا به شیوهای تهدیدکننده نگاهت نمیکرد؛ پس یعنی هیچ اتفاقی نیفتاده بود و چطور ممکن بود چیزی تو را تهدید کند که حتی وجود هم نداشت؟ آن موقع نمیدانستم که چیزی بهعنوان تجاوز به حریم شخصی وجود دارد. میتوانستم آن را احساس کنم. یکجور درک مستقیم بود. یکجور معذب شدن از شرایط به وجود آمده و حضور کنار برخی افراد خاص ولی آن موقع نمیدانستم معذب شدن هم مهم است؛ نمیدانستم این حق من است که از این گفتوگو خوشم نیاید. حق من است که نخواهم هرکسی که دلش میخواهد کنار من راه بیاید.
بهترین کاری که در آن دوران از دستم برمیآمد این بود که منتظر شوم آن فرد هر حرفی را که فکر میکرد گفتنش دوستانه و یا واجب است بگوید و بعد هم تنهایم بگذارد یا اینکه خودم آن محل را ترک کنم؛ مودبانه و سریع - تنها کاری که از دستم برمیآمد.
آنا برنز anna burns نویسندهی ایرلندی است که در سال 1962 در بلفاست متولد شد. رمان شیرفروش سومین رمان او است. آنا برنز به خاطر درد عصبهای پشت کمرش حدود پنج سال است که چیزی ننوشته است، او میگوید اگر بتواند از پس هزینههای عمل جراحی پشتش بربیاید قادر خواهد بود که نوشتن، علاقهی همیشگیاش را از سر بگیرد. عده از منتقدین معتقدند که آنا برنز با پولی که برندهشده است میتواند این عمل جراحی را انجام دهد و باز به آغوش نوشتن بازگردد. عشق آنا برنز به نویسندگی آنقدر زیاد است که تاکنون روشهای مختلفی را برای نوشتن امتحان کرده است، برای مثال او از میزهای تحریری استفاده کرده که فرد باید پشتش بایستد، اما میگوید که هیچکدام از راهکارهایی که تاکنون امتحان کرده برایش مفید نبوده است و برای رهایی از درد پشتش باید به عمل جراحی تن بدهد.
برای ترجمهی کتابهایی که برنده جایزه معتبری مانند من بوکر شده است، بازار ترجمه بسیار گرم است. کتاب شیرفروش اما به دلیل نثر سخت و مکلفش که متعلق به کشور ایرلند شمالی است، تاکنون تنها یکبار در ایران ترجمهشده است. سونیا سینگ مترجم جوان و پرکار ایرانی متولد سال 1365 است. او تاکنون کتابهای زیادی ازجمله دختری که رهایش کردی از جوجو مویز و شیرفروش از آنا برنز را ترجمه کرده است. نسخهی الکترونیکی و پی دی اف pdf کتاب شیرفروش اثر آنا برنز با ترجمهی سونیا سینگ در فیدیبو موجود است.
کتاب شیرفروش رمانی است در بستری از آشوب، آنچه در این کتاب بهطورجدی به چشم میخورد دغدغههای دختر جوانی است که درگیر اتفاقاتی میشود که شاید مناسبش نیستند. این دغدغهها مخصوص یک نقطهی جغرافیایی نیست. سخن این کتاب داستان رایجی است که در همه جای جهان اتفاق میافتد... آنا برنز تنها این روایت را به بستر فرهنگی ایرلند برده است وازدید این جامعه آن را ترسیم کرده است. شیرفروش داستانی ساده و روان است که میتواند خواننده را در خودش غرق کند، این کتاب میتواند خوانندهاش را از روزمرگیهایش جدا کند و به سفری در خیابانهای ایرلند ببرد و با احساسات دختری بسیار جوان همراه کند. اگر میخواهید یک نیم روز پاییزی آرام داشته باشید و کتابی بخوانید که حال و هوایتان را عوض کند، شیرفروش انتخاب مناسبی است.
آنچه در بالا خواندید معرفی و بررسی کتاب شیرفروش اثر آنا برنز است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این کتاب در همین صفحهی فیدیبو امکانپذیر است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۴۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 376 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۲:۳۲:۰۰ |
نویسنده | آنا برنز |
مترجم | س ونیا سینگ |
ناشر | مجید |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Milkman, 2,018 |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۸/۰۲/۰۴ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 95,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
با سلام شاید لازم باشه به عنوان مترجم اثر توضیحاتی رو برای اون دسته از افرادی که در مورد اسم کتاب گیج شده اند بدهم. میلک من در زبان انگلیسی هم به معنای شیرفروش است (تا دهه ۸۰ میلادی شیرفروش ها هر روز صبح شیشه های شیر را به در خانه افراد میبردند و خرید شیر به صورت پاکتی و از فروشگاه ها رایج نبود) و هم به معنی مردی است که با سوء استفاده از حضور نداشتن شوهر یک زن با آن زن رابطه جنسی برقرار می کند. همانطور که می بینید ما در فرهنگ ایرانی نه اصطلاحی برای تعریف این رفتار داریم و نه به خاطر ضوابط اعمال شده از طرف ارشاد اجازه استفاده از چنین عنوانی را داریم و علاوه بر این ترجمه میلک من به شیرفروش نه تنها اشتباه نیست بلکه نویسنده هم مخصوصا از کلمه شیرفروش استفاده کرده تا از این طریق بتواند سردرگمی ایجاد کند همانطور که در کل کتاب از کلمات و عبارات چند پهلو استفاده کرده. در جایی از کتاب میخوانیم "این شیرفروش آن شیرفروش تقلبی نیست و واقعا شیر میفروشد" پس همانطور که میبینید استفاده از کلمه دیگری به جز شیرفروش کاملاً اشتباه است؛ در ضمن شاید بهتر باشد دوستان قبل از درج نظر گشتی در روزنامه ها و مجلات معتبر بزنند تا ببینند از کتاب دقیقا با عنوان شیرفروش یاد شده است. در مورد somebody mc somebody باید بگویم که در ترجمه شما هم میتوانید از کلمه ای استفاده کنید که به زبان مبدا نزدیک باشد( یعنی در اینجا از کلمه فلانی استفاده کنید) و هم میتوانید از کلمه ای استفاده کنید که به زبان مقصد نزدیک باشد( در اینجا یکنفر مک یکنفر، یعنی همان چیزی که من انتخاب کردم) همانطور که میدانید یکی از دلایل انتخاب خانم برنز به عنوان برنده جایزه من بوکر همین استفاده نکردن او از اسامی و در عوض استفاده خاص او از عبارت های رایج به جای اسم افراد است که من برای نگه داشتن سبک خاص و طنز تلخ ایشان تصمیم گرفتن عبارت ها را تا جای ممکن با کمترین میزان تغییر ترجمه کنم. من توصیه میکنم حتما کتاب را تا آخر بخوانید تا متوجه دلایل انتخاب اسامی بشوید چون مطمئناً هیچ کتابخوان حرفه ای با خواندن چند صفحه نمی تواند در مورد یک اثر نظر درستی بدهد.
جدا از اینکه اسم کتاب کاملا اشتباه ترجمه شده ( اسم کتاب مربوط میشه به رابطه ی یک مرد ۴۱ ساله با یک دختر ۱۸ ساله که قابل ترجمه نیست) فایل نمونه رو دانلود کردم ولی همین که چند خط اول را خواندم متعجب شدم. به متن اصلی رجوع کردم دیدم ترجمه اصلا درست نیست و با کتاب اصلی فرق داره. "The day somebody Mcsome-body put a gun to my breast and called me a cat روزی که آق ای مک فلان ( همون فلانی خودمون، نویسنده نمی خواسته اسم طرف مقابل رو بگه ) تفنگ را گذاشت روی سینه ام و مرا گربه خطاب کرد." حالا شما ترجمه موجود در خط اول فایل نمونه را با متن اصلی مقایسه کنید!!!!!! حالا چقدر از کتاب دچار حذفیات شده و یا داستانش عوض شده، خدا میداند .
والا آدم گیج میشه وقتی نظرات رو میخونه. معلوم نیست کتاب ترجمه م ناسبی داره یا نه . یه عده میگن حتی عنوان هم اشتباه ترجمه شده که البته این دیگه یکم مغرضانه هستش چون دیگه کسی که مترجم هست حالا تو هر لولی عنوان رو که دیگه درست کار میکنه . یه عده هم که تماما تعریف و تمجید بنظر میرسه جنگ شده بین مترجم ها و نشر های مربوطه با باقی نشر ها و مترجمین و البته قشون کشی دوستان هر دو طرف این وسط هم من و امثال من که بودجه محدودی داریم و دلمون میخواد بهترین کتاب رو داشته باشیم ، بلانسبت دوستان عین ... میمونیم تو گل خیلی بده که تو صنعت نشر و کتاب این کشور حتی یه مرجع مورد اطمینان وجود نداشته باشه . همه فقط به فکر یک چیز هستن اونم پول بیشتر از هر طریقی .
من به همه توصیه میکنم این کتاب رو بخونن تا انتها و بعد نظر بدن. اینکه بعضی از افراد حاضر اینقدر با بی احترامی صحبت کردن در بخش نظرات واقعاً تأسف باره. اینکه شما از کتابی ایراد بگیرید یک چیزه و اینکه حتی اسم مترجم رو هم مسخره کنید چیز دیگه ایه. من نمیدونم مترجم چه هیزم تری به شما فروخنه ولی من کتاب های ترجمه پائولوکوییلو رو از همین مترجم خوندم که همگی ترجمه هایی روان و ساده داشتن. فکر میکنم اگر یکی از کتاب های ایشون رو میخوندید متوجه میشدید که کارشونو بلدن و حرفه ای هستن.
همین اسم کتاب بد ترجمه شده! تو خود حدیث مفصل بخوان ازین مجمل... milkman میشه شیرفروش؟ کافیه یه دیکشنری معتبر سرچ کنید تا متوجه معنی واقعی این کلمه بشین که البته محال بود در کشور ما با همون معنی ترجمه بشه! خب مگه مجبورین ترجمه کنین و خیانت کنین به کتاب اصلی؟
تمامی نظرها را خواندم. ممنون از مترجم که وقت گذاشتند و توضیحات را دادند. امیدوارم همه نویسنده ها و مترجم ها مانند ایشان متواضع، با سواد و صادق باشند. مطمئن هستم این کتاب هم مثل کتاب جاسوس غنی و پر محتوا است.
با سپاس از انتشارات مجید بابت ترجمه های خوب شون و مترجم اثر بابت زحماتی که برای ترجمه این اثر کشیدند. بنده تمام نظرات رو خواندم و بعضی از دوستان متاسفانه کم لطف هستند و تمام زحمات قشر فرهنگی رو زیر سوال می برند...
سلام خدمت همه، من متن اصلی کتاب را سه بار خوندم. متن اصلی هم همین قدر گیجکننده و سختفهم هست. و دلیل این که این کتاب تابهحال چند جایزه معتبر از جمله Manbooker را دریافت کرد، همین محتوای سنگین و عجیب کتاب هست. برگردان یک چنین متنی به فارسی قطعا سخت و پرزحمت هست. بنابراین، افرادی که قصد خواندن کتاب را دارند، باید با صبر و حوصله زیاد این کار را انجام دهند.
اینجا چه خبره؟ چه قدر نظر!! من کتابای زیاید از این مترجم خوندم و همه خیلی خوب بودن. در ضمن کتاب خیانت و الف رو هم در اینستاگرام خودشون خوندم. مطمئن هستم این کتابم مثل همیشه عالی شده.
بنظر من مترجم محترم نباید برای اینطور افراد وقت بذاره چون خداروشکر زبان مادری همه شون انگلیسی هس و فقط نمیدونم چرا میخان حتما ترجمه فارسی رو هم مطالعه کنند احتمالا برای تقویت زبان فارسی شون لازمه ?