روسیه قرن هجدهم و نوزدهم خشک و مستبد است و در فضایی خاکستری سبب ایجاد نظامهای طبقاتی اشرافزادگان و دهقانان شد. تبعیض میان این دوطبقه در آن روزگار موج میزد و بر زندگی شخصی و اجتماعی افراد بسیار تأثیرگذار بود. نویسندگان آن زمان ازجمله «ايوان تورگنيف» با لمس و درک فضای آن زمان داستان کتاب «آشيانهی اشراف» را آفریده و بیمصرفی یک قشر از جامعه را به تصویر کشیده است.
کتاب «آشيانهی اشراف» اثر «ايوان تورگنيف» در سال 1859 منتشر شده است. این کتاب روایت گروهی از مردم قرن هجدهم و نوزدهم روسیه است که به «آدم زیادی» معروف بودند. افرادی که هیچ فایدهای برای وضعیت اجتماعی کشور و جامعه نداشتند. «لاورتسکی»، شخصیت اصلی این داستان جوانی تحصیلکرده، خوشفکر و پرشور است که دلبستهی دختری میشود و با او ازدواج میکند. او در سفر به اروپا با حقایقی روبهرو میشود که زندگیاش را تغییر میدهد. این جوان در زندگیاش نمیتواند از تمامی امکانات و ویژگیهایش استفاده کند و باوجود سواد و تحصیلاتش کار و فعالیت درخور توجهی ندارد. این اثر بانامهای «آشیانه نجبا» و «نشمینگاه نجیبان» نیز ترجمه و شناخته شده است و «آندری کونچالوفسکی» کارگردان روسی آمریکایی براساس این داستان فیلم سینمایی در سال 1969 ساخت.
«ايوان تورگنيف» نویسندهی برجستهی روسی تمام تمرکز و وقتش را صرف نوشتن آثارش میکرد. او وقت کافی برای تکتک عبارات آثارش میگذاشت، از این رو نثر داستانهایش بسیار صیقلخورده و شاعرانه است. او کتاب «آشيانهی اشراف» را در چهلسالگیاش نگاشته است به همین دلیل این داستان از پختگی قلم این نویسنده بهره برده است. «آبتين گلكار»، مترجم آثار روس این نویسنده را استاد توصیف مینامند و فضاسازیهای داستانهایش را تحسین میکند.
پدرش شیپور مینواخت و مادرش چنگ. پنج سالش بود که سه ساز مختلف را تمرین میکرد. در هشتسالگی یتیم شد و از دهسالگی شروع کرد به نان درآوردن از راه هنرش. مدتها خانهبهدوش بود و همهجا ساز میزد: در میخانهها، بازارهای مکاره، عروسیهای روستایی و مهمانیهای رقص. سرانجام از ارکستری سر درآورد و پلههای ترقی را یکییکی پیمود تا به مقام رهبری ارکستر رسید. نوازندهی خیلی بدی بود. ولی موسیقی را خوب میشناخت. در بیست و هشتمین سال زندگیاش به روسیه نقلمکان کرد. ارباب ثروتمندی او را دعوت و استخدام کرد که خودش تحمل گوش دادن به موسیقی را نداشت، ولی برای چشموهمچشمی ارکستری برای خود ترتیب داده بود. لم هفت سال در کسوت کاپل مایستر ارکستر نزد او زندگی کرد و سرانجام با دستخالی آنجا را ترک گفت ارباب ورشکست شد، میخواست به او سفته بدهد، ولی بعد همین کار را هم نکرد؛ خلاصه حتی یک کوپک هم به او نداد. به لم توصیه کردند از این کشور برود، ولی او نمیخواست اینطور فقیر از روسیه، روسیهی کبیر، این معدن طلای هنرمندان، به خانه برگردد.
تصمیم گرفت بماند و بخت خود را بیازماید. آلمانی نگونبخت بیست سال بختش را آزمود: نزد اربابان مختلفی به سر برد، هم در مسکو زندگی کرد هم در شهرستانها، بسیاری چیزها را تاب آورد و از سر گذراند، فقر مفرط را چشید و خود را به هر دری زد، ولی در میان همهی مصیبتهایی که به سرش میآمد، فکر بازگشت به وطن لحظهای رهایش نمیکرد. فقط این فکر بود که به او قوت قلب میداد. ولی بخت هم تمایلی نداشت به این اولین و آخرین دلخوشی او روی خوشنشان دهد. در پنجاهسالگی، بیمار و زودتر از موعد فرتوت شده، در شهر ا... گرفتار شد و برای هميشه اینجا ماند. دیگر کوچکترین امیدی به ترک این روسیهی نفرتانگیز نداشت و زندگی محقرش را به هر شکلی بود با درسهای خصوصی موسیقی میگذراند. طبیعت بهظاهر لم هم لطف چندانی نکرده بود. قدش کوتاه بود، اندکی تکیده، بااستخوانهای کتفی که کجکی از پشتش بیرون زده بود، شکم تورفته، پنجههای بزرگ و تخت پا، و ناخنهای بیرنگ و کبود بر انگشتان سفت و انعطافناپذیر دستانی قرمز و پر رگ. صورتش گونههای پرچین و گود افتاده و لبهای به هم فشردهای داشت که بیوقفه آنها را میجنباند و میجوید و ازآنجا که عادت به حرف زدن نداشت، این کار حس شومی به بیننده آقا میکرد.
«ایوان سرگئییویچ تورگنیف» Ivan Turgenev رماننویس و شاعر اهل روسیه در 9 ماه نوامبر سال 1818 به دنیا آمد. او در خانوادهای متمول و اشرافی کودکیاش را گذراند و در کودکی به اروپا سفر کرد. او از نوجوانی به زبان روسی علاقهی بسیار داشت و در شانزدهسالگی به دانشگاه مسکو رفت. او تحصیلاتش را در رشتهی زبانشناسی در دانشگاه سنپترزبورگ دنبال کرد و نوشتن را از آن همان زمان آغاز کرد. او بهطورجدی نویسندگی را پیش گرفت و شعرهایش را در روزنامههای آن زمان منتشر کرد. او در پی تحصیل بیشتر به برلین رفت و رشتهی فلسفه و زبانهای قدیمی و تاریخ را انتخاب کرد. او در پی مطالعاتش درزمینهی فلسفه تحت تأثیر «فریدریش هگل»، فیلسوف آلمانی قرار گرفت و جریان فکری غربیان را دنبال کرد.
«ايوان تورگنيف» پس از مدتی زندگی در اروپا به مسکو بازگشت و مجموعه اشعارش را منتشر کرد. او در آثارش وضعیت نابسامان دهقانان روس را روایت میکرد که سبب شد خشم دولتمردان حاکم بر روسیه را برانگیزد. این نویسنده پس از مدتی متنی در تمجید «نیکلای گوگول»، نویسندهی بزرگ روس نوشت که باعث تبعید شدنش شد. او از این دوری استفاده کرد و مدت زیادی را وقف مطالعه کرد. او در این مدت دو اثر «آشیانه اشراف» و «پدران و پسران» را منتشر کرد و نامش را بهعنوان یک نویسندهی برجسته ماندگار کرد. او از دوستان «لئو تولستوی» و «فیودور داستایِفسکی» بود ولی بهتدریج از آنها فاصله گرفت. او برای ادامهی زندگی به پاریس رفت و تا پایان عمر در آنجا زندگیاش را وقف نوشتن کرد. او طی آن سالها در محافل روسیه شرکت و سخنوری میکرد و ادبیات روسیه را به پاریس معرفی کرد. او در آن سالها چند داستان به زبان فرانسه نیز منتشر کرد و با نویسندگان ناتورالیست فرانسوی آشنا شد.
«ايوان تورگنيف» در سن شصتوپنجسالگی در ۳ سپتامبر ۱۸۸۳ در فرانسه درگذشت. او نویسندهای جاودان است و تلاش زیادی برای معرفی ادبیات روسیه در اروپا انجام داد. او آثار متعددی را به نگارش درآورد و تا امروز باگذشت بیش از صدسال همچنان آثارش تجدید چاپ میشود. او تلاش طبقهی روشنفکر را برای سوق دادن کشورش به سمت زندگی نوین و مدرن را در آثارش به تصویر کشیده و وضعیت دهقانان آن زمان را روایت کرده است. او حقایق تلخ و واقعیات ناگوار زندگی طبقات محروم و ضعیف آن زمان روسیه را در دل داستانهایش مطرح کرده است. «دن کیشوت روسی» اثر دیگری از این نویسنده است که نسخهی الکترونیک آن با ترجمهی «یوسف قنبر» در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و مطالعه موجود است.
کتاب «آشيانهی اشراف» اثر «ايوان تورگنيف» را «آبتين گلكار» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر ماهی» سال 1393 منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک این اثر در این صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «آبتين گلكار» مترجم این اثر متولد سال ۱۳۵۶ در تهران تحصیلاتش را در رشتهی ادبیات روس در دانشگاه تهران و دانشگاه ملی تاراس شفچنکو کییف به سرانجام رساند. او مترجم آثار فاخر ادبیات روس است و بسیاری از خوانندگان فارسیزبان را با کتابهای نویسندگانی همچون «نیکلای گوگول»، «نیکلای اردمان» و «آلکساندر هرتسن» آشنا کرده است. او بیش از بیست کتاب تا امروز ترجمه کرده است و از ترجمههای دیگرش میتوان به کتابهای «داستان ملالانگیز» و «اتاق شماره ۶» اثر «آنتون چخوف» و «دكابريستها» اثر «لئانيد زورين» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک همهی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۵۲ مگابایت |
تعداد صفحات | 192 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۲۴:۰۰ |
نویسنده | ایوان تورگنیف |
مترجم | آبتین گلکار |
ناشر | نشر ماهی |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۱۱/۰۷ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 32,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
دکتر گلکار اولین کسی است که آقار ادبی روس رو از روسی به فارسی ترجمه کرده. بقیه اساتید این آثار رو از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده اند که از رسایی و زیبایی متن کاسته شده.
توصیفات کتاب بسیار عالی بود، کاملا حضور خود را میان فضاها حس میکردم، داستان هم قشنگ بود،ولی متاسفانه طبق پیشبینی نویسنده، پایانش رو دوست نداشتم. ترجمه هم عالی و روان بود.
من کتاب چاپی خوندم فوق العاده بود....البته من عاشق ادبیات روسیه هستم....خواننده تازه کار یکمی پیچیدگی اسامی اذیتش می کنه
تورگنیف دقیقا دست میذاره روی عمیقترین جای قلب آدم....درست مثل توصیف خودش از اوژن سو...
اولین آشنایی من با تورگنیف...برایم جذاب نبود.گویا عجله دارد کتاب را تمام کند.در خواننده اشتیاق پی گیری موضوع نتوانسته ایجاد کند
اگر مخاطب ادبیات کلاسیک روسیه باشید از داستان بسیار لذت خواهید برد. ترجمه هم بسیار دلنشین است.
ادبیات روسیه فوق الاده هست فقط بعضی وقتا ریتم کند و تفسیرهای زیاد منو ب شخصه خسته میکنه
کتابی بسیار زیبا با توصیفات و بیان احساسات فوق العاده،ترجمه جناب گلکار هم بسیار عالی بود
يك زماني داستانهاي اشراف روسيه جالب بود الان خسته كننده و بدون جذابيت هست
کتاب خوبی بود برای یکبار خوندن سرگرم کننده بود ولی اخرش با ناامیدی تمام شد