«قرار نبود مرد سوم داستانی خواندنی را از آب دربیاید؛ قرار بود دیدنی به نظر برسد. مثل خیلی از پیوندهای عاشقانه، این داستان هم سر میز شام شروع شد و با مکافاتی زیاد درجاهای دیگری ادامه پیدا کرد؛ وین، ونیز، راوللو، لندن، سانتا مونیکا.»
کتاب «مرد سوم» The Third Man در ابتدا فیلمنامهای اثر «گراهام گرین» نویسندهی برجستهی قرن بیستم انگلیس بود که در سال 1949 منتشر شد. این نویسنده پس از انتشار این اثر تصمیم گرفت این اثر را بهصورت رمانی جنایی و رازآلود منتشر کند که موفق هم شد. او در این اثر داستانی جنایی و رمزآلود را به تصویر میکشد که با هیجان، وحشت و لذت همراه است. داستان این کتاب دربارهی نویسندهای به نام «هولی مارتینز» است که برای دیدن یکی از دوستانش به شهری دیگر سفر میکند. زمانی که این نویسنده به مقصدش میرسد با مرگ دوستش در یک تصادف مشکوک روبهرو میشود. او پس از خاکسپاری دوستش وارد جریانی پلیسی میشود که داستان را شکل میدهد.
براساس فیلمنامهی «مرد سوم» نوشتهی «گراهام گرین» در سال 1949 فیلم سینمایی موفقی ساخته شد. این اثر به کارگردانی «کارول رید» و با بازی «جوزف کاتن»، «آلیدا والی» و «اورسن ولز» در همان سال موفق به دریافت جایزهی نخل طلای جشنوارهی کن شد. این فیلم همچنین برنده بهترین فیلمبرداری سیاهوسفید و نامزد بهترین کارگردانی و بهترین هم تدوین شد.
«هنری گراهام گرین» Graham Greene نویسنده، نمایشنامهنویس و منتقد ادبی اهل انگلستان در تاریخ 2 اکتبر سال 1904 در ناحیه شرقی انگلستان به دنیا آمد. او در خانوادهای فرهنگی کودکیاش را گذراند و از همان زمان درگیر افسردگی و مشکلات روانی بود. او در نوجوانی دو بار خودکشی کرد و بارها در بازیهای مربوط به شرطبندی بر سر مرگ شرکت کرد. او پس از گذر از این دوران به تحصیل در آکسفورد مشغول شد و فعالیتهای اجتماعی و سیاسی را دنبال کرد و در سال 1923 به حزب کمونیست انگلستان پیوست که چندان دوامی نداشت. «گراهام گرین» پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه وارد حوزهی مطبوعات شد و نوشتن مجموعه شعر و داستان کوتاه را آغاز کرد. او سال 1925 مجموعه شعر «به نام آوریل سرایی» را به چاپ رساند و بهعنوان معاون و سردبیر روزنامه تایمز در لندن مشغول به کار شد.
«گراهام گرین» زندگی پرفرازونشیبی داشت، او به کشورهای آلمان، مکزیک، لیتوانی، استونی سفر کرد و در زمان جنگ جهانی دوم به ارتش پیوست. او پس از جنگ همسفر به کشورها و مناطق دیگر را ادامه داد و در سال ۱۹۹۱ در سن ۸۷ سالگی در کشور سوئیس درگذشت. او به تأثیر از این سفرها و برداشتهایش از زندگی رمان و داستانهای خواندنی و پرکششی آفرید که او را به شهرت جهانی رساند. «گرین» علاوهبر انتشار کتابهایش، نقدهای سینمایی هم مینوشت و آنها را در روزنامههای معتبر ازجمله «تایمز» منتشر میکرد. او از خودش بیش از ده نمایشنامه و فیلمنامه بهجا گذاشته است و تعدادی از آثارش مانند «مامور متعمد»، «فصل بارانی»، «بله و نه» و «سفرهایم با خاله جان» به فارسی هم ترجمه شدهاند که نسخهی صوتی و الکترونیکی آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
کتاب صوتی «مرد سوم» نوشتهی «گراهام گرین» را ناشر صوتی آوا نامه با صدای «میلاد فتوحی» منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. این اثر را «محسن آزرم» مترجم ایرانی به فارسی ترجمه و آن را نشر چشمه سال 1390 منتشر کرده است که نسخهی الکترونیک آن نیز در فیدیبو موجود است. «محسن آزرم» تحصیلاتش را در رشتهی حقوق قضایی به سرانجام رساند و از دههی هفتاد در مطبوعات مشغول به فعالیت است؛ از آثار دیگر او میتوان به «مثل عکسی سیاهوسفید» اشاره کرد.
گاهی اسم این مرحله را گذاشتهام مرحلهی دوم. مرحلهی سوم وقتی شروع میشود که روسای تشکیلات فکر میکنند درآمدشان آنقدرها هم زیاد نیست. فروش پنیسیلین هميشه مخفیانه نبود و احتمالش میرفت که یک روز، بالاخره، آزادانه خریدوفروش شود. میخواستند تا آب گلآلود است سریعتر و بیشتر از اینها پول به جیب بزنند.
مایع پنیسیلین را با آب رنگی رقیق میکردند و به گرد پنیسیلین هم خاکسنگ اضافه میکردند. در یکی از کشوهای میزم موزهی کوچکی از این پنیسیلینهای تقلبی داشتم که به مارتینز هم نشانشان دادم. از این صمیمیت هیچ لذتی نمیبرد، ولی، هنوز، اصل قضیه را نفهمیده بود. گفت «اینجوری که اثر پنیسیلین خنثی میشود.»
گفتم «اگر فقط همین بود، بابتش خیلی ناراحت نمیشدم. ولی، حواست باشد، اینجوری ممکن است آدم جلو پنیسیلین مقاوم شود. تو بهترین شرایط، استفاده از این داروی تقلبی کاری میکند که بیمار بعداً با پنیسیلین مداوا نشود. البته اگر پای بیماری مقاربتی وسط باشد به نظر اصلاً چیز خندهداری نیست. تازه، اگر روی زخمی که پنیسیلین لازم دارد خاکسنگ بریزی، اصلاً بهداشتی نیست. آدمهای زیادی بابت همین چیزها دستشان، پاشان، یا اصلاً زندگیشان را از دست دادهاند. ولی جیزی که بیشتر از اینها ترساندم، سر زدن به بیمارستان کودکان بود. آن بیمارستان کمی از این نوع پنیسیلین خریده بوده تا مننژیت بچهها را درمان کند. چند تا از آن بچهها مردند، چندتاشان هم به خاطر ضایعهی مغزی دیوانه شدند. حالا هم منتقلشان کردهاند به بخش بیماران روانی.»
نشسته بود آن ور میز و سرش را تکیه داده بود به دستش. گفتم «حتا فکر کردن بهش هم سخت است، ها؟»
«ولی هنوز مدرکی بهم نشان ندادهای که تابت کند هری...»
گفتم «به این هم میرسم. فقط بنشین و گوش کن.» پروندهی لایم را باز کردم و شروع کردم به خواندن. اول مدارک خیلی عادی بودند و مارتینز هم علاقهی زیادی نشان نمیداد. بیشترشان اتفاقهای معمولی بود؛ گزارش مأمورها راجع به اینکه هری را در یکوقت بهخصوص در یک جای بهخصوص دیدهاند و اینکه با چه آدمهای بهخصوص آشنا بوده. یکبار هم مارتینز اعتراض کرد «اینجور شهادتها را که میشود علیه من هم استفاده کرد.»
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 234.۳۲ مگابایت |
مدت زمان | ۰۴:۱۵:۲۹ |
نویسنده | گراهام گرین |
مترجم | محسن آزرم |
راوی | میلادفتوحی |
راوی دوم | میلاد فتوحی |
ناشر | آوانامه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۷/۰۷/۰۴ |
قیمت ارزی | 9 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان خوب و روان و راوی حرفه ای ? ولی چیزی که این اثر رو منحصربفرد کرده موسیقی فیلیپ گلس هست و از پدیدآورندگان برای این انتخاب عالی تشکر میکنم. سینمایی بودن رمان و اینکه فلیپ گلس موسیقی متن فیلم هم مینویسه و خیلی از آثارش تم نمایشی داره، این انتخاب رو به خوبی توجیح میکنه. بابت انتخاب خوبتون تبریک میگم.
خوب بود ، گویندگی این کتاب صوتی برام این حس را تداعی کرد که کتابی را هنگام مطالعه متنی میخوانم توی ذهن خودم هم آن جملات را نجوا میکنم . این خوانش نجواگونه تجربه جالبی بود . 👌
به نظرم اگه راوی ارمان سلطان زاده بود شاید هیجان کتاب بیشتر میشد ولی روی هم رفته داستان جالبی بود که ۱۰۰ درصد فیلمش بهتر از کتابه.
ترجمه جالب نبود از بس گوینده می گفت دختره گفت مارتین گفت و ..... شنونده کلافه میشه
صدای راوی خوبه. داستان جالب نیست. دو قسمت گوش دادم چیزی نفهمیدم.
عجب ترجمه افتضاحی