مرگ موضوعی پیچیده و گاهی ترسناک است که نوشتن و به تصویر کشیدن آن دشوار به نظر میرسد. معمولا موضوعهای متداول و مرسوم بیشتر از موضوعهای اینچنین حساس توجه نویسندگان را برای خلق داستانهای کودکان و نوجوانان به خود جلب میکنند. نوشتن از روابط پیچیده مانند زندگی و مرگ، واقعیت و خیال، گذشته و آینده نیاز به قلم نویسندهای متحبر دارد که با تخیلش بتواند داستانهای پرکشش را خلق کند.
دیوید آلموند نویسندهی پرآوازهی کودکان با قلم جادوییاش مسائل و موضوعاتی فلسفی و بنیادی را درونمایهی داستانهایش قرار میدهد و کتابهای ویژهای برای کودک و نوجوان را خلق میکند. داستانهای او در خلال فضایی جادویی؛ روحنواز و سرشار از نکات کاربردی هستند این بار آلموند در داستان وحشی، «خشم درون» را موضوع داستان خود قرار داده و در قالب داستانی خواندنی آن را بریا مخاطب کم سن و سالش مرور میکند.
کتاب وحشی اثر برجستهی دیوید آلموند، نویسندهی موفق کتابهای فانتزی کودک و نوجوان سال 2008 منتشر شد. این کتاب داستان پسر بچهای به نام بلو بیکر است. سرنوشت بلو بیکر Blue Baker در کودکی با مرگ پدرش تحت تاثیر قرار میگیرد و او نسبت به دنیای اطرافش پر از خشم و ترس میشود. بلو به همراه مادر و خواهرش، جس زندگی میکند و به مدرسه میرود. مشاور مدرسهی او برای درمان حال دانشآموزش پیشنهاد میدهد بلو خود را با نقاشی مشغول کند. او معتقد است با نقاشی کشیدن احساسات سرکوبشده و غمزدهی درون پسرک بهبود مییابد. بلو پس از مدتی تمام نقاشیهایش را پاره میکند و به نوشتن داستانی اسرارآمیز مشغول میشود. داستان بلو نمادی از خشم درون خودش است که پسری به نام وحشی در آن سرگردان است. در داستان وحشی پسرک شرور دیگری نیز وجود دارد که هاپر نام دارد، او قلدر است و وحشی را آزار میدهد و در کنار وحشی داستان را پیش میبرد. رمان مرموز و مسحورکنندهی وحشی با نثر شیرین و دلنشینش برای کودکان گروه سنی «ج» مناسب است.
کتاب وحشی با نام اصلی The Savage داستان در داستان طی 11 فصل روایت میشود و نثر آن پر از غلط دیکته است زیرا بلو بیکر دانشآموز کم سن و سالی است که قصه را مینویسد. همچنین همراه با نثر جذاب و شیوهی متفاوت داستان، تصویرهای جالبی در کتاب وجود دارد که به داستان روح میبخشد.
این تصویرهای عمیق و مرتبط با موضوع داستان را «دیو مککین» تصویرسازی کرده است. «دیو مککین» تصویرگر و کارگردان مشهور اهل بریتانیا است که جوایز زیادی از جمله جایزه بهترین کتاب مصور را از آن خود کرده است. تاریکی تصاویر «دیو مککین» در اثر وحشی، ترس خواننده را کاهش میدهد و نوجوان را مجذوب متن داستان میکند؛ زیرا وجود تصاویر باعث میشود خوانندهی کتاب با تصویر دوست شود و خودش تصویری وحشتناکتر از داستان نسازد.
دیوید آلموند با خلق داستان وحشی علاوه بر اینکه قصهای جذاب برای کودکان و نوجوانان آفریده، آنها را با تاثیر ادبیات و هنر بر خشم آشنا میکند و نشان میدهد روح و روان شخصیت داستان با نوشتن آرام میشود. این نویسندهی متحبر در طول داستان وحشی اهمیت و تاثیر خانواده بر روحیات کودکان را به تصویر میکشد. او در قالب داستانی فانتزی- تخیلی زندگی کودکی را روایت میکند که در نبود پدرش آسیب میبیند و نویسنده از این طریق نقش پررنگ مادر و پدر در زندگی کودکان و نوجوانان را یادآور میشود.
دیوید آلموند David Almond نویسندهی معروف خالق آثار در زمینهی کودک و نوجوان سال 1951 متولد شده است. او کودکیاش را در خانوادهای کاتولیک و پرجمعیت گذراند و از زمان کودکی رویای نویسندگی را در سر میپروراند. دیوید آلموند پس از فارغالتحصیلی از دانشگاه پلیتکنیک «نیوکاسل» به مدت پنج سال به تدریس مشغول بود و پس از آن رویای کودکیاش را تحقق بخشید. او نوشتن را به طور جدی از دهه هشتاد میلادی آغاز کرد و اولین مجموعه داستانش را در سال 1985 منتشر کرد. او علاوه بر انتشار مجموعه داستان، چند رمان مستقل نیز منتشر کرد و تعدادی از آثارش را در تئاتر به اجرا درآورد.
دیوید آلموند یکی از قویترین نویسندگان ژانر رئالیسم جادویی است که با قلم توانایش مضامین مهم و فلسفی را در قالب داستانهایی جالب برای سنین کم خلق میکند. آثار او موضوعاتی مانند مرگ و خشونت را دربرمیگیرند که کمتر نویسندهای برای مخاطب کودک و نوجوان، به سراغ آنها رفته است. شهرت و قلم این نویسنده بسیار ویژه و برجسته است به همین دلیل به او « گابریل گارسیا مارکز» ادبیات کودک و نوجوان گفته میشود. دیوید آلموند دربارهی سبک نوشتنش می گوید: «داستان ها موجودات زنده ای هستند که منتظر من هستند؛ به محض این که شروع به نوشتن می کنم، گویی خودشان، خودشان را ادامه می دهند.»
دیوید آلموند نویسندهی موفقی است در طول سالها نویسندگی، موفق به دریافت جوایز مختلفی شده است. او یکی از ده نویسندهی کودک و یکی از سه نویسندهی انگلیسی است که موفق به دریافت «جایزهی معتبر بینالمللی هانس کریستین اندرسن» شد. رییس هیات داوران این جایزه دربارهی آلموند گفت: «آلموند دربارهی کودکان در بحران مینویسد و به آنها امید میدهد.»
«اسكليگ» یکی از آثار این نویسنده است که «جایزهی کارنگی» را برای این نویسنده به ارمغان آورد و در یک رای گیری عمومی، به عنوان یکی از کتابهای مورد علاقه کودکان انتخاب شد. از جمله کتابهای دیگر دیوید آلموند میتوان به «گل» با ترجمهی «شهلا انتظاریان» و «بابای پرندهی من» با ترجمهی «ریحانه جعفری» اشاره کرد که کتاب الکترونیکی این آثار برای خرید و دانلود در سایت و اپلیکیشن فیدیبو موجود است.
کتاب وحشی را نسرین وکیلی به فارسی ترجمه کرده و انتشارات ققنوس آن را در زمستان سال 1394 منتشر کرد. نسخه الکترونیک این کتاب در همین صفحه برای خرید و دانلود موجود است.
نسرین وکیلی مترجم آثار کودکان و نوجوانان است که تحصیلات خود را در رشتهی روانشناسی به سرانجام رسانده است. او علاوهبر ترجمهی کتاب وحشی، دوکتاب دیگر «اسکلیگ و بچهها» و «پدر اسلاگ» را نیز از دیوید آلموند به فارسی ترجمه کرده که نسخه الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود در دسترس است.
وکیلی مدتی به عنوان یکی از اعضای هیات مدیرهی انجمن نویسندگان کودک و نوجوان نیز فعالیت کرده و تا امروز ترجمهی حدود 150 اثر را در کارنامهیاش دارد. از دیگر آثار ترجمه شدهی او میتوان به «طبیعت چه شگفتانگیز است!توهم همین طور!» اثر «کارن ایرلند»، «درخت بزرگ ابریشم» اثر «لین چری» و «چطوری برگردم خانه؟» اثر «الیور جفرز» اشاره کرد.
کتاب وحشی با عنوان فرعی «از گمشده تا پیدا شده در مسیر پاسفیک کرست» اثر «شریل استرید»، نویسندهی اهل آمریکاست که به دلیل تشابه در عنوان اثر با کتاب وحشی نوشتهی دیوید آلموند اشتباه گرفته میشود. کتاب وحشی «شریل استرید» هم زندگینامهی خود نویسنده است و هیچ ارتباطی محتوایی با کتاب داستان وحشی کودک و نوجوان آلموند ندارد.
باورتان میشود که بعد چه اتفاقی افتاد؟ البته باید باورتان شود، چون این اتفاق واقعا افتاد. صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار شدم، صدای مامان را از اتاق جس شنیدم. داشت میخندید. بلند شدم و به اتاق جس رفتم. مامان داشت میگفت :«آخر این چه وضعی است!؟ تو در خواب هم نمیتوانی خودت را تمیز نگه داری؟»
وقتی وارد اتاق شدم، به طرف من برگشت و گفت :«آخر این دخترک را نگاه کن!» به جایی که مادر اشاره میکرد، نگاه کردم. قسمتی از از ابروی جس کثیف بود؛ درست مثل یک اثر انگشت. مامان داشت با یک تکه پارچه ابروی جس را پاک میکرد. جس هم میخندید. جس گفت :«بلو، نگاه کن من کثیفم!» بعد مثل بچههایی که تازه زبان باز کردهاند، ادای حرفهای محبتآمیز مامان را درآورد :«گوگولی مگولی!» وقتی صدای جس را شنیدم انگار صدای خرخر وحشی را هم شنیدم. گفتم :«چرا اینقدر کثیف شدهای؟»
با خنده جواب داد :«داشتم گل بازی میکردم.» وقتی مامان صورت جس را تمیز کرد، با هم صبحانه خوردیم. من تو دلم گفتم :«نه! نه! ممکن نیست این واقعیت داشته باشد.» مادر نگاهی به من انداخت و گفت :«پسرم، خوبی؟»
گفتم :«آره.» و او دست در موهای من کرد و آنها را به هم ریخت. بعد همینطور که آرام آرام از چایش میخورد، به یاد شب قبل افتاد و گفت :«لابد داری به آن وحشی فکر میکنی، آره؟ به استانلی استوکو و گاوهایش!»
بلافاصله بعد از صبحانه به طرف مدرسه راه افتادم. از مسیر تعاونی رفتم که نزدیک خانهی هاپر بود. او را دیدم. لبش پاره شده بود. دور چشمهایش سیاه بود و چنان نگاه عجیبی در چشمهایش بود که حتی مرا که در چندقدمیاش بودم ندید. دوباره با خودم گفتم :«نه، امکان ندارد واقعیت داشته باشد.» با این حال برگشتم و به طرفش رفتم.
گفتم :«هاپر!» نشنید. بلندتر صدا زدم :«هاپر!»
فرمت محتوا | pdf |
حجم | 11.۶۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 78 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۲:۳۶:۰۰ |
نویسنده | دیوید آلموند |
مترجم |