«محمد حسن شهسواری» جادهی مهآلود نویسندگی و تمام فراز و نشیبهای آن را در کتاب «حرکت در مه» روشن کرده است. هدف اصلی این کتاب، آموزش نویسندگی به کسانی است که نابغهی نویسندگی نیستند، اما شیفتهی خلق اثری ماندگار و تاثیرگذار هستند. در این کتاب، علاوهبر تجربیات نویسنده، از نظریات و منابع قابل استناد غربی هم استفاده شده است. حتی رد پای نظریات «ارسطو»، «رابرت مک کی» و «جمال میرصادقی» هم در کتاب حرکت در مه دیده میشود. با این که نویسنده کوشیده است تا اثری جامع از مفاهیم و اصطلاحات نویسندگی ارائه دهد، خودش در مقدمهی این اثر گفته که نزدیک به دوهزار و پانصد سال است که بزرگترین مغزهای جهان دربارهی معنای دقیق این مفاهیم به نتیجه نرسیدهاند. با این حال، شهسواری تمام تلاشش این بوده تا کتابی روان و کاربردی برای تمام کسانی بنویسد که دنبال روشنترین مسیر برای نویسندگی هستند. حرکت در مه حتی برای علاقهمندان به نقد کتاب و فیلم هم مطالب مفید و آموزندهی زیادی دارد.
درباره کتاب حرکت در مه
«حرکت یک رماننویس در هنگام نگارش رمان، از تاریکی مطلق به سمت روشنایی مطلق است». همین یک جمله از کتاب نشان میدهد که هرچند برای نوشتن ابتدا در مسیری گنگ و مبهم قرار میگیرید، به مرور همه چیز برایتان روشنتر و مشخصتر میشود. ضمن این که همین جملهی کوتاه به شناخت گروههای مختلف نویسندگان هم اشاره میکند. بر این اساس میتوان گفت که سه دسته نویسنده وجود دارد: نویسندگانی که هیچ ایدهای از داستان و شخصیتهای خود ندارند. آنها در تاریکی مطلق شروع به نوشتن میکنند و ممکن است مدت زیادی طول بکشد تا بتوانند نوشتن کتابی را تمام کنند. دستهی دوم کسانی هستند که تنها در صورتی شروع به نوشتن میکنند که همه چیز را دربارهی داستان خود بدانند. زاویهی دید، لحن، شخصیتها، پلات و... باید مشخص باشد. حتی چند پایان را هم برای داستان خود درنظر میگیرند و خلاصههای مفصلی از فصلهای کتابشان مینویسند. گروه سوم کسانی هستند که پیش از آغاز نوشتن، چیزهایی دربارهی داستانشان میدانند، اما پابهپای شخصیتها و اتفاقاتی که در طی داستان میافتد، آن را پرورش میدهند، درست مثل راه رفتن در مه: آرام و بااحتیاط، درحالی که با هر قدم، مسیر واضحتر میشود. این کتاب برای نویسندگان دستهی سوم نوشته شده است. و البته واقعیت این است که نزدیک به هفتاد درصد نویسندگان، در همین دستهی سوم قرار میگیرند و در مه داستان مینویسند.
حرکت در مه، کتاب منطقی و منسجمی است که نویسنده از همان ابتدا همه چیز را با زبانی ساده و روان توضیح داده است. ترتیب مطالب و آموزههای کتاب کاملا هماهنگ با ذهنی نوشته شده که چندان ایدهای از نوشتن و نویسندگی ندارد. زیربنای این کتاب در بیان نظریات نویسندگی، منابع غربی است. «داستان» اثر «رابرت مک کی»، «آناتومی داستان» اثر «جان تروبی» و «سفر نویسنده» اثر «کریستوفر ووگلر» سه اثر بزرگ در زمینهی نویسندگی و داستاننویسی هستند. شهسواری با ارجاعات مستند به این آثار و درنظر گرفتن ذهن و ادبیات مخاطبان ایرانی، این کتاب را نوشته است. او سعی کرده با بومیسازی کتابش، تاثیر آن را در مخاطب فارسیزبان افزایش دهد. زبان کتاب بسیار روان و خوشخوان است. ضمن این که «رضا شکراللهی»، ویراستار خوشنام کتاب و مطبوعات، متن این کتاب را با دقت و حساسیت بالا ویرایش کرده است. حتی برای برخی کلمات غیرفارسی، معادل فارسی استفاده شده، تا درک آن برای مخاطب آسانتر باشد.
به اعتقاد شهسواری، مشکل نویسندگان ایرانی این نیست که تکنیکها و قواعد نویسندگی را نمیدانند. او ریشهی این مساله را در شیوهی زندگی کردن و اندیشیدن مثل یک نویسنده میداند. به همین دلیل در این کتاب سعی کرده شیوهی فکرکردن یک نویسنده را نشان دهد. مبنای این کتاب، ارئهی فرمی هفت مرحلهای است. این که باید با این فرم چطور رفتار کنید، آیا پیش از شروع نوشتن باید آن را پر کنید، در اواسط نوشتن یا در پایان، همه بستگی به خود شما دارد. ضمن این که این اثر مانند یک کارگاه نویسندگی نوشته شده است، تمام مراحل نویسندگی برمبنای رمانی فرضی نوشته شده و حتی شخصیت اصلی مرحله به مرحله شکل میگیرد. نتیجهی این مراحل، یک خلاصهی سههزار کلمهای از یک رمان است. شهسواری حتی در نوشتن این رمان فرضی، همه چیز را با ذهنی خالی و بدون فکرکردن به مراحل تکمیل و پایان آن نوشته است. به این ترتیب میتوانید مطمئن باشید که خود نویسنده، پابهپای شما در حال تجربه کردن تمام نگرانیها و اضطرابهای شروع یک داستان جدید است. پس جای تعجب نیست که هنگام خواندن کتاب، با موارد زیادی از تناقض و تغییر خصوصیات شخصیتهای داستان روبهرو شوید. شما با خواندن این اثر، همراه نویسنده، شخصیت خلق میکنید و داستان زندگیشان را مینویسید.
کار بزرگی که شهسواری در این کتاب انجام داده، این است که نشان داده شیوههای نوشتن را نمیتوان ارزشگذاری کرد. نوشته زمانی میتواند خوب و ارزشمند باشد که نویسنده، قلم وسبک خود را پیدا کرده باشد و اثری درونیشده و منحصربهفرد خلق کند. به اعتقاد شهسواری، بهترین روش آموزش، یادآوری بایدها و نبایدها و تکنیکهای آن هنر نیست. بهترین آموزش باید بتواند هنرجو را سرذوق بیاورد و جسارت خلق اثری ناب و منحصربهفرد را در او ایجاد کند. در کنار تمام مطالب آموزشی که برای نویسندگی در این کتاب وجود دارد، خیلی از اصطلاحات تخصصی داستاننویسی و ادبیات هم در آن تعریف شده است. حرکت در مه نهتنها اثری آموزشی است، بلکه میتوانید بهعنوان مرجعی قابل استناد و کارآمد هم از آن استفاده کنید.
درباره نویسنده
محمد حسن شهسواری، نویسنده و روزنامهنگار ایرانی است که سالهاست در دنیای ادبیات فعالیت میکند. او داور چند جشنواره و مسابقهی ادبی مانند جایزهی هوشنگ گلشیری، بهرام صادقی و جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی بوده است. شهسواری حتی در حوزهی سینما هم فعالیت کرده است. فیلمها و سریالهای «تنها دوبار زندگی میکنیم»، «قاعدهی تصادف»، «اکباتان» و «شهربانو» آثاری هستند که او بهعنوان مشاور و نویسندهی فیلمنامه در آنها نقش داشته است. معروفترین کتابهای شهسواری «تقدیم به چند داستان کوتاه»، «شب ممکن» و «وقتی دلی» هستند که برندهی چندین جایزهی معتبر ملی شدهاند، تاجایی که رمان شب ممکن برندهی چهار جایزهی رمان سال و رمان متفاوت شده است.
در بخشهایی از کتاب حرکت در مه میخوانیم
اولین پیرنگی که بشر برای داستانگویی به کار برد، پیرنگ سفر بود. سفر تنها ماجراجویی بود که انسان میشناخت. زیرا شکار مهمترین راه زنده ماندن بود. شکار یعنی کندن از دامنِ امنِ جمع. کندن از غار و سفر به درون دنیای وحشی برای به دست آوردن غذا. لازم بود این فعالیت، شکار، که جان مردمان به آن وابسته بود، قدر دانسته شود. در تمام دوران اسطورهای، همهی ملل از پیرنگ سفر برای داستانهای خودشان استفاده میکردند. از ادیسه، موسا، معراج تا هفت خوان رستم و داستانهای مشابه.
این پیرنگ پهنهی وسیعی از جهان را میکاود. یعنی مکانهای متنوع (عرض بسیار) و زمان اسطورهای (طول بسیار) را دربرمیگیرد. از همین رو، برای نشان دادن قهرمانیهای قهرمان بسیار مناسب است، قهرمانی که باید الگو قرار گیرد. زمان اسطورهای یعنی زمانی ورای فهم بشر از زمان معمول و تجربه شده، زمانی ازلی و ابدی که قهرمان اسطوره در آن غرق است، زمان خدایان. به سبب همین ویژگیهای زمانی و مکانی، کاویدن درونیات بشر در این پیرنگ و داستانهای آن کمتر امکان داشت. چون حرکت قهرمان، خطی و در یک مسیر کمابیش بدون ارجاع است، امکان بازگشت به مکانها و شخصیتهای پیشین نیست. بنابراین امکان کاویدن سرشت بشری و تغییر قهرمان و سایر شخصیتها کم است. هرچند پیرنگ سفر برای این منظور هم آفریده نشده است.