

کتاب در هتل برترام
نسخه الکترونیک کتاب در هتل برترام به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
معرفی کامل کتاب در هتل برترام را رایگان بشنوید
نقد و بررسی کتاب در هتل برترام
درباره کتاب در هتل برترام
کتاب «در هتل برترام» At Bertram's Hotel نوشتهی «آگاتا کریستی» در نوامبر سال 1965 منتشر شد. داستان این کتاب حول محور هتلی به نام برترام است که در میان مردم لندن از شهرت و محبوبیت زیادی برخوردار است. این هتل قدمت بسیاری دارد و در سال 1955 به طور کامل بازسازی شد و به حالت اولش درآمد. این هتل در میان روحانیون و اسقفها، زنان نجیبزاده و ثروتمندان بسیار معروف و تقریباً در همهی روزهای سال شلوغ است. خانم سلینا هیزی یکی از شخصیتهای کتاب «در هتل برترام» به دلیل مراجعه به دندانپزشکی و پزشک مربوط به دردهای روماتیسم راهی این هتل میشود. او در هتل با خانم مارپل Miss Marple روبهرو میشود و از دیدن او تعجب میکند. خانم مارپل به اصرار خواهرزادهی عزیزش به نام جوآن وست که نقاشی جوان و معروف است به لندن آمده است. او پیش از این هنگامی که چهارده سال داشته همراه با زنعمو و عمو تامس در هتل برترام اقامت داشته است. حضور این بانوی پیر اما هوشیار و تیزبین در این هتل و اتفاقهای رمزآلود و ماجراجویانه داستان کلی کتاب «در هتل برترام» نوشتهی «آگاتا کریستی» را شکل میدهد.
زندگینامهی آگاتا کریستی
«آگاتا کریستی» Agatha Christie نویسندهی برجستهی داستانهای جنایی کتاب «در هتل برترام» را در بیستوهفت فصل به نگارش درآورده است. مطالعهی این اثر به دوستداران و علاقهمندان به آثار پلیسی جنایی پیشنهاد میشود. این اثر مانند سایر آثار این نویسندهی انگلیسی مملو از اتفاقات و رویدادهای ناگهانی و هیجانانگیز است که خواننده را مجاب میکند ساعتها به پای آن بنشیند. «آگاتا کریستی» به کمک نبوغ تکرار نشدنیاش در خلق داستانهای جنایی این اثر را نوشته است. نام اصلی این نویسنده «آگاتا مری کلاریسا میلر»Agatha Mary Clarissa Miller است، او کودکیاش را در خانوادهای اشرافی گذراند و در جوانی تحصیلات دانشگاهی را دنبال نکرد. «کریستی» بهواسطهی سفرهای زیادی که به مناطق مختلف جهان ازجمله اروپا و خاورمیانه داشت با فرهنگهای مختلفی آشنا شد. او در جنگ جهانی اول مدتی را در داروخانه و بیمارستان مشغول به کار بود که برخی بر این باور هستند این دوره از زندگی «کریستی» بر روی شکلگیری بسیاری از داستانهایش تأثیرگذار بوده است. او نویسندهای برجسته در تاریخ بریتانیا است و بیش از دهها اثر از خودش به یادگار گذاشته است. او در میان تمام مردم دنیا شناخته شده و چندین رکورد گینس به نام خود ثبت کرده است. تعداد زیادی از آثار او به فارسی ترجمه و راهی بازار شدهاند. نسخهی الکترونیک تعداد زیادی از آثار این نویسنده ازجمله «پس از تشییع جنازه» با ترجمهی «رویا سعیدی»، «اعلام یک قتل» با ترجمهی «محمدعلی ايزدی» و «شرکای جرم» با ترجمهی «فائزه اسکندری» در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
ترجمه کتاب در هتل برترام به زبان فارسی
کتاب «در هتل برترام» نوشتهی «آگاتا کریستی» با ترجمهی «مجتبی عبداللّه نژاد» از سوی انتشارات هرمس در سال 1390 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «مجتبی عبداللّه نژاد» یکی از مترجمان پرکار ایرانی است که دهها اثر انگلیسی را به فارسی ترجمه کرده است. او علاوهبر کار ترجمه، فعالیت و پژوهش در حوزهی ادبیات کلاسیک فارسی را هم در کارنامهی کاریش دارد.
در بخشهایی از کتاب در هتل برترام میخوانیم
در اسکاتلندیارد جلسه بود. جلسهای غیررسمی. شش هفت نفر که همه در کار خودشان افراد مهمی بودند دور میزی نشسته بودند. موضوعی که فکر این پاسداران قانون را مشغول کرده بود موضوعی دو سه ساله بود که هر روز اهمیت بیشتری پیدا میکرد. قضیه مربوط میشد به یک سری جرمهایی که صورت میگرفت و رشد تأسف بارشان نگرانکننده بود. سرقتهای کلان رو به افزایش بود. سرقت از بانک، کیف قاپی، سرقت محمولههای جواهر که از طریق پست ارسال میشد، سرقت از قطارهای مسافربری. بندرت میشد که یک ماه بگذرد و ضربه کاری و بزرگی وارد نشود.
ریاست جلسه به عهده سر رونالد گریوز، معاون اسکاتلندیارد، بود. گریوز طبق عادتش شنونده بود و خودش کمتر حرف میزد. در این مورد خاص، هیچ گزارش رسمیای ارائه نشده بود؛ از آن گزارشهای رسمی که در دایره تحقیقات جنایی اسکاتلندیارد امری معمول و متعارف بود. درواقع جلسه یک جلسه مشورتی سطح بالا بود. افراد دور میز که هرکدام از زاویهای به موضوع نگاه میکردند، جمع شده بودند تا فکرهایشان را روی هم بریزند. سر رونالدگریوز نگاهی به حاضران انداخت و بعد، رو به مردی که در سر میز نشسته بود، سر تکان داد و گفت:
- خب، پدر. بهتر است شما هم چند تا متلک بارمان کنید.
مردی که «پدر» خطاب شد، سروان فرد داوی بود. چیز زیادی به بازنشستگیاش نمانده بود و حتی از سنش پیرتر مینمود. به خاطر همین «پدر» صدایش میکردند. شخصیت راحت جالبی داشت و آنقدر با رأفت و دلسوزی برخورد میکرد که خیلی از مجرمان تعجب میکردند وقتی میدیدند برخلاف ظاهرش آنقدرها هم نرم و خوشباور نیست.
افسر دیگری گفت:
- بله، پدر. دوست داریم نظر شما را بشنویم.
سروان فرد داوی آهی کشید و گفت:
- بزرگ است. خیلی بزرگ. هر روز هم دارد بزرگتر میشود.
منظورتان ازلحاظ عددی است؟
- بله. ازلحاظ عددی میگویم.
مرد دیگری که اسمش کامستوک بود و نگاه هشیار و چهره موذی و مکاری داشت، گفت:
- به نظر شما وسعت قضیه برایشان امتیازی است؟
پدر گفت:
هم بله و هم نه. ممکن است همین مسئله برایشان فاجعه شود، ولی متأسفانه فعلاً همه چیز را تحت کنترل دارند. سرهنگ اندروز، که مردی بود با قیافه لاغر و استخوانی و چهرهای دلنشین و رؤیایی، باحالتی اندیشناک گفت:
- من معتقدم که وسعت کار اهمیت زیادی دارد. مثلاً یک کار کوچک یک نفره را در نظر بگیرید. اگر کار درست اجرا شود و وسعتش در حد منطقی و معقولی باشد، قطعاً میگیرد و طرف موفق میشود. ولی اگر همین کار را توسعه دهد و شاخههای دیگری برایش در نظر بگیرد و تعداد پرسنل را افزایش دهد، ممکن است کنترل کار از دستش خارج شود و زمین بخورد.
نظرات کاربران درباره کتاب در هتل برترام