کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» اثر «آنا گاوالدا» در سال 1999 منتشر شد. این اثر شامل دوازده داستان کوتاه با عناوین «در حال و هوای سنژرمن»، «سقط جنین»، «این مرد و زن»، «اُپل تاچ»، «آمبر»، «مرخصی»، «حقیقت روز»، «نخ بخیه»، «پسر کوچولو»، «سالها»، «تیک تاک» و «سرانجام» است که بالطافتی خاص نوشته شدهاند. نویسنده این داستانها را با نثری روان و سلیس به نگارش درآورده است که عشق جانمایهی اصلی هرکدام از آنها است. داستانهای کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» باظرافت جزئیات زندگی را به تصویر میکشند و بازتابی از روابط پراحساس زن و مرد است.
مجموعه داستان کوتاه «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» با ترجمهی انگلیسیI Wish Someone Were Waiting for Me Somewhere پس از انتشار بهسرعت موردتوجه علاقهمندان به داستان قرار گرفت و به زبانهای گوناگون ترجمه شد. «آنا گاوالدا» چهرهای شناخته شده در ایران است و این اثر از او هم با استقبال خوبی در میان خوانندگان فارسی روبهرو شد.
«آنا گاوالدا» Anna Gavalda نویسنده و داستاننویس اهل فرانسه در 9 دسامبر سال ۱۹۷۰ در شهر پاریس به دنیا آمد. او کودکیاش را در خانوادهای هنرمند گذراند و در نوجوانی فعالیتهای گوناگونی را تجربه کرد. او مدتی را بهعنوان فروشنده و صندوقدار مشغول به کار شد و تجربیات فراوان و باارزشی به دست آورد. او در جوانی موفق به دریافت بورسیه از دانشگاه سوربن شد و مدتی را به تدریس گذراند. او نوشتن را از دوران دبیرستانش دنبال میکرد و با انتشار کتاب دلنشین «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» بهعنوان نویسندهای توانا شناخته شد. او پس از این مجموعه داستان، زندگیاش را وقف نوشتن کرد و داستانهای خوب فرانسوی به چاپ رساند. او اولین رمانش به نام «من او را دوست داشتم» را در سال 2002 منتشر کرد که روایت زندگی زنی است که در پی جدایی از همسرش به دیدن پدر همسرش میرود و وارد خاطرات عاشقانه و قدیمی او میشود. این نویسنده این اثر را به تأثیر از زندگی خودش به نگارش درآورده است.
«آنا گاوالدا» با نثری روان و لطیف داستانهای بااحساس مینویسد، او عشق، شکست و حسهای ناب کودکی را دستمایه داستانهایش قرار داده و داستانهای خواندنی بهجا گذاشته است. این نویسنده در میان زنان جایگاه ویژهای دارد زیرا اعماق احساسات آنها را میشناسد و در میان فرازوفرودهای داستانهایش آنها را به تصویر میکشد. تعداد زیادی از آثار او به فارسی ترجمه شدهاند که عبارتاند از «گریز دلپذیر»، «دلم میخواهد گاهی در زندگی اشتباه كنم»، «با هم، همین و بس» و «زیر پوست زندگی». نسخهی الکترونیک و صوتی این آثار در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» نوشتهی «آنا گاوالدا» را انتشارات قطره با ترجمهی «الهام دارچینیان» در سال 1385 منتشر کرده است که در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «الهام دارچینیان» مترجم این اثر تحصیلاتش را در رشتهی زبانشناسی به سرانجام رسانده است و درزمینهی ترجمهی آثار فرانسوی مشغول است. از ترجمههای دیگر او میتوان به «خاطرات خفته» اثر «پاتریک مودیانو» و «جشن بیمعنایی» اثر «میلان کوندرا» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها هم در فیدیبو موجود است.
نسخهی صوتی کتاب «دوست داشتم کسی جایی منتظرم باشد» هم از سوی نوین کتاب گویا منتشر شده و نشر ماهی هم این اثر را با نام «کاش کسی جایی منتظرم باشد» به چاپ رسانده است.
در سالن انتظار دو خانم دیگر پیش از او رسیدهاند. در این موارد بازی جالب این است که بتوانی از شکل شکم زنها حدس بزنی چند ماهشان است.
مجلهای قدیمی میخواند، مال زمانی که جانی هالیدی هنوز با همسرش آرلین بود. وارد مطب که میشود، دکتر با او دست میدهد و دکتر میپرسد: «حالتان خوب است؟»، «بله ممنون، شما چطور؟» کیفش را میگذارد و مینشیند. دکتر نام او را روی صفحهی کلید رایانه تایپ میکند. حالا میداند او در چندمین هفتهی بارداری است و باید در چه وضعیتی باشد. اول باید لباسش را دربیاورد و بعد از سونوگرافی بپوشد. وقتی او وزنش را روی ترازو میگیرد دکتر ملحفه کاغذی روی میز پهن میکند، باید فشارخونش را هم بگیرد. باید سونوگرافی اجمالی «کنترلی» هم بگیرد تا قلب جنین را ببیند. بهمحض اینکه معاینه تمام میشود پشت رایانهاش برمیگردد تا اطلاعات جدید را وارد کند.
متخصصان زنان و زایمان نیز شگردهای مخصوص خود را دارند. وقتی زنی با سماجت آنها را نگاه میکند، یک سری سؤالهای غیرمنتظره میپرسند، تا زن سؤال خودش را فراموش کند. البته این وضعیت نامأنوس یکلحظه بیشتر طول نمیکشد.
این شگردها گاهی کمی کارگرمی افتد و اغلب به هیچ کار نمیآید.
در مورد او، دکتر میپرسد آیا تکان بچه را احساس میکند، بلافاصله جواب میدهد که پیشتر بله اما حالا اغلب کمتر تکان را احساس میکند، هنوز جملهاش را به پایان نرسانده که بهخوبی متوجه میشود، دکتر به او گوش نمیدهد. گویی خودش فهمیده است. همهی دکمههای رایانه را فشار میدهد تا کمی او را گول بزند، اما نه، دکتر چیزی فهمیده است.
صفحهی نمایش رایانه را طور دیگری تنظیم میکند اما حالتهایش بسیار تند و خشناند و چهرهاش گویی یکباره پیر شده است. او نیز با تکیه به دستهی صندلی بلند میشود، او نیز فهمیده است، اما میگوید: «چه شده است؟»
دکتر میگوید: «بروید لباس بپوشید.» گویی صدای او را نشنیده، او دوباره میپرسد: «چه شده؟» پاسخ میدهد: «مشکلی پیش آمده، جنین دیگر زنده نیست.» او، لباس میپوشد.
وقتی دوباره می ید و مینشیند، آرام است و چهرهاش چیزی نشان نمیدهد. دکتر چیزهای بسیاری روی صفحهی کلید تایپ میکند و همزمان تماس تلفنی میگیرد.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۰۶ مگابایت |
تعداد صفحات | 200 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۶:۴۰:۰۰ |
نویسنده | آنا گاوالدا |
مترجم |