وقتیکه آگاتا کریستی در رمان «ماجرای اسرارآمیز استایلز» از یک مهاجر بلژیکی الهام گرفت و کارآگاه هرکول پوآرو را خلق کرد هیچوقت فکرش را نمیکرد پوآرو خیلی زود به یکی از مشهورترین و محبوبترین کارآگاههای جهان تبدیل شود و خوانندگانش برای شنیدن بقیهی داستانهای پوآرو بیتاب شوند. شاید جالب باشد بدانید خانم نویسنده خودش چندان علاقهای به این کارآگاه نداشت و حتی در سال ۱۹۳۵ در یکی از داستانهایش او را کشت اما به صلاحدید ناشرانش آن را منتشر نکرد و پوآرو تا سال ۱۹۷۵ در داستانهای کریستی حضور داشت. ورقها روی میز یکی از داستانهای این نویسنده است که پوآرو در آن هنرنمایی میکند.
ورقها روی میز با عنوان اصلی «cards on the table» اولین بار سال ۱۹۳۷ میلادی منتشر شد. در این کتاب در کنار هرکول پوآرو، کلنل ریس، سرگرد باتل و آدریان اولیور نیز حضور دارند.
داستان کتاب داستان مردی به نام شیطانه است. او کلکسیونری است که قیافهی عجیبوغریب و اخلاق ترسناکی دارد و تقریباً همه از او بدشان میآید. او به پوآرو میگوید که به نظرش بهترین کلکسیونی که میتوان در مورد جرم و جنایت داشت خود جنایتکاران هستند. آنهم جنایتکارانی که از دست قانون دررفتهاند و هیچکس نتوانسته آنها را گیر بیندازد.
شیطانه پوآرو را به یک مهمانی شام در خانهی بزرگش دعوت میکند، پس از شام شیطانه یک بازی بریج ترتیب میدهد و همه بهغیراز خودش مشغول بازی میشوند. در پایان بازی که ناگهان حاضران در اتاق متوجه میشوند شیطانه مرده است. مردی که میخواست کلکسیونی از قاتلها داشته باشد به قتل رسیده بود و حالا هرکول پوآرو باید قاتل را پیدا کند.
کریستی این داستان را استادانه روایت کرده است. او داستان را در سیویک فصل نوشته است و در هر فصل روی بعدی از داستان و یک شخصیت خاص تمرکز کرده است. این داستان کمی جنبهی روانشناسی دارد و بسیاری از منتقدان آن را یکی از بهترین داستانهای آگاتا کریستی میدانند. کتاب ورقها روی میز به چندین و چند زبان ترجمهشده است و در سریال مشهور کارآگاه پوآرو که شبکهی بی بی سی ساخته است نیز قسمتی به این ماجرا تعلق دارد.
آگاتا کریستی نویسندهی انگلیسی مشهورترین داستانهای پلیسی جهان سال ۱۸۹۰ در انگلستان به دنیا آمد. پدر او آمریکایی و مادرش انگلیسی بود و آگاتا برای همهی عمر پاسپورت انگلیسی را برای خودش انتخاب کرد. او از دربار انگلستان لقب بانو دریافت کرده است.
آگاتا کریستی در زندگیاش هرگز تحصیلات آکادمیک نداشت. او دانشش را در کتابخانهی پدرش و پس از آن در پشت جبهههای جنگ جهانی دوم آموخته بود. او در پشت جبهه بهعنوان مسئول داروخانه و پرستار کار میکرد و همین باعث شده بود دربارهی داروها و سمها و خواصشان چیزهای زیادی بداند. او نوشتن داستان را در سن کم آغاز کرد و اولین داستانهایش رمانهای عاشقانهای بودند که با نام مستعار مری وسماکت چاپ میشدند. داستانهای عاشقانهی آگاتا طرفداران زیادی نداشت اما زمانی که او به نوشتن داستانهای پلیسی روی آورد همهچیز تغییر کرد و او بهسرعت به نویسندهای نامآشنا تبدیل شد.
آگاتا کریستی در طول زندگیاش دو بار ازدواج کرد. همسر اول او آرچیبالد کریستی عضو ارتش سلطنتی انگلستان بود و آنها صاحب یک فرزند شد. این ازدواج دوام چندانی نداشت و با خیانت آرچیبالد کریستی به پایان رسید. دو سال پیش از طلاق از آرچیبالد در سال ۱۹۲۶ آگاتا برای ده روز ناپدید شد و پسازآنکه او را پیدا کردند مدعی شد حافظهاش را به دلیل فشارهای روانی دچار اختلال شده بود. از روی این ماجرا بعدها فیلمی به نام آگاتا ساخته شد. آگاتا پس از جدایی از آرچیبالد با باستانشناس انگلیسی مکس مالوان ازدواج کرد. سالهای ازدواج آنها سالهای بسیار خوبی در زندگی کریستی بود. او همراه همسرش نقاط مختلف جهان و بهخصوص شرق را گشت، ورزشهایی مانند موجسواری را یاد گرفت و به مهمترین علاقهی شخصیاش یعنی عکاسی پرداخت.
از آگاتا کریستی بیش از ۶۰ رمان جایی باقیمانده است که به صد و سه زبان زندهی دنیا ترجمه شدهاند. کتابهای این نویسنده پس از شکسپیر پرفروشترین کتابهای جهاناند و بیش از دو میلیارد نسخه از آنها در سراسر جهان فروختهشده است. از میان آثار ارزشمند بهجامانده از کریستی میتوان به کتابهای «قتل در قطار سریعالسیر شرق»، «سپس هیچکدام زنده نماندند»، «گناه مضاعف»، «مصیبت بیگناهی»، «قتل روی نیل»، «خانهای در شیراز» و «قتل در خانه کشیش» اشاره کرد.
آگاتا کریستی سال ۱۹۷۶ در خانهاش به مرگ طبیعی درگذشت.
ورقها روی میز یکی از کتابهای پرفروش و جذاب آگاتا کریستی است که طرفداران زیادی در میان عاشقان کریستی دارد. این کتاب اولین بار با نام «شیطان به قتل میرسد» و با ترجمهی جمشید اسکندانی سال ۷۲ در ایران منتشر شد. ترجمهی دیگر این کتاب را مجتبی عبدالله نژاد انجام داده و نشر هرمس با نام «ورقها روی میز» منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک ترجمهی عبدالله نژاد را میتوانید در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید.
آگاتا کریستی نویسندهای نیست که بتوانید به این سادگی از داستانهایش بگذرید. او جنایت را استادانه روایت میکند و خواننده را مجبور میکند همراه کارآگاهان و مأمورهای پلیس داستانش به دنبال شواهد بگردند، برای شاهدان عینی نگران شوند و به همه با چشم شک نگاه کنند. کریستی لذت حل معما را به مخاطبانش میدهد. ورقها روی میز یکی دیگر از معماهای کریستی است هرکول پوآرو باید به جنگ آن برود. این داستان جذاب را بخوانید و پوآرو را در حل یکی از عجیبترین معماهایش همراهی کنید. ورقها روی میز گروه سنی و جنسیت ندارد و برای هرکسی که به داستانهای پلیسی اندکی علاقه داشته باشد یک کتاب جذاب بهحساب میآید.
پلاک شماره ۱۱۱ کوچه چاین ساختمان نقلی و کوچولویی بود با ظاهر آراسته و تر و تمیز در خیابان دنج و آرامی در چلسی. در ورودی ساختمان رنگ سیاه داشت و پلهها سفیدکاری شده بود و دستگیره و کوبه برنجی در ورودی در آفتاب بعدازظهر برق میزد.
خدمتکار مسنی با پیشبند و کلاه سفید تمیز در را باز کرد.
در جواب پوآرو گفت که اربابش خانه است.
بعد خودش جلو افتاد و پلههای باریک ورودی را پشت سر گذاشت و او را به داخل ساختمان راهنمایی کرد.
-بگویم کی آمده؟
-هرکول پوآرو.
راهنمایی شد به داخل اتاق پذیرایی معمولی ال مانندی. نگاهی به دوروبر اتاق انداخت و جزئیات را به خاطر سپرد. مبلمان تروتمیزی از آنها که در خانوادههای اصیل و قدیمی پیدا میشود و خوب آنها را برق انداخته بودند. کاناپهها روکش کتان گلدار براق داشت. چند قاب عکس نقره مدل قدیمی. جز اینها تقریباً چیزی نبود. فضایی روشن و وسیع و دلباز که حالت مطبوعی ایجاد کرده بود. چند گل داودی خوشگل هم در گلدان شیشهای بانکه مانندی به چشم میخورد.
خانم لوریمر به استقبال او آمد.
بدون اینکه نشان بدهد از دیدن او تعجب کرده، دست داد و تعارف کرد که روی صندلی بنشیند. خودش هم روی صندلی دیگری نشست و چندکلمهای راجع به وضع هوا حرف زد.
مکث شد. بعد پوآرو گفت: -خیلی باید ببخشید که مزاحم شدم، مادام.
خانم لوریمر صاف توی صورتش نگاه کرد و گفت:
-این دیدار کاری است؟
-بله باد اقرار کنم که همین طور است.
-لابد میدانید که من تمام اطلاعاتی را که داشتم در اختیار سرهنگ باتل و مأموران رسمی پلیس قرار دادهام و هر کمکی از دستم برمیآمده برای آنها انجام دادهام. ولی اصلاً وظیفهای ندارم که با مأموران غیررسمی همکاری کنم.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۳۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 278 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۹:۱۶:۰۰ |
نویسنده | آگاتا کریستی |
مترجم | مجتبی عبداللّه نژاد |
ناشر | نشر هرمس |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Cards on the table |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۹/۱۹ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
قیمت چاپی | 110,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
خب این اولین کتاب جناییای بود که من میخوندم، و به نظرم فوقالعاده بود! خانم آگاتا کریستی با یه ظرافت و دقت خیلی خیلی خاص و جذاب، تونست منو وادار کنه که کل کتاب رو یه شبه بخونم! به نظرم محتوا و طرز نوشتن و البته ترجمه (به غیر از یه سری موارد خیلی خیلی ریز)، همگی عالی بودن! من که به این کتاب ۵ ستاره میدم چون من تا لحظه آخر هنوز نفهمیدهبودم که قاتل کیه، و این یکی از ویژگیهای خوب کتاب بود. من به این کتاب ۵ ستاره میدم و بهتون پیشنهاد میکنم که حتی اگه به کتابای جنایی علاقهای ندارین، این کتابو بخونین. شاید بتونه شما رو با خودش ببره به دنیای کتابهای آگاتا کریستی و یک عالمه داستان دقیق و حسابشده :)))
داستان جالبی بود. تا آخرش هیجانِ خوبی داشت و کتاب یکنواخت و کسل کننده نمیشد. چندین بار تو ذهنم قاتل رو پیدا کردم ولی دوباره نظرمو تغییر دادم! پایان جالبی هم برای کتاب انتخاب شده بود. ترجمه هم روان و عالی بود ولی متاسفانه غلط املایی زیاد داشت.
داستانی خوب با یک ترجمه روان. داستان تا انتها خواننده را با خود همراه می کند و کسالت بار و خسته کننده نیست ولی کتاب در کل به یک ویرایش اساسی احتیاج دا رد، اشتباهات املایی و نگارشی آزار دهنده بود متاسفانه.
من عاشق سبک های معمایی،جنایی و پلیسی هستم و هرکسی هم که مثل من فک میکنه پیشنهاد میکنم حتما بخونه.همه ی کتاب های آگاتا کریستی عالی هستن.فقط ای کاش ترجمه این اثر بهتر بود تا لذت خوندنش ٢ برابر میشد.
این کتاب همون کتاب قتل آقای شیطانا هستش. متاسفاننه یک کتاب از نویسنده ای معروف با اسامی مختلف ترجمه و چاپ میشه
خواستم بگم که همین کتاب با اسم دیگهای -شیطان به قتل میرسید- توسط یه نشر دیگه هم چاپ شده ؛ مراقب باشید به اشتباه هردو رو نخرید
بسیار داستان خوبی هستش حتما بخونید کلا نباید کتاب های کارآگاه نشر هرمس رو از دست داد
یه کانال دارم پر از کتاب های اگاتا کریستیه با ترجمه خوب حتی بعضی از کتابهاش تو فیدیبو نیس خواستی بیا پیوی @Mehrzad۸۳۸۴
کتاب خیلی جالبی بود، تا آخرای کتاب فکر میکردم قاتل رو درست تشخیص دادم ولی بعد ورق ها برگشت و مشخص شد اشتباه میکردم..?
اینم مث بقبه داستاش جالب بود یکم قاراشمیش اول شک میکتی تا اخرام درست میشه ولی بعد میبینه قاتل یکی دیگس????