ادبیات جنایی ژانر شناختهشدهای در دنیای ادبیات است. افراد زیادی به خواندن ماجراهای رازآلود و در مواردی ترسناک علاقه نشان میدهند و از آنها لذت میبرند؛ اما چیزی که داستان جنایی را خواندنی میکند توانایی نویسنده در روایت آن است و آگاتا کریستی روایتگر فوقالعادهای است. نویسندهی «قتل در قطار سریعالسیر شرق» این بار در دروازه سرنوشت، بدون حضور کارآگاههای معروف کتابهایش از یک جنایت قدیمی حرف میزند.
«person of fate» که در ایران با نام «دروازه سرنوشت» شناخته میشود یکی از داستانهای پلیسی آگاتا کریستی است که اولین بار سال ۱۹۷۳ در انگلستان منتشر شد. چند ماه بعد این کتاب در آمریکا نیز چاپ شد.
این کتاب یکی از داستانهای تامی و تامپنس است و آخرین داستان کریستی است که این دو کارآگاه در آن حضور دارند. کتاب دروازه سرنوشت آخرین داستانی است که آگاتا کریستی پیش از مرگش نوشت. البته این آخرین کتاب منتشرشده از کریستی نیست و دو کتاب از دههی چهل که هرگز منتشر نشده بودند بعد از این کتاب چاپ شدند.
آثار کریستی همواره موردتوجه هنرمندان دیگر بوده و اقتباسهای زیادی از آنها انجامشده است. تنها ۴ رمان جنایی در میان آثار کریستی وجود دارد که اقتباسی از روی آنها انجام نشده است و دروازه سرنوشت یکی از همین رمانهاست.
تامی و تاپنس دیگر پیر شدهاند و پس از ماجراهای زیاد حالا در آستانه هفتادسالگی تصمیم به بازنشستگی گرفتهاند. زوج کارآگاه داستانهای کریستی به روستایی آرام مهاجرت میکنند تا روزهای آرامی را سپری کنند اما بازهم ماجرایی در انتظارشان است. خانهی قدیمی و پرسروصدای تامی و تاپنس رازهای زیادی را در خود پنهان کرده است. مری جردن کیست؟ و چرا کسی یک پیغام کدگذاری شده در یک کتاب قدیمی دربارهی مرگ غیرطبیعی او گذاشته است؟ بازهم تامی و تاپنس درگیر ماجرایی میشوند که اگرچه قدیمی است اما باعث خطرات جدیدی میشود.
آگاتا مری کلاریسا میلر که با او را با نام خانوادگی همسر اولش کریستی میشناسیم نویسندهی انگلیسی انتهای قرن نوزدهم و قرن بیستم است که توانست لقب ملکهی جنایت را در انگلستان از آن خود کند.
آگاتا سال ۱۸۹۱ در انگلستان به دنیا آمد. او خیلی زود خواندن و نوشتن یاد گرفت و کودکی و نوجوانیاش را در میان کتابهای کتابخانهی پدرش گذراند. او در آغاز جوانی پشت جبهههای جنگ جهانی اول بهعنوان پرستار و در داروخانه کمک میکرد و در همان سالها با همسرش آرچیبالد کریستی که عضو ارتش سلطنتی انگلیس بود ازدواج کرد.
آگاتا نوشتن را با داستانهای عاشقانه آغاز کرد اما داستانهایش با استقبال چندانی روبهرو نشد. آغاز شهرت کریستی جایی بود که او شخصیت کارآگاه پوآرو را از روی یک پناهندهی بلژیکی ساخت اولین داستانش ماجرای اسرارآمیز در استایلز را نوشت. پسازآن کریستی بیش از ۶۰ داستان جنایی نوشت که همگی با استقبال مواجه شدند. داستان «سپس هیچکدام زنده نماندند» از این نویسنده بیش از ۱۰۰ میلیون نسخه در سراسر جهان فروخته است و پرفروشترین داستان جنایی تاریخ است.
کتابهای کریستی به بیش از ۱۰۰ زبان ترجمه شدهاند و بیش از دو میلیارد نسخه از آنها در سراسر جهان فروختهشده است. تنها کسی که در این زمینه میتواند با او رقابت کند ویلیام شکسپیر است. او برای تلاشهایش در زمینهی نویسندگی لقب بانو را نیز از دربار انگلستان دریافت کرده است.
آگاتا کریستی داستانهای جذاب زیادی نوشته است که از میان آنها میتوانیم به کتابهای «خانه کج»، «قتل در بینالنهرین»، «قتل در قطر سریعالسیر شرق»، «قتل راجر آکروید» و ... اشاره کنیم. آگاتا کریستی سال ۱۹۷۶ در خانهاش درگذشت.
کتابهای آگاتا کریستی در ایران بسیار پرطرفدارند و بیشتر آنها چندین بار به فارسی برگردانده شدهاند. فائزه اسکندری یکی از مترجمانی است که تعداد زیادی از کتابهای کریستی را به فارسی برگردانده است و دروازه سرنوشت یکی از آنهاست. انتشارات هرمس ترجمهی فائزه اسکندری از این کتاب را در بازار ایران منتشر کرده است. نسخه الکترونیک ترجمه فائزه اسکندری از دروازه سرنوشت را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید.
آگاتا کریستی نویسندهای با قلمی خواندنی است. او نویسندهای است که میداند چگونه خواننده را به دنبال خودش بکشد و او را با داستان همراه کند. معماهای داستانهای کریستی گیرا و خواندنیاند و او خواننده را وادار میکند همراه شخصیتهای داستانش فراز و نشیبها را رد کنند. دروازهی سرنوشت یکی از داستانهای خواندنی این نویسنده است که برای علاقهمند کردن نوجوانان به خواندن نیز بسیار مناسب است. این کتاب میتواند برای هرکسی که به معما علاقه دارد لحظات خوبی فراهم آورد.
تاپنس کارتهای تولد را انتخاب کرده بود. بعدازظهری بارانی بود و پستخانه تقریباً خالی. مردم نامههایشان را داخل صندوق پست بیرون از پستخانه میانداختند و گهگاه هم با عجله تمبری میخریدند و بیمعطلی راه خانهشان را در پیش میگرفتند. از آن بعدازظهرهای شلوغ بازار نبود. در حقیقت تاپنس با خودش فکر میکرد خیلی خوب است که این روز را انتخاب کرده است.
گوندا که با توصیفات بئاتریس خیلی زود شناختش، از این که کمک کند خیلی خوشحال بود. گوندا فروشنده لوازم خانگی جنب پستخانه بود. زنی میانسال با موهای خاکستری که مسئول بخش نامههای دولتی بود. گوندا که دختر پرحرفی بود و همیشه به تازهواردهای روستا علاقه نشان میداد در میان کارتهای تولد و ولنتاین و کریسمس و کارتپستالهای موزیکال و دفترچه یادداشت و لوازمالتحریر و انواع و اقسام شکلات و اقلام مختلف چینی برای استفاده در خانه خوشحال بود. او و تاپنس رابطه دوستانهای به هم زده بودند.
-خوشحالم که خانه دوباره راه افتاده است، منظورم «پرنس سرا» است
- من فکر میکردم اسمش همیشه لورلز بوده است.
- به نظرم هیچ وقت اسمش این نبوده است. این اطراف اسم خانهها زیاد عوض میشود. مردم دوست دارند روی خانهها اسمهای جدید بگذارند.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۴۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 304 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۰:۰۸:۰۰ |
نویسنده | آگاتا کریستی |
مترجم | فائزه اسکندری |
ناشر | نشر هرمس |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۶/۰۹/۱۲ |
قیمت ارزی | 5.۵ دلار |
قیمت چاپی | 75,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
اصلا کشش و جذابیت یه ذره هم نداشت . کل اتفاقات داستان در یک پنجم پایانی کتاب رخ داد و جمع شد .( که تازه خط اصلی و معمای داستان به قدری بی اهمیت و الکی بود ادم فقط هاج و واج میموند که حالا ینی چی اصلا !؟؟ ) راحت میشه چهار پنجمشو نخوند کلا پر از دیالوگ های طولااااااااااااانی و بی معنی و غیر ضروری ...اصن عجیب و غریب بود !!! واقعا ذره ای شباهت به سبک کار خانم اگاتا کریستی نداشت. اولین کتابی از ایشون بود که من خوندم و کشش و هیجان نداشت . ترجمه هم اصلا روون نبود .
من واقعاً شک دارم اینو اگاتا کریستی نوشته باشه! افتضاح بود افتضاح ,کاملا بی سروته , مترجم هم نمیدونم خواننده رو چی فرض کرده؟ اخه کریستی نوشته اتل متل توتوله گاو حسن چجوره؟؟؟؟؟
من با نظر دوستمان موافقم واقعا این کتاب را آگاتا کریستی نوشته ؟ بعیده! هیچ کشش و جاذبه ای برای ادامه داستان وجود ندارد نمی توانم تمامش کنم !!!@
من کتابشو داشتم.دوبار سعی کردم بخونمش که هر دوبار با شکست همراه بود.دفعه دوم بیش از نصفشو خوندم ولی واقعا بی خودی کشدار بود و به جایی نمیرسید.واقعا کلافه کننده است. ا
تامی و تاپس هفتاد ساله خانه ای قدیمی در روستا می خرند و خیال دارند از بازنشستگی آرامی برخوردار شوند، ولی از همان ابتدا درگیر قتلی می شوند که ۷۰_۶۰ سال پیش رخ داده.
يكي از مزخرف ترين كتابهايي كه خواندم و قطعا بدترين كتاب آگاتا كريستي . كشدار بي معني خسته كننده بدون هيچ جاذبه معمايي پر از كلمات و جملات بي سر و ته و بي معني
از بین کاراکتر های آگاتا کریستی، تامی و توپنس رو از همه کمتر دوست دارم و متاسفانه؛ به نظرم، این کتاب ضعیف ترین داستان این دو کاراکتر بود.
اصلا امتحان نکنید . خواندنی نیست