آمریکای لاتین ادبیات منحصربهفردی دارد. از پس هر قصه دنیایی جادویی با آب و رنگ متفاوت روایت میشود. کتاب «آب سوخته» اثر نویسنده بزرگ اسپانیایی «کارلوس فوئنتس»، مجموعهای از چهار داستان کوتاه با توصیفات بینظیری است که هرکدام از زاویهای مختلف زندگی مردمان آمریکای جنوبی را تعریف میکند. فضایی که «فونتئس» در هر داستان این کتاب خلق کرده فضایی است چندجانبه که نهتنها از حیث ادبیات که تاریخ و جغرافیا را هم در بردارد و در نوع خود اثری است متفاوت و بینظیر که برای طرفداران ادبیات امریکای لاتین میتواند دوستداشتنی باشد. این اثر اولین اثر از این نویسنده است که از زبان اسپانیایی به فارسی ترجمه شده است و دریچهای بهسوی گنجینهی باارزش ادبیات آمریکای لاتین است.
کتاب «آب سوخته» بانام اصلی Agua Quemada اثر «کارلوس فوئنتس» سال 1983 منتشر شده است. این اثر روایت داستان چهار شخصیت مختلف در فضای شهری مکزیکوسیتی است، هر یک از این افراد نمادی از طبقات و قشرهای مختلف اجتماعی کشور مکزیک است. درواقع چهار داستان از زبان چهار شخصیت مختلف مطرح میشود و خواننده را به عمق ماجراهای اجتماعی مردمان سرزمین آمریکای جنوبی میبرد. این چهار داستان عبارتاند از «روز مادر»، «اینها کاخ بودند»، «سپیدهدم» و «پسر آندرس آپاریسیو».
هر یک از داستانهای کتاب «آب سوخته» بازتابی از شرایط مختلف اجتماعی مکزیکوسیتی است، داستان پدربزرگی که در گذشته ژنرال بوده است و حال نیز ترجیح میدهد در گذشته سیر کند. داستان پیرزنی که رابطهای با پسری ناتوان دارد، زیرا که در گذشته خودش دختری اینچنین داشته است. داستان پسری ثروتمند که تحت سلطهی مادرش از عشقش دست میکشد و داستان پسرک فقیری که بازی روزگار برای او اتفاقهای متفاوتی را رقم میزند.
قلم توانای «کارلوس فوئنتس» در هر یک از داستانهای کوتاه کتاب «آب سوخته» بهوضوح قابلدیدن است، او خواننده را وارد توصیفات و فضاسازیهای شهری میکند. شهری که در طول تاریخ بارها رنگ انقلاب، اعتراض و نابرابری را به خودش دیده است. نام این کتاب بیربط از تاریخ این منطقه نیست، استعاره از شرایط جغرافیایی آن و شکلگیری آن پس از اتفاقات سال 1325 دارد.
«کارلوس فوئنتس» Carlos Fuentes، نویسنده و سیاستمدار معروف اسپانیایی در 11 نوامبر سال 1928 در پاناماسیتی به دنیا آمد. پدرش دیپلمات بود و او کودکیاش را در کشورهای مختلف گذراند. او در نوجوانی به آمریکا سفر کرد و طی آن سالها زبان انگلیسی را فرا گرفت. او به شیلی نیز سفر کرد و تحت تأثیر جریانهای سیاسی حاکم بر آن دورهی این کشور به گرایشهای سوسیالیستی علاقهمند شد. او تحصیلاتش را در رشتهی حقوق آغاز کرد و قدم درراه پدرش گذاشت. او بهعنوان سفیر کشور مکزیک انتخاب شد و به لندن، فرانسه و چند کشور دیگر سفر کرد. او طی این سالها به تدریس در دانشگاههای پنسیلوانیا، کمبریج، هاروارد، پرینستون و کلمبیا هم مشغول بود و نوشتن را نیز آغاز کرد. او حرفهاش، سیاست را با ادبیات گره زد و داستانهای شاهکاری نوشت. او در 15 ماه مه سال 2012 براثر خونریزی درگذشت ولی نام و داستانهایش ماندگار در تاریخ ادبیات جهان ماند.
«کارلوس فوئنتس» هم مانند «گابریل گارسیا مارکز» و «ماریو بارگاس یوسا» ادبیات آمریکای جنوبی را زنده نگه داشته است و آثارش بازتابی از رویدادهای تاریخی، اجتماعی و سیاسی این بخش از دنیا است. او موفق به دریافت جایزهی ملی ادبی مکزیک برای کتاب «ارکیدههای زیر مهتاب»، جایزه بینالمللی «آلفونسو ریز»، جایزه معتبر ادبی «میگوئل سروانتس» و نشان «لژیون دونور» فرانسه شد و بهعنوان یکی از شاخصترین چهرههای مکزیک در سراسر دنیا به شهرت رسید.
او انتشار آثارش را از سال 1958 آغاز کرد و چندین رمان و داستان کوتاه به چاپ رساند. ازجمله آثارش که به فارسی ترجمه شدهاند میتوان به «مرگ آرتمیو کروز» با ترجمهی «مهدی سحابی» و «درخت پرتقال» با ترجمهی «علیاکبر فلاحی» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
تا ورودی بزرگراه کمربندی گاز دادم، نفس کشیدم، گاز دادم، اما دیگر آرام گرفتم، دلیلی برای نگرانی وجود نداشت. میتوانستم همینطور دور بزنم، یکبار، دو بار، صدبار، هرقدر که دلم میخواست، در طول هزاران کیلومتر، با این احساس که حرکت نمیکنم، که هميشه در مبدأ و همزمان در مقصد هستم، همان افق سیمانی، همان تابلوهای تبلیغات آبجو، جاروبرقی، همان جاروبرقیهایی که نیکومدس و انگراسیا از آنها نفرت داشتند، تبلیغ صابون، تلویزیون، همان بیغولههای توسریخورده سبزرنگ، پنجرههای حفاظدار, پردههای کرکرهای، همان ابزارفروشیها، تعمیرگاهها، خواربارفروشیها با یخچالهای دم در ورودی، پر از يخ و نوشابههای گازدار، سقفهایی با ورقههای گالوانیزه، گاه گنبد یک کلیسای دوران استعمار که میان هزاران منبع آب گم شده است، تابلوی بزرگ تبلیغات با ستارههای موفق و سرشناس در حال لبخند زدن، با آن صورتهای قرمز و سرحال که تازه نقاشی شدهاند. بابانوئل، دختر شایسته موطلایی، کوتوله سفید کوکاکولا با تاجی از تشتک نوشابه، دانل داک و پایین آنها تصویر میلیونها ستاره سینما، و کمی پایینتر از آنها، فروشندههای بادکنک، آدامس، بلیتهای بختآزمایی، جوانهایی با تیشرت و پیراهنهای آستینکوتاه کنار جعبه پخش موسیقی در حال فک جنباندن، دود کردن سیگار، لودگی، داد و قال، کامیونهای حمل مصالح، فولکسواگنهای زهوار دررفته، تصادفی در خروجی خیابان فرای سرباندو، پلیسهای موتورسوار پلیسهای راهنمایی و رانندگی، باجسبیل، ترافیک گرهخورده, بوق، فحشهای ناموسی، دوباره مسیر باز، مثل دفعه پیش، دور دوم،
همان مسیر، تانکرهای آب، پلوتارکو، تانکرهای حمل گاز، کامیونهای حمل شیر، ترمز ناگهانی، ظرفهای شیر میافتند، قل میخورند، در برخورد با آسفالت و نردههای بزرگراه میترکند، سیلی از شیر روی تاندربرد قرمز شره میکند، شيشه جلو خودروی پلوتارکو، سفید. پلوتارکو گرفتار مه، پلوتارکو کور از این سفیدی سیال و بیپایان؛ این سفیدی کور نامرئی، که قدرت دید را از او نیز میگرفت، حمام شیر، شیر لعنتی، شیر آبکی، شیر مادرت پلوتارکو!
معلومه که این اسم مایه مضحکه آدم میشود، همه در مدرسه از این چیزها به من گفته بودند: چی چی؟ این خلاصه اسمته؟ دوباره بگو؟ و اين شعر را میخواندند:
ورگا را را... آلابیو... آلابائو... آلا بیم بوم با
ورگا...ورگا...را...را...را...
و هنگام خواندن لیست حضوروغیاب، هميشه یک آدم خوشمزه پیدا میشد که بگوید: «برگارا پلوتارکو، حاضر و شاید برپاه، یا شایدم کوچولو یا یککمی خوابآلود.» بعد توی زنگ تفریح بساط کتککاری بر پا بود. پانزدهساله بودم که اولین رمان عمرم را خواندم و آنوقت فهمیدم نویسندهای ایتالیایی نیز به نام جیوانی، هم فامیلی من بوده است، اما این موضوع در رفتار دسته شرور و آشوبگر دبیرستان دولتی بیتاثیر بود.
به مدرسه مذهبی نرفتم، چون پدربزرگم اولین نفری بود که گفت حرفش را هم نزن، پس برای چی انقلاب کردیم!؟ پدرم، آقای وکیل، گفت: درسته، پیرمرد حق داره، تو جامعه اینقدر پشت سر کلیسا تف و لعنت هست که فضای خونه روحانیتره.
کتاب «آب سوخته» اثر «کارلوس فوئنتس» را «علیاکبر فلاحی» به فارسی ترجمه کرده و آن را «نشر ققنوس» سال 1389 منتشر کرده است. نسخهی الکترونیک این اثر در این صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «علیاکبر فلاحی»، مترجم و مدرس زبان اسپانیایی است که تحصیلاتش را در دانشگاه علامه طباطبایی به سرانجام رسانده است. او مدتی را در مکزیک گذرانده است و در آن دوران ترجمهی کتاب «آب سوخته» را از سر میگیرد. این مترجم جوان کتاب «درخت پرتقال» از همین نویسنده را نیز به فارسی ترجمه کرده است که نسخهی الکترونیک آنهم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۱۷ مگابایت |
تعداد صفحات | 167 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۳۴:۰۰ |
نویسنده | کارلوس فوئنتس |
مترجم | علی اکبر فلاحی |
ناشر | گروه انتشاراتی ققنوس |
زبان | فارسی |
عنوان انگلیسی | Agua quemada: cuarteto narrativo, 1,995. |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۵/۰۴/۱۲ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
مترجم اثر استاد بینظیری است در زبان اسپانیایی و این از شیوایی و بار ادبی این ترجمه نیز پیداست.
فضای شاعرانه ی متن های فوئنتس بی نظیره
خوشم نیومد حتی نتونستم تمومش کنم
عاشقش شدم?
خیلی بد