کتاب قتل در خانه کشیش نشر هرمس

کارآگاه محبوب شما کیست؟ همه‌ی آن‌هایی که در دوران کودکی و نوجوانی به داستان‌های پلیسی و جنایی علاقه داشته‌اند، شرلوک هولمز، پوآرو، مِگره و خانم مارپل را می‌شناسند. هر کدام از این کارآگاه‌‌ها با توانایی‌های خاص و منحصربه فرد خودشان لحظات هیجان‌انگیزی را برای دوست داران داستان‌های پلیسی خلق کرده‌اند و در ذهن ماندگار شده‌اند. خالق دو شخصیت پوآرو و خانم مارپل، نویسنده‌ی مشهور انگلیسی آگاتا کریستی است. کتاب قتل در خانه کشیش از این نویسنده داستانی است که در آن هنرنمایی جذاب خانم مارپل دوست‌داشتنی را می‌بینیم.

‌درباره‌ی کتاب قتل در خانه کشیش اثر آگاتا کریستی

قتل در خانه‌ کشیش که عنوان اصلی آن «the murder at the vicarage» است اولین بار سال 1930 منتشر شد. قتل در خانه‌ی کشیش اولین حضور خانم مارپل در رمان‌های کریستی است. این شخصیت قبلا در داستان‌های کوتاه کریستی که در مجلات منتشر می‌شد ظاهر شد. این داستان‌های کوتاه در سال 1932 در کتابی تحت عنوان «سیزده مشکل» منتشر شد. کریستی در زندگی‌نامه‌اش گفته است قصد نداشته داستان‌های دیگری با حضور خانم مارپل بنویسد و اساس خانم مارپل رقیب کارآگاه پوآرو نیست. 

داستان کتاب قتل در خانه کشیش در سنت مری مید(st mary maid) رخ می‌دهد. یک باستان شناس به نام دکتر استن در سنت مری مید مشغول کار است. لارنس ردینگ هنرمندی است که از یکی از ساختمان‌های ملک پروترو به‌عنوان کارگاه استفاده می‌کند. در پی اتفاقاتی کلنل پروترو که مرد بسیار ثروتمندی است اما هیچ کس حتی خانواده‌اش از او دل خوشی ندارند در خانه‌ی کشیش کشته می‌شود.

چند نفر مدعی هستند از دور صدای شلیک شنیده‌اند. پلیس چند نفر را به قتل متهم می‌کند و پرونده تبدیل به یک پرونده‌ی پیچیده می‌شود. خانم مارپل می‌بیند کسی چمدانی را به جنگل می‌برد و توجهش به ماجرا جلب می‌شود او با دقت ذاتی‌اش می‌خواهد مسئله را حل کند.

سال 1949 از روی قتل  در خانه کشیش تئاتری ساخته شد که توجه‌های زیادی را به خود جلب کرد.  در سال 1986 بی بی سی از روی این کتاب فیلمی ساخت که به نسخه‌ی اصلی کتاب بسیار نزدیک بود.

‌درباره‌ی آگاتا کریستی نویسنده‌ی کتاب قتل در خانه کشیش

آگاتا مری کلاریسا میلر بزرگترین زن نویسنده‌ی تاریخ که او را با نام خانوادگی همسر اولش کریستی می‌شناسیم متولد 1890 در انگلستان است. او در 5 سالگی خواندن و نوشتن را یادگرفت و پس از آن بیشتر دانشش را در کتابخانه‌ی پدرش به‌دست آورد. او بعدها به‌عنوان نیروی داوزلب در پشت جبهه‌های جنگ جهانب اول هم در داروخانه خدمت کرد و چیزهای زیادی درباره‌ی سم‌ها یادگرفت. سم‌هایی که بعدها در بیش از سی داستان کریستی نقش قاتل را ایفا کردند. 

آگاتا سال 1914 با آرچیبالد کریستی ازدواج کرد و اولین داستان جنایی‌اش «ماجرای اسرارآمیز در اسمایلز» را سال 1920 منتشر کرد. این داستان سرآغاز ماجراهای هرکول پوآرو است. شخصیتی که کریستی او را از یک پناهندهپ‌ی بلژیکی الهام گرفت و بعدها به یکی از مشهورترین کارآگاه‌های جهان تبدیل شد. شهرت او به‌قدری است که نمی‌توان باور کرد این شخصیت تنها زاییده‌ی ذهن یک نویسنده باشد. 

آگاتا کریستی درحالی‌که از همسر اولش یک فرزند داشت از او جدا شد و با باستان شناس انگلیسی‌ای به نام ماکس مالوان ازدواج کرد. این دو باهم دنیا را گشتند و آگاتا در کاوش‌های باستان‌شناسی ماکس از اشیای باستانی عکاسی می‌کرد. او همچنین بسیاری از داستان‌هایش را در سفرهایش به شرق نوشته است.

آثار کریستی بسیار مخاطب پسندند و موردعلاقه‎ی اهالی سینما هم هستند. فیلم‌هایی مانند «خانه کج» و «قتل در قطار سریع السیر شرق» از روی کتاب‌های این نویسنده ساخته شده‌اند. 

آگاتا کریستی بیش از شصت داستان جنایی نوشته است که از میان بهترین‌هایشان می‌توان به «مرگ روی نیل»، «خانه‌ای در شیراز»، «پنج خوک کوچک»، «مصیبت بی‌گناهی»، «کریسمس هرکول پوآرو» و «دشمن پنهان» اشاره کرد. این نویسنده اولین کسی است که جایزه استاداعظم را از انجمن جنایی‌نویسان آمریکا دریافت کرده است. 

او سال 1976 در 85 سالگی به مرگ طبیعی درگذشت. درآمد کتاب‌های او پس از مرگش به تنها فرزندش و پس از او به نوه‌اش می‌رسد. به گزارش سایت آگاتا کریستی تا کنون بیش از یک میلیارد نسخه از کتاب‌های او در انگلستان و همین تعداد در سراسر جهان فروخته شده است.

ترجمه‌ی کتاب قتل در خانه کشیش به فارسی

داستان‌های آگاتا کریستی در ایران نیز مانند تمام نقاط جهان بسیار پرطرفدارند. ناشران و مترجمان مختلف به ترجمه آثار کریستی برای ایرانیان پرداخته‌اند و اکنون در هر کتاب فروشی‌ای که پا بگذارید با احتمال زیادی چند جلد از آثار کریستی را پیدا می‌کنید. کتاب قتل در خانه کشیش را اولین بار فرزانه طاهری در سال 72 به فارسی برگرداند و طرح نو منتشر کرد. ترجمه‌ی دیگر این اثر معلق به مجتبی عبدالله نژاد است که حجم زیادی از آثار کریستی را به فارسی برگردانده است. ترجمه‌ی عبدالله نژاد از قتل در خانه کشیش را نشر هرمس در مجموعه کارآگاه منتشر کرده است. نسخه الکترونیک این ترجمه را می‌‎توانید در همین صفحه از فیدیبو دانلود کنید.

چرا باید کتاب قتل در خانه کشیش را خواند؟

ادبیات پلیسی بذت بخش و خواندنی است. این بخشی از ادبیات است که ذهن را به چالش می‌کشد و علاوه بر ایجاد دلهره خواننده را وادار می‌کند سعی کند حل مسئله کند و جواب را زودتر پیدا کند. آگاتا کریستی متخصص نوشتن این داستان‌هاست. داستان‌های او پیچیدگی‌های غیر عادی ندارند و همین باعث شده لذت بخش باشند. قتل در خانه کشیش داستانی با حضور خانم مارپل دوست‌داشتنی است پیرزنی که با سایر کارآگاه‌های مشهور فرق می‌کند و همین باعث شده است داستان‌ با حضور او جذابیت بیشتری داشته باشد. قتل در خانه کشیش را باید خواند و از فضاسازی و شخصیت‌پردازی جرابی که آگاتا کریستی انجام داده است لذت برد.

‌در بخشی از کتاب قتل در خانه کشیش می‌خوانیم

-بله. مثل اینکه خود خانم پروترو دعوتش کرده. یا شاید هم او به خانم پروترو پیشنهاد داده. نمی دانم دقبقاًچی بوده. رفته که کارهای اداری‌اش را انجام بدهد. ظاهرا خانم پروترو نامه های زیادی دارد که باید تایپ شود. شانسش گرفته. چون دکتر استون در مسافرت است و خانم کرام کار خاصی ندارد. اين گورپشته هم عجب هیجانی ایجاد کرده.

ریموند گفت: 

-استون؟ باستان‌شناس معروف؟

-بله در یک گورپشته کاوش می‌کند. توی ملک پروترو.

ریموند گفت: مرد خوبی است. خیلی به کارش علاقه دارد. چند وقت پیش دریک مهمانی دیدمش و کلّی با هم صحبت کردیم. باید بروم ببینمش.

گفتم:

- متأٌسفانه برای تعطیلات آخر هفته رفته لندن. امروز عصر که خودتان توی ایستگاه قطار دیدیدش.

-من شما را دیدم. مرد خیل قدکوتاهی هم همراهتان بود. عینک داشت.

-بله، دکتر استون بود.

-ولی آقای عزیز او که دکتر استون نبود.

- نبود؟

- استون باستان شناس نبود. من خودم استون را می شناسم. این مرد دکتر استون نبود. کوچکترین شباهتی به استون نداشت.

با تعجب به هم خیره شدیم. من بخصوص به خانم مارپل نگاه کردم.

گفتم:

-خیلی عجیب است.

خانم مارپل گفت:

-چمدان!

گریسلدا گفت: 

-ولی چرا؟

-یادم می آید یک وقتی مردی دوره افتاده بود و وانمود می کرد بازرس شرکت گاز است. توی کار قاچاق بود.

ریموند وست گفت:

-عجب شیادی! واقعا خیلی جالب است.

گریسلدا گفت:

- مسئله این است که آیا این موضوع با قتل ارتباط دارد؟

گفتم:

-نه لزوما ولی...

نگاه کردم به خانم مارپل.