

کتاب سیزده معما
نسخه الکترونیک کتاب سیزده معما به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
نقد و بررسی کتاب سیزده معما
درباره کتاب سیزده معما
کتاب «سیزده معما» The Thirteen Problems نوشتهی «آگاتا کریستی» در سال 1977 منتشر شد. قسمت اول این کتاب بانام کلوپ سهشنبه شبها با حضور شش نفر در خانهی خانم مارپل آغاز میشود. خانم مارپل Miss Marple یکی از مهمترین شخصیتهای تخیلی «آگاتا کریستی» نویسندهی برجستهی انگلیسی است که در دهکدهای کوچک زندگی میکند. او در ابتدای کتاب «سیزده معما» میزبان شش نفر از دوستان و آشنایان است، ریموند وست برادرزادهی خانم مارپل، جویس لمپریر هنرمند زیبا با چشمان عسلی، سر هنری کلیترینگ متشخص، دکتر پندر، کشیش میانسال و وکیل کوچک اندام که افراد را با عینکش زیر نظر دارد. آنها دربارهی وقوع جرم و جنایت و اتفاقات عجیبوغریب داخل دهکده صحبت میکنند و هر یک نظری متفاوت دارند. آنها تصمیم میگیرند هر سهشنبه کلوپی تشکیل بدهند و هر دفعه یک نفر معمایی خاص و جالب طرح کند. تشکیل این کلوپ و ارائهی معماهای مرموز و رازآلود محتوای کتاب «سیزده معما» نوشتهی «آگاتا کریستی» را شکل میدهد.
کتاب «سیزده معما» از مجموعه داستانهای خانم مارپل نوشتهی «آگاتا کریستی» است. این اثر تحت عنوان کتابهای کارآگاه از سوی انتشارات هرمس در ایران راهی بازار شده است. سایر داستانهای این کتاب عبارتاند از:
- محراب استارته
- شمشهای طلا
- پیادهرو خونین
- انگیزه در برابر فرصت
- اثرانگشت سنت پیتر
- شمعدانی آبی
- نديمه
- چهار مظنون
- تراژدی کریسمس
- گیاه مرگ
- ماجرای ویلا
- علت مرگ: غرقشدگی
درباره آگاتا کریستی
«آگاتا کریستی» Agatha Christie نویسندهی انگلیسی و خالق شخصیت هرکول پوآرو در تاریخ 15 سپتامبر سال 1890 به دنیا آمد. او کودکیاش را در خانوادهای اشرافی گذراند و در جوانی مدتی را در بیمارستان مشغول به کار شد. او تحصیلات دانشگاهی را دنبال نکرد ولی استعدادش در نوشتن را همراه با قوهی تخیلش پرورش داد و در مدت زمان کمی به یکی از شاهکارترین چهرههای ادبی دنیا تبدیل شد. «کریستی» در طول عمرش تجربیات فراوانی کسب و به کشورها و شهرهای زیادی ازجمله ترکیه سفر کرد. «آگاتا کریستی» شصت و شش رمان جنایی از خودش به یادگار گذاشته و بهعنوان یکی از مهمترین چهرههای ادبی انگلستان و ادبیات جنایی شناخته شده است. آثار او رکوردهای گینس در مقام اول بهعنوان پرفروشترین نویسندگان کتاب در تمام دوران و مقام دوم در میان پرفروشترین نویسندگان در هر سبک را به خود اختصاص داده است.
آثار آگاتا کریستی تاکنون بیشترین ترجمه را به زبانهای مختلف دنیا داشته است. رمانها و مجموعه داستانهای این نویسنده در میان خوانندگان فارسیزبان نیز بسیار مشهور و محبوب است. تقریباً تمامی داستانهای این نویسنده به فارسی ترجمه شدهاند و مورد استقبال علاقهمندان به آثار جنایی پلیسی قرار گرفتهاند. «جنایت در شب آتش بازی»، «شاهد خاموش»، «پس از تشییع جنازه» و «فیلها به خاطر میآورند» برخی از آثار این نویسنده هستند که به فارسی ترجمه شدهاند و نسخهی الکترونیک آنها در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
ترجمه کتاب سیزده معما به زبان فارسی
کتاب «سیزده معما» نوشتهی «آگاتا کریستی» با ترجمهی «مهوش عزیزی» از سوی انتشارات هرمس در سال 1388 منتشر شد که نسخهی الکترونیک آن در همین صفحه از فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است. «مهوش عزیزی» مترجم ایرانی متولد سال 1331 ترجمهی داستانهای جنایی پلیسی و همچنین مدیریت و توسعهی فردی را در کارنامهی کاریش دارد. از آثار ترجمه شدهی او میتوان به کتابهای «صفات بایسته یک مدیر» نوشتهی «جان سی. ماکسول» و «پیله ور، خیاط، سرباز، جاسوس» نوشتهی «جان لوکاره» اشاره کرد که نسخهی الکترونیک آنها هم در سایت و اپلیکیشن فیدیبو برای خرید و دانلود موجود است.
در بخشهایی از کتاب سیزده معما میخوانیم
خانم هلیر گفت:
- وای، چه وحشتناک!
- سؤال این بود که آیا آن پامچال آبی همیشه آنجا بوده یا نه. جرج و پرستار گفتند که بوده، اما خانم پریچارد به هیچ وجه حاضر به قبول این حرف نبود. او تا آن روز صبح اصلاً متوجه پامچال آبی روی کاغذ دیواری نشده بود. شب قبل هم ماه کامل بود. خانم پریچارد خیلی عصبی شده بود.
خانم بنتری گفت:
- من جرج پریچارد را همان روز دیدم و او جریان را برایم تعریف کرد. من به دیدن خانم پریچارد رفتم و حداکثر سعی خود را کردم تا جریان را کلاً به شوخی برگزار کنم، اما موفق نشدم. با نگرانی از آنجا خارج شدم و به یاد دارم جین اینستو را دیدم و قضیه را برای او تعریف کردم. جین دختر عجیبی است. او گفت: «پس خانم پریچارد واقعاً از این قضیه ترسیده؟» من به او گفتم کاملاً امکان داشت این زن از ترس بمیرد، چون به نحوی غیرعادی خرافاتی بود. یادم میآید که حرف بعدی جین واقعاً باعث تعجب من شد. او گفت: «خب، شاید هم اینطور بهتر باشد، مگر نه؟» جین این حرف را چنان با خونسردی زد که من واقعاً... واقعاً شوکه شدم. البته میدانم این روزها رسم است همه رک و صریح صحبت کنند، ولی من هیچ وقت به این رسم عادت نکردهام. جین لبخند عجیبی زد و گفت:«تو از این حرف من خوشت نمیآید، ولی حقیقت دارد. زنده ماندن خانم پریچارد چه فایدهای به حالش دارد؟ هیچی. برای جرج پریچارد هم که این زندگی یک جهنم واقعی است. مردن همسرش از ترس، بهترین اتفاقی است که میتواند برای جرج بیفتد.» من جواب دادم: «جرج همیشه با او خیلی مهربان است.» و او گفت: «بله، به جرج بیچاره باید جایزه داد. او مرد بسیار جذابی است. پرستار قبلی که اینطور فکر میکرد. اسمش چی بود؟... آن پرستاری که صورت قشنگی داشت... کارسترز. باعث دعوای بین پرستار و خانم پریچارد همین بود...» خب، من از این حرف خوشم نیامد. البته آدم گاهی فکر میکرد که...
در اینجا، خانم بنتری سکوت معنی داری کرد.
خانم مارپل با ملایمت گفت: بله عزیزم، آدم همیشه فکر میکند. خانم اينستو خوشقیافه است؟ حدس میزنم اهل بازی گلف باشد.
بله، او ورزشکار خوبی است، خوشقیافه هم هست. جذاب، موبور با پوستی سفید و چشمان آبی جدی. ما همیشه فکر میکردیم که او و جرج پریچارد... یعنی اگر اوضاع طور دیگری پیش رفته بود... آنها خیلی به هم میآیند.
خانم مارپل پرسید: و این دو با هم دوست بودند؟
بله، دوستان خیلی صمیمی.
کلنل بنتری با لحنی شکوه آمیز گفت:
- دالی، میشود به من اجازه بدهی بقیه داستانم را تعریف کنم؟
نظرات کاربران درباره کتاب سیزده معما