بازار نه فقط به عنوان فضایی اقتصادی بلکه به عنوان نهادی اجتماعی و میراثی فرهنگی در تنظیم روابط اجتماعی موثر بوده است. "در هم تنیده شدن روابط گوناگون بازاریان باعث ایجاد نقشهای اجتماعی و اقتصادی در آن شده، چنانچه حتی در ادبیات، کلمه بازار و مشتقات آن جایگاه ویژهای دارد." (ودیعی، ۱۳۵۱) ساختار کنشهای متقابل فروشنده/خریدار موجب خلق فضاهای فرهنگی متعدد و متفاوتی میشود که زمینه مناسبی را برای مطالعات فرهنگی فراهم میسازد. از طرفی بازار تهران شامل اصناف گوناگونی با مرز و محدودههای نسبتاً مشخص است که با توجه به خرده فرهنگهای مرتبط با هر صنف، فضای مطالعاتی مناسبی را فراهم میکند. بدون تردید "این خرده فرهنگها در بسیاری از موارد خود را در سبکهای زندگی و سلایق ویژه و حتی در زبانهای صنفی خاص خویش نشان میدهند. در موارد زیادی فیزیک صنف میتواند به زیر شاخههای متعددی تقسیم شود که هر کدام در جای خود قابل مطالعهاند." (فکوهی، ۱۳۸۳: ۲۸۹) از طرف دیگر این گروهها به عنوان تعیین کنندهترین مجموعههای تأثیرگذار بر قطبهای قدرت در جامعه میتوانند حاکی از تأثیر یک مجموعه غیرسیاسی با اشتراکات فرهنگی خاص بر حوزههای قدرت باشند.
مطالعه موردی این گفتار به صنف فروشندگان فرش میپردازد که با توجه به تاثیر مهمی که در روند رویدادهای اجتماعی و سیاسی کشور در طول تاریخ شکلگیری خود داشتهاند و نیز به عنوان تاثیرگذارترین صنف در امر صادرات غیرنفتی کشور، میتوانند موضوع مطالعه انسان شناسی قرار گیرند. از این رو آنچه که در مطالعه فرهنگی اقتصاد در پژوهش یاد شده میتواند مدنظر باشد چگونگی ارتباط افراد این هرم با یکدیگر از طریق تولید و توزیع کالایی مانند فرش است. به علاوه این نکته که این مدارهای مبادله که از طریق آنها فرش جابجا میشود تا چه حد متاثر از قضایای فرهنگی و یا حوزههای غیراقتصادی است. در نهایت با توجه به زمینه اصلی مطالعات انسان شناسی که بر روی گروههای انسانی با اشتراکات فرهنگی، شغلی، زبانی و... تکیه دارد میتوان به سبک یا سبکهایی از زندگی رسید که ریشه در رفتار اقتصادی مشترک آنان دارد.