کتاب گزارش محرمانه نشر مروارید

شوروی سابق جایی است که هنوز هم که هنوز است سوژه‌ی بسیار خوبی برای نویسندگان است. سرزمینی که دیکتاتورهای عجیبی را تجربه کرده و روزهای سختی را گذرانده است. ژوزف استالین یکی از مخوف‌ترین دیکتاتورهای تاریخ بشر بخشی از تاریخ این کشور است. شوروی پس از استالین روزهای متفاوتی را تجربه کرد و کم‌کم به‌سوی فروپاشی رفت. تام راب اسمیت  در گزارش محرمانه در قالب داستانی جذاب و خواندنی روزهای پس از استالین را در شوروی به تصویر کشیده است.

‌درباره‌ی کتاب گزارش محرمانه اثر تام راب اسمیت

گزارش محرمانه با عنوان اصلی «the secret speech» دومین کتاب از سه‌گانه‌ی کودک ۴۴ تام راب اسمیت  است. این کتاب اولین بار سال ۲۰۰۹ منتشر شد. در گزارش محرمانه نیز شخصیت اصلی داستان اول یعنی افسر اداره‌ی امنیت «لئو دمیدوف» و همسرش حضور دارند و این بار درگیر اتفاقات پس از مرگ استالین و شورش مردم گرجستان در برابر کمونیسم می‌شوند. عنوان این کتاب از سخنرانی نیکیتا خروشچف جانشین استالین گرفته‌شده است که در آن به اقدامات استالین علیه مردم اعتراض کرده بود.

کتاب گزارش محرمانه مخاطبان زیادی را در سراسر دنیا به خود جلب کرده و تاکنون به چندین و چند زبان مختلف برگردانده شده است.

عنوان فصل‌های داستان گزارش محرمانه

اتحاد جماهیر شوروی

همان روز

هفت سال بعد

۱۳ مارس

همان روز

۱۴ مارس

همان روز

سه هفته بعد

همان روز

ده کیلومتر شمال مسکو

کولیما

همان روز

کولیما

مسکو

پنج ماه بعد

همان روز

اروپای شرقی تحت کنترل شوروی

اروپای زیر کنترل شوروی

همان روز

۲۸ اکتبر

همان روز

‌درباره‌ی تام راب اسمیت  نویسنده‌ی کتاب گزارش محرمانه

تام راب اسمیت  متولد سال ۱۹۷۹ در لندن است. او در همین شهر بزرگ شد و درنهایت نیز به دانشگاه کمبریج رفت. او در دانشگاه در رشته‌ی ادبیات انگلیسی درس خواند و پس از فارغ‌التحصیلی در سال ۲۰۰۱ به ایتالیا رفت و یک سال به آموزش نویسندگی خلاق مشغول شد.

تام راب اسمیت  پس از بازگشت به انگلستان به‌عنوان نویسنده و ویراستار در بی‌بی‌سی مشغول به کار شد. او در برنامه‌های مختلف نقش‌های متفاوتی بر عهده داشته است. تام راب اسمیت  از سال ۲۰۰۸ به نوشتن داستان مشغول شد و با نگارش اولین داستانش یعنی کودک ۴۴ شهرت زیادی به دست آورد. این داستان جوایزی مانند بهترین تریلر سال، جایزه‌ی کتاب کهکشان و «waverton good read award» را برای نویسنده‌اش به ارمغان آورده است. تام راب اسمیت  داستان‌های دیگری هم در کارنامه دارد که می‌توان به کتاب‌های «مامور ۶» و «مزرعه» اشاره کرد.

ترجمه‌ی کتاب گزارش محرمانهبه فارسی

سال‌های حکومت کمونیستی در روسیه سوژه‌ی نویسندگان زیادی بوده است. در هر کتاب‌فروشی که بروید چندین جلد کتاب پیدا می‌کنید که به شوروی سابق مربوط باشد. کتاب گزارش محرمانه نیز یکی از همین کتاب‌هاست. انتشارات مروارید کتاب گزارش محرمانه را با ترجمه‌ی نادر قبله‌ای عرضه کرده و در اختیار علاقه‌مندان قرار داده است.

چرا باید کتاب گزارش محرمانه را خواند؟

شوروی جایی عجیب در تاریخ بشر است. سیستمی پیچیده و پر از قوانین عجیب‌وغریب که قرار بود عدالت و آزادی برای مردم فراهم کند. اندیشه‌های مارکس با این انگیزه به شکل حکومت درآمد که برای مردم فقیر جهان زندگی بهتری ایجاد کند و باعث شود مردم از سرمایه‌های کشورشان به شکل برابر بهره ببرند. هرچند این شیوه جواب نداد و تنها باعث به وجود آمدن دیکتاتورهای هولناکی چون استالین شد. دانستن بیشتر درباره‌ی این نظام و روند تاریخی آن باعث خواهد شد انسان نسبت به دنیای اطراف خودآگاه‌تر شود و تغییرات جهان پیرامون خود را با درک بهتری دنبال کند. کتاب گزارش محرمانه داستانی است که در بستری از تاریخ روایت‌شده است. با خواندن این کتاب هم یک داستان جذاب و دلهره‌آور بخوانید و هم چیزها زیادی درباره‌ی حکومت شوروی دستگیرتان شود.

کتاب گزارش محرمانه در دسته‌ی کتاب‌های داستانی قرار دارد.

کتاب گزارش محرمانه مناسب برای گروه سنی بزرگ‌سال است.

تعداد صفحات نسخه‌ی چاپی کتاب 444 صفحه است که با مطالعه‌ی روزانه 20 دقیقه می‌توانید این کتاب را در 22 روز بخوانید.

کتاب گزارش محرمانه جزو کتاب‌های حجیم و بلند با موضوع داستانی است. این کتاب برای افرادی که وقت بیشتری برای مطالعه دارند و می‌خواهند در زمینه‌ی داستانی زمان بیشتری را به مطالعه اختصاص دهند انتخاب مناسبی است.

آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب گزارش محرمانه اثر تام راب اسمیت  بود. خرید و دانلود این اثر در همین صفحه امکان‌پذیر است. برای  دانلود و مطالعه‌ی دیگر کتاب‌ها در زمینه‌ی داستانی می‌توانید به قسمت دسته‌بندی کتاب‌ها مراجعه و کتاب‌های این موضوع را یکجا مشاهده کنید.

‌در بخشی از کتاب گزارش محرمانه می‌خوانیم

قلب زویا به تپش افتاده بود، به‌سختی قادر بود نفس بکشد. باید به‌سرعت کاری می‌کرد، نه اینکه مثل کودک احمق و بی‌دست و پایی وسط اتاق بایستد. پیرزن احتمالاً او را ندیده بود. نگاهی به اطراف انداخت، به‌جز زیر میزتحریر جایی برای پنهان شدن وجود نداشت. مالیش، زخمی، از اتاق‌خواب به سمت او عقب‌نشینی می‌کرد. از دستش خون می‌چکید. دقت می‌کرد به زویا نگاه نکند و او را لو ندهد. زویا تنها شانس او بود. زن تقریباً جلوی در ایستاده بود. زویا پرید زیر میز.

زویا، از مخفیگاهش، برای اولین بار چشمش به زن افتاد. خیلی پیرتر از عکس بود، ولی همان زن بود. لبخند می‌زد، تمسخر می‌کرد و از قدرت تفنگش لذت می‌برد. کالیش را در فاصله‌ای کم همراهی می‌کرد. اگر زویا کاری نمی‌کرد، اگر زیر میز می‌ماند نگهبان‌ها سر می‌رسیدند و مالیش دستگیر می‌شد. او نجات می‌یافت، دوباره پیش رایسا و النا برمی‌گشت، دوباره پیش لئو برمی‌گشت. اگر کاری نمی‌کرد، زندگی‌اش به حالت عادی برمی‌گشت.

زویا، فریاد زنان، به‌قصد تفنگی که در دست پیرزن بود بیرون پرید. مارینا نیورینا شگفت‌زده، تفنگ را به سمت او گرفت. زویا مچ زن را گرفت و تا جایی که می‌توانست دندان‌ّ‌هایش را فروکرد. زن شلیک کرد. صدای شلیک کنار گوش زویا کرکننده بود. فشنگ به دیوار اصابت کرد. زویا ارتعاشات ارتجاع فنر تفنگ را به‌وسیله‌ی دندان‌هایش احساس کرد. زن، با استفاده از دست‌آزادش، ضربه‌ای و دوباره ضربه‌ای دیگر، به زویا زد و او را روی زمین انداخت.

زویا نومیدانه سرش را بلند کرد و زن را دید که تفنگ را به سمت او نشانه گرفته است...