«حالا همهی سگهای آبادی باهم پارس میکردند. همین چند لحظهی پیش بود که سگهای کنکیل جواب عوعوی کشدار سگهای قلعه را دادند. صدای مرغ و خروسها را که شنید، فهمید این پارس برای تاراندن روباه یا شغالی بوده که به یکی از مرغدانیهای قلعه زده» این جملات، جملاتی است که رمان سگ سالی با آن آغازشده است و نویسنده از همان آغاز شروع کرده است تا فضای وهمآلود داستان را در ذهن خواننده جا بیندازد. بلقیس سلیمانی، صاحب رمان بازی آخر بانو، رمان دیگری نوشته است که جایگاه او را بهعنوان یکی از نویسندگان برتر عصر ما محکم میکند. سگ سالی تابهحال چندین بار تجدید چاپشده است و جلسات نقد بسیاری برای آن برگزارشده است.
سگ سالی رمانی است که بلقیس سلیمانی در 26 فصل نوشته است و نشر چشمه سال 92 آن را منتشر کرده است. این رمان که روایت بیستوچند سال زندگی شخصی به نام قلندر از اعضای سازمان مجاهدین است درواقع با محوریت قرار دادن شخصیت او تاریخ معاصر ایران را مرور میکند. نویسنده بسیاری از جنبههای سیاسی و اجتماعی زندگی در ایران بین دههی 60 تا 80 را در این رمان بیان کرده است و همین باعث شده است بعضی منتقدان این رمان را بخشی از ادبیات داستانی انقلاب بدانند. همچنین نویسنده در طول این رمان تغییرات فرهنگیای که در ایران رخ میدهد را نیز در قالب اتفاقاتی که برای سایر شخصیتهای داستان اتفاق میافتد روایت میکند.
رمان سگ سالی نظر منتقدان را هم به خود جلب کرده است و نقدها و نظرات بسیاری دربارهی آن نوشتهشده است. بهخصوص پایان رمان سگ سالی با انتقادات زیادی مواجه شده است. در نقد خبرگزاری کتاب ایران، ایبنا، درباره رمان سگ سالی آمده است: «از طرف دیگر اگرچه نویسنده میتواند نسبت به یک فرد یا گروه در جامعه موضع داشته باشد اما ادبیات ملزم است در بیان خود، بیطرف باشد و جدا از هرگونه یکسویه نگری دست به روایت بزند. پایان داستان هم با نگاه عبثگرایانه توأم است و این ابهام به وجود میآید که هر مبارزهای، حتی (برخلاف شخصیت این رمان) مبارزه از راههای مشروع نیز محکومبه پوچی است و به نظر میرسد در پایان رمان «سگ سالی» تبلیغ نوعی انفعال به ذهن خواننده القاء میشود. درمجموع به نظر میرسد نویسنده در پایان رمان «سگ سالی» ایستادن بر فکر و نظر شخصیت اصلیاش را در هر حالتی که باشد زیر سؤال میبرد.»
داستان سگ سالی جایی آغاز میشود که قلندر، پسر ماه سلطان و دادلله از تهران به شمسآباد پناه آورده و خودش را در طویلهی خانهی پدری پنهان میکند. او که از اعضای رده پایین سازمان مجاهدین خلق است، در جریان دستگیری اعضای سازمان از تهران فرار کرده است و برای اینکه اهالی روستا او را لو ندهند و گیر مأموران نیفتند تصمیم میگیرد در طویله پنهان شود، این پنهان شدن که قرار بوده موقتی و به قول خودش تا وقتی آبها از آسیاب بیفتد باشد، 24 سال طول میکشد.
با میخ طویله، دیوار را میکند. میخ یغر طویله را میگذارد گوشهکنار سنگ و با چکش روی آن میزند. مثل سنگتراشها خرد سنگ را تراش میدهد. ساعت ده صبح شروع میکند تا حدود یازده صبح یک ساعت تمام آرام و یکنواخت به سنگ ضربه میزند. طرف کوچه را بیمحابا سوراخ کرد. اولین بار که از آن سوراخ تنگ» کوچه, کوچهی خالی و خاکی را دید. حال خوشی پیدا کرد. حال زندانیای را داشت که بعد از مدتها رفته باشد هواخوری. تقریباً بعد از یک ساعت که چشم از سوراخ برنداشت پایینتنهی مردی را دید؛ کی بود؟ کجا میرفت؟
کاش میتوانست صورتش را ببیند. چرا طوری نکنده بود که بتواند صورت آدمها را ببیند. خودش را ملامت میکرد و خوب میدانست این ملامتها بیجا و بیمورد است. سمت طویلهی عمویش را بااحتیاط میکند. اول خوب گوش میایستاد تا همه سرکار بروند و بعد آرام، طوری که گاه فکر میکرد بهجای تراشیدن سنگ آن را نوازش میکند، به سنگ ضربه میزد. الآن ده روزی است بیوقفه میکند ولی هنوز راه بهجایی نبرده. به پدر و مادرش گفته سوراخهای کوچکی برای هواخوری وسط دیوارهای طویله میکند. اما فکر نمیکند حرفش را باور کرده باشند.
از کندن سوراخ دیوار طویلهی عمو که اصلاً چیزی نگفته؛ و بهکل آن را پنهان کرده. از روزی که توانسته از آن سوراخ تنگ به کوچه نگاه کند بیش از هر چیزی گوسفند. گاو الاغ و سگ دیده. باوجوداین احساس میکند بهنوعی زندانبان مردم شمسآباد شده. حالا او آنها را میبیند بدون آنکه آنها او را ببینند. بعضی وقتها حرفهایشان را هم میشنود. حرفهایی بیشتر دربارهی محصول و زمین و خشکسالی، چیزی که دوست دارد بشنود. از آنها نشنیده است. همه او را فراموش کردهاند. انگارنهانگار یکزمانی بوده، بیست و خردهای سال با آنها بوده.
گاهی که صدای درسرای عمویش را می شنود. خودش را به سوراخ رو به کوچه می رساند که شاید صنم را ببیند. دیده. یک بار بخشی از صدای او را که شنید، سرفه کرد و بعد دستش را گذاشت روی دهانش. رسم سرفه کردن را از مردان شمس آباد، به خصوص پدرش به ارث برده.
بلقیس سلیمانی سال 1342 در کرمان به دنیا آمده است. او در دانشگاه در رشتهی فلسفه درسخوانده و مدرک کارشناسی ارشد خود را در این رشته دریافت کرده است. خانم سلیمانی یکی از نویسندگان، منتقدان ادبی و پژوهشگران برتر حال حاضر کشورمان است و در مطبوعات نیز فعالیت گستردهای دارد.
بلقیس سلیمانی داوری بعضی جشنوارههای ادبی را نیز در ایران بر عهده داشته است، ازجمله اینها میتوان جشنواره بینالمللی برنامههای رادیویی و جایزهی منتقدان و نویسندگان مطبوعاتی را نام برد.
بلقیس سلیمانی آثار ادبی و پژوهشی فراوانی در کارنامه دارد و بعضی از داستانهای او به زبانهای دیگر، ازجمله عربی، انگلیسی و ایتالیایی برگردانده شده است. مشهورترین اثر بلقیس سلیمانی بازی آخر بانو است که چندین بار تجدید چاپشده و سال 1385 نویسنده به خاطر آن برندهی جایزهی ادبی مهرگان و جایزهی ادبی اصفهان شده است. این کتاب در سایت فیدیبو قرار دارد.
او همچنین در نوشتن داستانهای کوتاه نیز بسیار توانمند است. «بازی عروس و داماد» مجموعه داستانهای بسیار کوتاه یا مینیمالی از این نویسنده است که نشر چشمه آن را منتشر کرده است. این مجموعه داستان توانسته است توجههای زیادی را به خود جلب کند.
خانم سلیمانی آثار پژوهشی مختلفی نیز در کارنامه دارد که از مهمترین آنها میتوان به «همنوا با مرغ سحر» که دربارهی زندگی و آثار علیاکبر دهخدا نوشتهشده است، «هنر و زیبایی از نگاه افلاطون»، ـ «بررسی وضعیت کمی و کیفی ادبیات داستانی در دههی هفتاد» و کتاب «تفنگ و ترازو» که بهنقد و بررسی ادبیات دفاع مقدس پرداخته است اشاره کرد.
از میان آثار این نویسندهی توانمند کشورمان کتابهای «آن مادران، این دختران»، «خالهبازی»، «من از گورانیها میترسم»، «مارون»، «پسری که مرا دوست داشت»، «شب طاهره»، «روز خرگوش»، «به هادس خوشآمدید» و «نام من بلقیس» که مجموعهی یادداشتهای پراکندهی نویسنده است را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید. همچنین کتاب صوتی «بازی آخر بانو»، «پسری که مرا دوست داشت» و «من از گورانیها میترسم» در فیدیبو در دسترس است.
در رمان سگ سالی بلقیس سلیمانی از مفهومی آشنا در ادبیات استفاده کرده است. مفهوم انزوا، مفهوم جذابی است که به نویسنده فرصت میدهد دربارهی جزئیات بیشتر صحبت کند و همهچیز را از درون ذهن شخصیت اصلی داستان بهخوبی برای خواننده تصویر کند. بلقیس سلیمانی در این رمان نهچندان بلند ایران را از زوایای خاصی تصویر کرده است و مفاهیمی را دربارهی آرمان و کیش شخصی مطرح کرده است. سگ سالی رمانی است که میتواند چندساعتی از بعدازظهر پاییزی شمارا پر کند و شمارا به سفری از دههی شصتتا هشتاد، سالهایی که زمان زیادی از آن نگذشته ببرد.
آنچه در بالا خواندید بررسی و نقد کتاب سگ سالی اثر بلقیس سلیمانی است. خرید و دانلود کتاب الکترونیکی این اثر در همین صفحه ممکن است. همچنین کتاب صوتی سگ سالی را میتوانید از فیدیبو دانلود کنید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 908.۹۹ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 142 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۴:۴۴:۰۰ |
نویسنده | بلقیس سلیمانی |
ناشر | نشر چشمه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۳۹۳/۰۳/۰۹ |
قیمت ارزی | 5 دلار |
قیمت چاپی | 30,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
داستان شروع نفسگیری دارد. یک فراری سیاسی به خانه پدریاش پناه آورده تا از دست حکومت جان به در برد. در مابقی داستان خواننده همراه با مجاهد فراری سالها در آخور گوسفندان حبس است و دنیا را از سوراخ کوچکی در دیواره آخور، رفت و آمد پدر و مادر مجاهد و صداهای بیرون درک میکند. قهرمان جاندوست و انصافا ترسوی کتاب برای مبارزه سیاسی ساخته نشده اما در مخفی شدن و کشیدن درد و رنج به مراتب سختتر از زندان و اعدام خبره است و به همین خاطر با گرفتن تصمیمهای عجیب چند دهه همراه با ساس و کک و موش در کنار گوسفندان در طویله زمان می گذراند. با این همه کتاب تحولات زندگی روستایی بعد از انقلاب و ارتباط روستاییان با حکومت و مشکلات و سختیهای زندگی آنها را نشان می دهد: قصههای پیوندهای فامیلی، ازدواجهای اجباری، فقر، چند همسری، رابطههای زناشویی شکست خورده، خودکشی، ثروت، مرگ، مهاجرت و ... داستان روایت پر جاذبهای دارد و گرچه ساختار داستان ساده است نگرانی از آینده مجاهد باعث میشود که کتاب را نشود زمین گذاشت. خواندن این کتاب را توصیه میکنم.
داستانی روان و همراه کننده. اگرچه تمام داستان در محیطی بسته روایت میشود اما استفاده از فلاش بک و همچنین راوی سوم شخص (در زمانی که بیشترین آثار از راوی اول شخص استفاده میکنند) دست نویسنده را برای بیرون بردن خواننده از این فضا باز میکند و نویسنده هم به خوبی از این امکان استفاده میکند. من پایان بندی رمان را خیلی دوست نداشتم. در واقع ضربهای که نویسنده قصد داشت بزند برای من خیلی کارگر نیفتاد و انتظار دیگر و بیشتری داشتم. در ضمن در فصل ۱۴ صحبت از بازی فوتبال علی دایی و خداداد عزیزی میکند و صعود ایران به جام جهانی در حالی که تا اینجا ۸ سال از اقامت قلندر در شمس آباد گذشته, یعنی سال ۶۸-۶۹ است نه سال ۷۶.
در این کتاب، شخصیت اصلی داستان، فردی به نام «قلندر» است. او که از اعضای دون پایه منافقین است، پس از دستگیری اعضای این سازمان به روستای خود میگریزد و ۲۴ سال در یک طویله خود را محبوس میکند. کتاب خوبی بود با یک موضوع تکان دهنده. ظاهرا نویسنده از یک روایت واقعی برای نوشتن کتاب استفاده کرده که همین باعث کشش بیشتر داستان شده.
کتاب روایتی ساده از گذر سالهایی طولانی بود از دریچه ای کوچک بدون بالا و پایین شاید میشد تبدیل به یک داستان کوتاه شود اگر استمراری در به پایان رساندن کتاب ها ندارید،لاجرم کتاب را در نیمه رها میکنید...حتی در آخر داستان جایی که منتظر ضربه نهایی بودیم نهایت یک پوزخند راهی قلم نویسنده میشد...ضربه نهایی هم نتوانست چیزی از ملال آور بودن کتاب بکاهد
تمام ملال و روزمرگی و ترسی که در تمام کتاب توصیف شده بود و یه یکباره داستان سرعت گرفت و به سادگی خنده آوری به پایان رسید، به خوبی ترس ها، توهمات و آمال و آرزوهای بر باد رفتۀ یک نسل رو به تصویر کشید. خیلی خوب بود!
داستان خوب و جذابی بود. بارها خودم رو جای قهرمان داستان گذاشتم که اگر من بودم چه میکردم. سخت بود، نمیشد قضاوتش کرد. نمیشد سرزنشش کرد. داستان طوری است که میخواهی بدانی بعد از این همه چه میشود و همین هیجان باعث میشود که کتاب را تا تمام نکرده ای زمین نگذاری. خیلی سخته در کشوری زندگی کنی که به خاطر باورهایت ۲۲ سال همنشین کک و شپش باشی
از اصلی ترین معیارهام برای کتاب خوب اینه که وقتی خوندنشو شروع میکنم دیگه به این آسونیا زمین نذارمش این کتای این ویژگی رو داشت و یک ایده ناب
از خوندن داستانهای گوران خسته نمیشم. کاش همه شهرهای ایران یک بلقیس سلیمانی داشتن. هر چند که مهارت نویسنده در انتخاب و نوع روایت داستانهاش در تمام کتابهاش به شکلیه که کل ایرانی ها متوجه میشن اوضاع از چه قرار بوده و کتابهای این نویسنده کتاب تاریخ هست.
واقعا داستان زیبایی بودش، نتونستم کنار بزارمش... کلا بعضی از غم ها و دغدغه های آدم الکی هستند سال ها بعد هیچ میشن. طرز زندگی ما روی زندگی بقیه هم تاثیر میزاره. بیچاره صنم که بدبخت شد....
فوق العاده زیبا و تلخ بود علی الخصوص اینکه میدونی این داستان واقعیه، داستان نسل جوونی که آرزو ها و آمالشون رو یا به گور بردن یا توی زندان های خودساخته چالش کردن، یکی توی پادگان اشرف و یکی هم مث قلندر ته گودال طویله