در داستان صوتی «خوشبختی» کاترین منسفیلد با قلم گیرا و پرجزئیاتش شما را به سفر عمیق کلمات میبرد و در تمام این مدت شما با صدای شهین نجفزاده همراه میشوید تا درک بهتر و دلنشینتری نسبت به داستانی که میشنوید برسید. کاترین منسفیلد در این داستان، تابش نور و رنگ، خاطرات کمرنگ و بیاننشده و احساساتی را، که کاملاً درک نشدهاند، توصیف میکند و از تمامی اینها موجودیت و زندگی روزمره را میسازد. منسفیلد در این داستان به عناصری دیدهنشده و پنهانی در زندگی میپردازد که با وجود اینکه کوچک و کماهمیت جلوه میکنند، اما شکلدهنده و سازنده زندگیاند. شنیدن این داستان کوتاه صوتی، از مجموعه «روایت آواهای سوپرانو»، شما را به آرامشی عمیق و پایدار میرساند!
در بریدهای از داستان «خوشبختی» از این کتاب میشنویم:
«برتا یانگ گرچه سیساله بود، اما هنوز دلش میخواست، به جای راه رفتن، بدود و با گامهای رقصان از اینسوی پیادهرو به آنسو برود. چرخ بزند یا چیزی را که در دست دارد به بالا بیاندازد و آن را در هوا بگیرد یا آرام بایستد و بدون اینکه مسئله خندهداری وجود داشته باشد، خیلی ساده بخندد. اگر شما هم سیساله بودید و هنگام عبور از خیابان ناگهان مغلوب این حس خوشبختی و سعادت میشدید - سعادت مطلق ـ چه میکردید؟ گویی ناگهان تکهای روشن از خورشید بعدازظهر را بلعیدهاید، که درون سینهیتان میسوزد و اشعههای تابناکش را به اجزای دیگر جسمتان، حتی به نوک انگشتان دست و پایتان سرازیر میکند! فقط میتوان این حالت را بهصورت سرخوشی و حالت غیرعادی تفسیر کرد. تمدن چه چیز ابلهانهای است! چرا باید جسمی که به تو هدیه داده شده را مثل یک ویولنسل گرانبها و نایاب در جعبه حبس کنی؟»
همین تکه کوتاه از متن داستان «خوشبختی» به ما از حال و هوای شاعرانه و رنگی داستان بهدرستی خبر میدهد و شما را به احوال نویسنده آن نزدیک میکند. این داستان کوتاه برگرفته مجموعه داستانی است به اسم «خوشبختی» که شامل سه داستان کوتاه است.
کاترین منسفیلد نویسنده داستان کوتاه نوگرای اهل نیوزیلند بود. همانند بسیاری دیگر از نویسندگان بزرگ داستان کوتاه (چخوف، موپاسان و پو) کاترین منسفیلد در جوانی مرد. او پس از یک دوره زندگی فوقالعاده نامتعارف در سال ۱۹۲۳ از بیماری سل درگذشت. منسفیلد دختر یک بانکدار توانگر نیوزیلندی بود. در پانزده سالگی به انگلستان رفت و دیگر، جز یک بار در سال بعد، هرگز به میهنش بازنگشت. بااینهمه، شماری از بهترین داستانهای او در نیوزیلند کودکیش رخ میدهند. در بزرگسالی، همیشه یک بیگانه، یک خارجی بود. در اروپا گشت، در انگلستان و آلمان و ایتالیا زیست، در فرانسه مرد، و در حاشیه گروههایی مانند بلومزبری یا درویشانی که واپسین روزهای عمرش را در فونتنبلو با آنان گذراند زندگی کرد. دوستانش کولیها و هنرمندان بودند. شخصیت گودران در زنان عاشق لارنس و بیاتریس گیلری در ضد و نقیض آلدوس هاکسلی ظاهر ملهم از او هستند. او و ویرجینیا وولف دوستان خوبی نبودند. (وولف پس از خواندن یکی از داستانهای منسفیلد گفت: کار او تمام است!) بهترین رابطهی او در بزرگسالی با جان میدلتون بری بود که در سال ۱۹۱۸ با او پیمان زناشویی بست، پس از مرگ او مری نامهها و یادداشتهایش را تدوین کرد و در ترویج اسطوره کاترین منسفیلد به عنوان هنرمند محکوم به فنایی که همیشه کامل زندگی کرد بسیار کوشید. حاصل حیات ادبی کاترین منسفیلد هشتاد داستان کوتاه، یک دفترچه شعر و تعدادی نقد ادبی و نوشتههای پراکنده است و داستانهای کوتاه او حکایت از ذوق و استعداد نویسندهای چیرهدست و صاحب سبک دارد. تاثیر «آنتوان چخوف» بر او قابل ملاحظه است و بسیاری از منتقدان آثار او را با چخوف مقایسه میکنند.
زنان، این نیمی از جمعیت جهان، که بسته به اینکه فرهنگ زمانه در چه اوضاعی به سر ببرد، احساس خوشبختیشان کم یا زیاد میشود، هر یک داستانهایی ناگفته در دل دارند که اگر عیان شود، چه خندهها و گریهها و فریادها و آوازها که شنیده نخواهد شد؛ نوین کتاب در قالب مجموعهای به نام «روایت آواهای سوپرانو» صدای لطیف و گاه حزنانگیز و گاه سرخوشانه جمعی از زنان تاریخ ایران و جهان را منتشر کرده است که داستان پیش رو، یکی از آنهاست.
داستان «خوشبختی» بخشی از مجموعه داستانهای زنانه «روایت آواهای سوپرانو» است که هر یک به شکلی به موضوع زنان میپردازند. دبیری این مجموعه بر عهده حسین مسعودی آشتیانی است.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 38.۵۰ کیلوبایت |
مدت زمان | ۴۰:۲۹ |
نویسنده | کاترین منسفیلد |
مترجم | نازنین عظیمی |
راوی | شهین نجف زاده |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۰۹ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |