«گزارش گمانشکنِ علی شمس از مرگهای فؤاد ثریا» هم در کشاکش نمایشنامه شدن یا رمان شدن پیچوتاب میخورد. پیچوتابی بازیگوشانه که پر است از ابتکارهای روایی. اسم اثر «گزارش گمانشکن» است ولی آنچه که شما در این کتاب با آن مواجه خواهید شد گمانههایی متعدد و متنوع و پیشبینیناپذیر است که همه و همه با نفس روایت کردن درگیر هستند.
«اینجانب علی شمس از علی شمس نویسندهی سطور جاری تقاضا دارم داستانی که همین چند صد سال پیش برای من ـ او اتفاق افتاد را ترجیحاً در قالب نمایشنامهای مهیج و دراماتیک منطبق بر اصول زبانی شاعران پست مدرن و ریختار روایی قابل اعتنا شبیه آثار کسانی چون میشاییل هاندکه به تحریر درآورده و در اسرع وقت آن را در تئاتر شهر یا تماشاخانهی ایرانشهر به صحنه درآورد و در راه به صحنه بردن آنچه بر من گذشته از هیچ کوششی دریغ نورزد.»
رمان «گزارش گمانشکن» با این جملات آغاز میشود و مخاطب را درگیر خودش میکند. داستان با گرهافکنیها و گرهگشاییهای پشتسرهم و بهشدت طنازانه پیش میرود و لذت دیدن یک نمایش جذاب را در کنار رمان به مخاطب ارائه میکند. علی شمس خود در قامت بازیگر و کارگردان در کنار علی شمس نویسنده و فؤاد ثریای از قبربرگشته، خود را و تاریخ را روایت میکند.
«علی شمس» بیشتر و پیشتر از آنکه بهعنوان داستاننویس شناخته شود، در جایگاه نمایشنامهنویس و کارگردان تئاتر، توانسته است ذوق و قریحهی ادبی و هنری خود را به مخاطبانش بچشاند. رمان شاد و پر از لحظات درخشان طنزآمیز شمس، در واقع روایتی است دربارهی روایت کردن. روایتی که از فرآیند انتخاب شخصیت آغاز میشود و به جاهایی خندهدار و تعجببرانگیز میرسد. «گزارش گمانشکن» پر است از نشانههای پستمدرن اما آیا میتوان آن را یک روایت پستمدرن تلقی کرد؟ آیا علی شمس و فؤاد ثریا میتوانند از هزارتوی این «گزارش گمانشکن» بهسلامت بیرون بیایند؟
فرمت محتوا | epub |
حجم | 558.۰۰ بایت |
تعداد صفحات | 162 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۲۴:۰۰ |
نویسنده | علی شمس |
ناشر | نشر نیماژ |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۲/۰۸ |
قیمت ارزی | 4 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
حظّ وافر و قند مکرّر بود تجربهی این اثر. کتاب به معنای واقعی کلمه، برای من شاهکار و بینظیر بود. بعد مدتها که هر کتابی را دست میگرفتم یا ناتمام میماند و یا با زحمت به انتها میرساندمش، "گزارش گمان شکن" طلسم این روند آزار دهنده را توانست بشکند؛ به طوریکه ناخواسته به دنبال ادامهی کلمات میدویدم و یا شاید کلمات بودند که مرا با خود میکشیدند. حالی، هر چه که بود، لذتی داشت وصف ناشدنی که تا ابد, شیرینی و همزمان تلخیاش در ذهنم ماندگار خواهد بود. به تحقیق و به غایت نیز، علی شمس کلمات را مانند "خوفخر" قصه توانست تسخیر کند تا چنین داستانی خلق شود. قلمت مانا و سبز جناب شمس و امیدوارم که در آینده نیز بتوانیم بیشتر و بیشتر از شما بخوانیم و لذت ببریم.🌱❤️