0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  خورشید شاه نشر انتشارات کتاب‌سرای نیک

کتاب خورشید شاه نشر انتشارات کتاب‌سرای نیک

کتاب متنی
درباره خورشید شاه

چنین‌ گوید جمع‌کننده‌ این‌ کتاب‌ فرامرز، که‌ چون‌ عمرم‌ به‌ بیست‌ وپنج‌ سال‌ برسید، چنان‌ شنیدم‌ که‌ در شهر حلب‌ پادشاهی‌ بود با کمال‌ و با بختی‌ جوان‌ و رعیتی‌ فراوان‌ و لشکری‌ مهربان،‌ و به‌ گنجی‌ آبادان‌ و به‌ طالع‌ قوی‌ و بخت‌ فرخ‌. نام‌ آن‌ پادشاه‌ نیک‌ انجام‌ خوب‌ فرجام‌ مرزبانشاه‌ بود، و در همه‌ باب‌ عظیم‌ و کامل‌ و بی‌‌نظیر بود. وزیری‌ داشت‌ هامان‌ نام‌، چند سال‌ خدمت‌ مرزبانشاه‌ کرده‌ بود و در خدمت‌ وی‌ پیر گشته‌ بود. روزی‌ هامان‌ وزیر پیش‌ مرزبانشاه ‌آمد. او را دلتنگ‌ و غمگین‌ دید. خدمت‌ کرد و گفت‌: « ای‌ بزرگوار شاه‌، جهان‌ به‌ کام‌ تست‌ و طالعی‌ قوی‌ داری‌ و فرمانی‌ روان‌، ترا این ‌دلتنگی‌ از برای‌ چیست‌؟ »

مرزبانشاه‌ گفت‌: « ای‌ وزیر مهربان‌ آنچه‌ گفتی‌ همه‌ راست‌ است ‌اما بی‌فرزند خوش‌ نیست‌ چون‌ اجل‌ فرا رسد، بیگانه‌ جای‌ من‌ گیرد. »

هامان‌ وزیر گفت‌: « چنین‌ است‌ که‌ شاه‌ فرماید. هر که‌ او فرزند ندارد او را نام‌ نیست‌ و نام‌ وی‌ در گل‌ افتد و کس‌ نگوید که‌ فلان‌ روز پادشاهی‌ بود مگر که‌ او را فرزندی‌ باشد که‌ جایگاه‌ او به‌ جای‌ دارد و به‌ جای‌ وی‌ زنده‌ بود. با آن‌ همه‌ فرزند یزدان‌ می‌دهد، چاره‌ نیست‌ بجز دعا و زاری‌ کردن‌ تا یزدان‌ فرزند دهد. »

مرزبانشاه‌ گفت‌: « این‌ خود که‌ تو می‌گویی‌ راست‌، اما مرا می‌باید که‌ در طالع‌ من‌ نگاه‌ کنی‌ از حساب‌ فلک‌ و تأثیر ستارگان‌ تا مرا هیچ ‌فرزند خواهد بود تا دل‌ من‌ بدان‌ آرام‌ گیرد؟ »

گفت‌: « فرمان‌ بردارم‌. » برخاست‌ و به‌ جایگاه‌ خود رفت‌ و دل‌ بدان‌ کار نهاد و خاطر بی‌‌نظیر بدان‌ پرداخت‌. اسطرلاب‌ هفت‌ روی‌ چهار طبقه‌ فلک‌نمای‌ در دست‌ گرفت‌، و در پیش‌ قرص‌ آفتاب‌ آمد، و ارتفاع‌ ساعت‌ گرفت‌ و از علم‌ و دانش‌ در سیصد و شصت‌ درجه‌ فلک‌ نگاه‌ کرد و درجه‌ مولود از طالع‌ سوم‌ بدید. آنچه‌ مقصود بود به‌ دست‌ آورد و به‌ خدمت‌ مرزبانشاه‌ بازگشت‌ و گفت‌: « ای‌ بزرگوار شاه‌، از حساب‌ فلک‌ شاه‌ را فرزندی‌ می‌نماید که‌ پدیدار آید با مراد و کامرانی‌، اما صدف‌ آن‌ گوهر نه‌ ازین‌ ولایت‌ است‌ و در حساب‌ چنان ‌دیدم‌ که‌ از زنی‌ شوهر کرده‌ است‌. »

مرزبانشاه‌ از آن‌ خرم‌ شد و گفت‌: « معلوم‌ کن‌ تا کدام‌ پادشاه‌ در پس‌ پرده‌ دختری‌ دارد بدین‌ که‌ می‌بینی‌. »

هامان‌ وزیر گفت‌: « فرمان‌ بردارم‌. » در آن‌ کار ایستاد تا کجا به ‌دست‌ آورد.

بزرگان‌ او را گفتند: « در عراق‌ پادشاهی‌ است‌ نام‌ او سَمارق‌. در پس‌ پرده‌ دختری‌ دارد چون‌ ماه‌ و نام‌ وی‌ گلنار که‌ به‌ شوهری‌ داده‌ بود و پسری‌ آورده‌ نام‌ آن‌ پسر فرخ‌‌روز، و پدرش‌ وفات‌ یافته‌. »...

-از متن کتاب-

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۹۸ کیلوبایت
تعداد صفحات
192 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۰۶:۲۴:۰۰
نویسندهمصطفی‌ اسلامیه‌
ناشرانتشارات کتاب‌سرای نیک
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۱۲/۰۱
قیمت ارزی
1 دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۹۸ کیلوبایت
۱۹۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
٪80
60,000
12,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
خورشید شاه
مصطفی‌ اسلامیه‌
انتشارات کتاب‌سرای نیک
منتظر امتیاز
٪80
60,000
12,000
تومان