لیانید آندرییف در کتاب «زندگی واسیلی» با نگاهی اکسپرسیونیستی که خاص آثار اوست از داغدیدگی و درد و از رنج و کابوس و جنونِ برآمده از داغدیدگی و درد نوشته است. کتاب «زندگی واسیلی» نه رمانی دربارۀ داغ و رنج و جنون که گویی خودِ داغ و رنج و جنون است که بیواسطه پیش روی ما گذاشته میشود و ما را در خود غرق میکند.
با خواندن کتاب «زندگی واسیلی» گویی وحشت و اندوه و تنهایی شخصیتهای این رمان را بیواسطه و از درون تجربه میکنیم و با آنها در رنجی که میبرند و کابوس و جنونی که تجربه میکنند سهیم میشویم. کتاب «زندگی واسیلی» نقطۀ تلاقی اکسپرسیونیسم و ناتورالیسم است و از تقدیر شوم و سیاهی میگوید که یک لحظه دست از سرِ شخصیتهای این رمان برنمیدارد و آنها را به حال خود نمیگذارد.
کتاب «زندگی واسیلی» دربارۀ کشیشی شوربخت و بداقبال به نام واسیلی فیوِیسکی است که پیاپی مصیبت بر سرِ او و خانوادهاش میبارد. واسیلی بعد از اینکه رخت کشیشی به تن میکند با دختری زیبا ازدواج میکند و از او صاحب دو فرزند، یک دختر و یک پسر، میشود. پسرش اما در هفتسالگی در رودخانه غرق میشود و این سرآغاز زندگی تراژیک واسیلی و همسر و دختر او در کتاب «زندگی واسیلی» است.
همسر واسیلی از رنج از دست دادن پسرش به الکل رو میآورد و کارش به جنون میکشد و انگشتنمای روستا میشود. خود واسیلی را هم همه شوم میدانند و طردش میکنند و کسی حاضر نیست با او دمخور شود.
یکشب همسر واسیلی، در اوج مستی و جنون، بر آن میشود که پسرِ دیگری به دنیا آورَد تا روح پسرِ از دست رفتهاش در او حلول کند و او از این طریق دوباره زنده شود. زن، واسیلی را مجبور میکند که به این خواستهاش تن بدهد.
پسرِ دیگری به دنیا میآید اما پسری ناقصالخلقه که به دنیا آمدنش رنجی دیگر بر رنج پیشین واسیلی و همسرش بار میکند و همسر واسیلی، که در دوران حاملگیِ فرزند سومش مدتی شاد و امیدوار شده بوده است، دوباره به الکل رو میآورد و جنونش صدچندان میشود. سرانجام واسیلی تصمیم میگیرد با همسر و دخترش روستا را ترک کند و پسر ناقصالخلقهاش را که همسرش از او هراس دارد به کسی بسپارد. اما آیا رنجهای واسیلی و خانوادهاش در کتاب «زندگی واسیلی» با چنین اقدامی به پایان میرسد؟ به نظر نمیرسد که چنین باشد. چه بر سر واسیلی و خانوادهاش خواهد آمد؟ این را با خواندن کامل کتاب «زندگی واسیلی» درخواهید یافت.
در بخشی از کتاب «زندگی واسیلی» میخوانید: «بر سرتاسر زندگی واسیلی فیوِیسکی تقدیر سخت و مرموزی سایه انداخته بود. عیناً نفرینشدۀ عداوتی پنهان بود که از جوانی یکسره بار سنگین غم و بیماری و مصیبت را بر گرده میکشید و زخمهای مهلک قلبش هرگز تسلا نمییافت. در میان مردم همیشه تنها بود، مثل سیارهای میان سیارات. بهنظر میرسید که همواره هالهای عجیب و خطیر و ویرانگر او را چون ابری شفاف و ناپیدا احاطه کرده است. بهعنوان فرزند کشیشی صبور و وظیفهشناس، خود نیز صبور و وظیفهشناس بود و مدتها آن مشیت شوم و اسرارآمیزی را که بر سر بدمنظر و آشفتهاش مصیبت میریخت، درنمییافت. بیدرنگ زمین میخورد و بهآرامی کمر راست میکرد، باز میافتاد و بازهم آهسته برمیخاست و بهجانکندنی، دانهدانه و ذرهذره لانهمور بیدوام خود را کنار جادۀ بزرگ زندگی از نو میساخت و میساخت.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 1.۲۱ کیلوبایت |
تعداد صفحات | 168 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۳۶:۰۰ |
نویسنده | لیانید آندرییِف |
مترجم | حمیدرضا آتشبرآب |
ناشر | بنگاه ترجمه و نشر کتاب پارسه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۱۰/۲۶ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
قیمت چاپی | 230,000 تومان |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |