«آقای میم، مرد بیهوش و خنگ و بیعرضهای بود. یکی بود مثل بقیه آدمهای خنگ و نادان و دنیا، دستوپاچُلفتی و ترسو و خجالتی. عقبمانده ذهنی نبود؛ اما مردی بود که حتی کلاغها هم از او باهوشتر بودند. این سرکوفت و متلکی بود که زنش به آن ایمان داشت و روزی صد بار آن را به آقای میم یادآوری میکرد. همکارانش هوش او را با موجودات تکیاخته مقایسه میکردند. با چیزهای کوچکی مثل آمیب. پدر خدا بیامرزش اطمینان داشت که یک خر سیاه هوشش از او بیشتر است و مادر مرحومش دختر عقبمانده همسایه را از او عاقلتر میدانست.»
به نظر شما سرنوشت آقای میم چه میشود؟ چه روزگاری پیش روی اوست؟
داستان «آقای میم، یا مردی که کلاغها از او باهوشتر بودند» به شکلی استعاری به جهان نگاه میکند. وهم در تمامی داستانهای مجموعه «گربه علف است و ماهی درخت» دیده میشود و وجه مشترک میان داستانهای آن است. حتی میتوان در نام مجموعه هم نوعی وهمانگیزی و جادو را دید. نویسنده در ابتدای کتاب علت نامگذاری مجموعهداستانش را توضیح میدهد و میگوید چقدر از نامگذاری کتابها بیزار است و میخواسته بیربطترین نام را بر روی اثرش بگذارد، اما شاید کماکان نوعی ربط در جادو و وهم را بتوان در نام کتاب دید و حتی بازتابش را در کل مجموعه.
فکرش را بکنید یک روز چشم باز کنید و ببینید که خنگترین و غمگینترین آدمی که میشناختید به کلی تغییر کرده است و دیگر او را نمیشناسید. باورش سخت است. باورش برای آنهایی که یک عمر با او زندگی کردهاند و از شناختشان مطمئن بودند خیلی سخت است. سوال پشت سوال است که در ذهن انسان میپیچد و آدم را گیجتر از قبل میکند. نکند او همه اطرافیانش را تمام این مدت، از دو سالگیاش تا به الان، گول زده باشد. نکند آنها در خواب عمیق فرو رفتهاند و تمام این مدت در توهم بودهاند. نام این مرد در داستان آقای میم است. آقای میم خنگ، بیهوش، بیعرضه، دستوپاچُلفتی، عقبمانده و... شناخته میشد. شاید باورش برایتان سخت باشد، ولی آقای میم آرزو داشت بچهدار شود تا ببیند فرزندش او را چه صدا میزند! او هم قرار است به او بیعرضه بگوید و مسخرهاش کند؟
اما به یکباره همه چیز تغییر میکند و او در صبحی بسیار معمولی تبدیل به آدم دیگری شد. انگار در وجودش چیزی تغییر کرده بود؛ چشمهایش، لبخندش، و....
حالا سوال این است: واکنش همکاران و همسایگان و همسر آقای میم چیست؟ آنها با تصوری که از آقای میم داشتند میخواهند چه کار کنند؟ چگونه با این حجم از تغییر میخواهند کنار بیایند؟ اصلاً چرا دنیا برای آدمهای ساده جایی ندارد؟ چرا همه باید درگیر پیچیدگیهای شخصیتی باشند و چرا روراستی ضدارزش شده است؟ دنیا مگر کارخانه تکثیر آدمهای شبیه به هم است؟
«آقای میم، یا مردی که کلاغها از او باهوشتر بودند» یکی از داستانهای مجموعه «گربه علف است و ماهی درخت» است که به قلم مسعود شامحمدی به رشته تحریر درآمده. این مجموعه داستان، تابستان ۱۳۹۶، خلق شده است و در تمامی داستانهایش میتوانیم ویژگیهای مشترکی پیدا کنیم. شاید بتوان گفت محور تمام داستانهای این مجموعه وهم عاشقانهای است که باید کشف شود. اکنون نوین کتاب گویا داستان صوتی «آقای میم، یا مردی که کلاغها از او باهوشتر بودند» را با صدای بازیگران و گویندگان توانمندی مثل سیما تیرانداز و علی عسگری به شما عزیزان تقدیم میکند. صدای این دو گوینده داستان را بهخوبی برایمان شفاف و روشن میکند و ما را در فضای داستان مینشاند. آهنگسازی این مجموعه را پالیز شامحمدی انجام داده است.
جایی در این داستان میشنویم:
«چقدر خوشحالم که مثل شما نیستم. مثل شما و مثل بقیه آدمهای باهوش دنیا. چقدر خوشحالم که یک آدم خنگ و معمولی هستم. خیلی خوشحالم که به اندازه شما باهوش و با ذکاوت نیستم. چرا؟ چون میدونم روزی میاد که شما آدمهای باهوش دنیا دنبال آدمهای خنگی مثل من میگردین. اون وقت من و امثال من حکم الماس رو براتون پیدا میکنیم؛ حکم یه چیز باارزش و خیلی کمیاب.»
دیگر داستانهای مجموعه «گربه علف است و ماهی» درخت را هم میتوانید در نوین کتاب بشنوید:
داستان: آدمبرفی
داستان: آن سه نفر
داستان: بیگناه
داستان: زندگی شاید انتقام مکرر است
داستان: زبان بیگانه
داستان: خرید سیگار.
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 37.۰۵ کیلوبایت |
مدت زمان | ۳۹:۲۷ |
نویسنده | مسعود شامحمدی |
راوی | علی عسگری |
راوی دوم | سیما تیرانداز |
آهنگساز | پالیز شامحمدی |
ناشر | نوین کتاب |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۲/۰۹/۱۸ |
قیمت ارزی | 2 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
من دوست نداشتم، یه جورایی سر کاری بود، اخرش هم چیزی که کل داستان روی ان بنا شده بود را نگفت، اما راوی خوب بود.