0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  سرگذشت ندیمه نشر گروه هنری باران خرد

کتاب سرگذشت ندیمه نشر گروه هنری باران خرد

کتاب متنی
درباره سرگذشت ندیمه
در جایی می‌‌خوابیدیم که زمانی ورزشگاه بود. کف چوبی آن‌جا جلاخورده بود و خطوط و دایره‌هایی رویش نقاشی شده بود، چون سابقاً مسابقاتی در آن‌جا برگزار می‌شد؛ حلقه‌های بسکتبال هنوز سر جایشان بودند، هر چند اثری از تورهایشان نمانده بود. صندلی‌های تماشاگران دورتادور سالن را گرفته بودند. بوی تند عرق، آمیخته به بوی شیرین آدامس و عطر دختران تماشاچی به مشام می‌رسید، از روی عکس‌ها مشخص بود که دخترها در ابتدا با دامن‌های بلند، بعد با مینی‌ژوپ و در نهایت با شورت بوده‌اند و بعد از آن با یک گوشواره و سپس با موهای سیخ‌سیخ سبز در نظرم مجسم شدند. مجالس رقص در آن‌جا برپا می‌شد؛ موسیقی، آرام و کم‌جان، به سبک‌های مختلف نواخته می‌شد، طبل‌ها را به‌آرامی می‌کوبیدند، سپس در میان حلقه‌های گل ساخته شده از ‌کاغذ، آدمک‌های مقوایی، چرخش مداوم آینه‌ها و نوری که همچون برف بر سر رقاصان می‌بارید، ناله‌ی حزن‌انگیزی به گوش می‌‌رسید. فضای اتاق آکنده از عطر روابط قدیمی و تنهایی بود و چشم‌انتظاری برای چیزی بدون شکل و بدون نام. آن اشتیاق را به یاد دارم، چیزی که همیشه می‌خواست اتفاق بیافتد و هیچ شباهتی با دست سرنوشت که آن‌جا و آن‌وقت بر زندگی‌مان حکمرانی می‌کرد، نداشت. در آن پستوی محقر، در محوطه‌ی پارکینگ یا در اتاق نشیمن با تلویزیونی که صدایش پایین آورده شده بود و فقط تصاویر متحرک را که برای کالبدهای به پرواز درآمده‌مان نمایش می‌داد. مشتاق آینده بودیم. این قریحه‌ی سیری‌ناپذیر را از کجا آموختیم؟ شوقی که آن روز احساس می‌شد و هنوز هم احساس می‌شد، یک پنداشت ثانوی، حتی وقتی می‌خواستیم، روی تخت‌های ارتش که در ردیف‌های منظم چیده شده بودند، با فضایی در بینشان تا نتوانیم حرف بزنیم بخوابیم، با ما بود. ملافه‌های کودکانه و شبیه فلانلی داشتیم و پتوهای ارتشی، از آن پتوهای قدیمی که هنوز رویشان نوشته بود: یو.اس. لباس‌هایمان را مرتباً تا کردیم و روی چهارپایه‌هایی در پشت تخت‌ها گذاشتیم. چراغ‌ها نور کم‌جانی داشتند ولی خاموش نشده بودند. خاله سارا و خاله الیزابت گشت می‌زدند؛ باتو‌م‌هایشان را روی کمربندهای چرمی‌شان آویخته بودند. ولی هیچ سلاحی نداشتند، آن‌قدر به آن‌ها اعتماد نداشتند که حتی سلاحی به آن‌ها بدهند. سلاح‌ها را به نگهبانان داده بودند، آن‌هایی که فقط از بین فرشته‌ها انتخاب می‌شدند. نگهبانان مگر زمانی که صدایشان می‌کردند، اجازه داخل آمدن نداشتند و ما اجازه‌ی بیرون رفتن نداشتیم، مگر برای قدم زدن، دو بار در روز، دوبه‌دو در اطراف زمین فوتبال که حالا فنس‌های فلزی و سیم‌های خاردار آن را محاصره کرده بود. فرشته‌ها بیرون می‌ایستادند و پشتشان را به ما می‌کردند. آن‌ها مایه‌ی ترس و وحشت ما بودند، اما احساس دیگری را نیز در ما به وجود می‌آوردند. کاش فقط نگاهی به ما می‌انداختند. کاش می‌توانستیم به نزدشان برویم. گمان می‌کردیم چیزی می‌توانست مبادله شود، یا شاید معامله‌ای صورت می‌گرفت؛ هنوز بدن‌هایمان را داشتیم. این رؤیای ما بود. -بخشی از کتاب-
دسته‌ها:

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
1.۹۰ مگابایت
تعداد صفحات
376 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۲:۳۲:۰۰
نویسندهمارگارت اتوود
مترجمفروزنده دولتیاری
ناشرگروه هنری باران خرد
زبان
فارسی
عنوان انگلیسی
The handmaid's tale, ۱۹۹۸, c۱۹۸۶
تاریخ انتشار
۱۴۰۲/۰۴/۲۸
قیمت ارزی
5.۵ دلار
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱.۹۰ مگابایت
۳۷۶ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
دیگران نقد کردند
3.7
از 5
براساس رأی 3 مخاطب
5
66 ٪
4
0 ٪
3
0 ٪
2
0 ٪
1
33 ٪
3.7
(3)
٪50
45,000
22,500
تومان

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
سرگذشت ندیمه
مارگارت اتوود
گروه هنری باران خرد
3.7
(3)
٪50
45,000
22,500
تومان