وجود این کتاب برای خودش معجزهای است. سخنرانیهای ویکتور فرانکلِ روانپزشک در سال ۱۹۴۶، که بنمایهی این اثر را میسازند، حدود یازده ماه بعد از آزادیاش از اردوگاه کار اجباری برگزار شدند، جایی که نویسنده همین چندی پیش درِش در آستانهی مرگ قرار داشت.
فاجعهی هولوکاست، که شاهد مرگ میلیونها انسان در اردوگاههای کار اجباری بود، جان والدین فرانکل و همسر باردارش را هم گرفت. بااینحال، با وجود تمام مصیبتهای شخصی و اندوه ناگزیری که برای فرانکل به بار آوردند، چنان توانست رنج و عذابش را از همهی جوانب مورد بررسی قرار دهد که الهامبخش میلیونهای خوانندهی کتاب معروفش، «انسان در جستجوی معنا»، و مخاطبان سخنرانیهایش شد.
مهمترین دستاورد فرانکل برای دنیای رواندرمانی چیزی بود که «معنادرمانی» نامیدش. در این رویکرد برای درمان مشکلات روانشناختی به افراد کمک میشود تا برای زندگیشان معنایی پیدا کنند. فرانکل بیان میکند بهجای آنکه فقط در جستجوی خوشی باشیم میتوانیم جویای هدفی باشیم که زندگی ارزانیمان داشته است.
خوشی و شادکامی به خودیخود بیانگر چنین هدفی نیست؛ لذت و خوشگذرانی به زندگی ما معنا نمیدهد. برعکس، وی اشاره میکند که حتی بخشهای تاریک و تهی از شادیِ زندگیمان میتوانند دوران بلوغ و یافتن معنا باشند. حتی ادعا میکند که این بخشها هر قدر دشوارتر باشند رنجها و سختیها معنای بیشتری خواهند داشت و نحوهی برخورد ما با دوران سخت زندگیمان «مشخص میکند که کی هستیم.»
به عقیدهی فرانکل، آنهایی که معنا و هدف بزرگتری در زندگیشان پیدا کردند، آنهایی که دربارهی سهمشان از زندگی رؤیاپردازی میکردند در مقایسه با ناامیدان شانس دوام بیشتری داشتند.
ویکتور فرانکل میگوید که عبارت «آری به زندگی» بخشی از ترانهای بود که زندانیان همقطارش در چهار اردوگاهی که درِشان زندانی بود، زیر لب زمزمه میکردند. زندانیان که بیشتر وقتها از کار سخت روزانه و جیرهی غذایی اندک خسته و بیرمق بودند، مجبور بودند این ترانه را بارها و بارها بخوانند. یکی از بازماندگان این اردوگاهها در اینباره میگفت که «با نفرتِ تمام» میخواندیمش.
اما بعضی قسمتهای این ترانه برای بعضیها نشانهی امید بود، بهخصوص این یکی:
... آینده هر چه که باشد:
باز هم میخواهیم به زندگی «آری» بگوییم،
چون عاقبت روزی میآید،
که آزاد باشیم!
این شبیه همون کتاب در جستجوی معنای فرانکل بود نمی دونم چرا تبدیل به کتاب جدید کرده، من از وقتی صدای اقای زرآبادی را تو کلیدر در نقش خان عمو گوش کردم، دیگه نمیتونم روی کتاب های دیگه ای که ایشون میخونه تمرکز کنم.
این کتاب و گوینده برای من مناسب نبودند.