فرهنگ واژگان زبان فارسی دریایی از کلمات را در دل خود جای داده است و انسان در طول شبانهروز همانند قایق کوچکی بر امواج این دریای پهناور، شناور است و خواسته یا ناخواسته با این فرهنگ سروکار دارد. همه میدانیم زندگی انسان خاکی پر است از اشتباهات ریز و درشت. در گذر زمان، انسان مدام در حال آزمون و خطا است و هیچ انسانی نمیتواند ادعا کند که «من اشتباه نمیکنم». شاید پی بردن به اشتباهش ابتدا کمی او را آزردهخاطر کند اما باید دانست که قبول اشتباه خود؛ یعنی گام نهادن در مسیر موفقیت و کامیابی! اصلاح جامعه منوط به اصلاح انسان است و انسان زمانی اصلاح میشود که روی اشتباهاتش پافشاری نکند و در کمال تواضع بگوید من اشتباهاتم را اصلاح میکنم. شاید اصلاً به دنیا آمدهایم برای همین موضوع؛ اصلاح اشتباهاتمان! اصلاح کنیم و سبکبار برگردیم به جایی که به آن تعلق داریم. اصلاً ناف آدمی را با نقص و اشتباه بریدهاند تا رشتۀ اشتباهاتش را در دست بگیرد و آنها را دنبال کند. مگر میشود انسان ادعا کند که من بدون نقص متولد شدهام!
«...نمیتواند کسی قبل از اینکه علم بیاموزد، عالم شود. شرط عالم شدن علم آموزی است...!»
تنها خداوند است که دانندۀ رموز پنهان و عالم به همهچیز است؛ پس آرزویم این است که روزی فرا برسد که همه به اشتباهاتمان آگاه شویم و این آگاهی قطعاً مقدمهای است برای گام نهادن در مسیر کمال و ترقی. بر اشتباهاتمان پافشاری نکنیم! چرا که تنها یک نادان میتواند مدام از خود تعریف کند و بگوید: من یک انسان باسواد هستم و همهچیز را میدانم! و این نشانۀ غرور بیجا و کاذب است و سد پیشرفت آدمی است. «بحران جامعهی ما نادانی نیست، بلکه توهم دانایی است!» دوست خوبم! اینها را گفتم تا بدانی من هم روزی بلد نبودم ولی همیشه به دنبال این هستم که یاد بگیرم و حتی اکنون به عنوان نگارندۀ «غلطگیر» باز هم در تلاشم که بیشتر یاد بگیرم چرا که بیشتر یاد گرفتن باعث کمتر شدن اشتباه میشود. پس اگر میخواهیم به بیسوادی متهم نشویم؛ باید همه با هم ابتدا یاد بگیریم که یاد بگیریم! بعداً هم اگر که یاد گرفتیم و به اصطلاح بلد شدیم این جملۀ سید مرتضی آوینی را ملکۀ ذهن خود کنیم: «...این یافتن به معنای علم پیدا کردن نیست...!»
کتاب پیشِرو تعدادی از اشتباهات رایج املایی را بیان کرده که با وجود اینکه در کلام و نگارش ما خیلی به چشم نمیآیند اما باعث تغییر معنا در متن و سخن ما میشود. غلط املایی در واژهها (رسمالخط و املا) امکان دارد موجب بدفهمی مخاطب شود و حتی او را دچار سردرگمی کند. زبان فارسی از غنیترین زبانهای دنیا است و حیف است که با این اشتباهات رایج به فرهنگ واژگان این زبان اصیل خدشه وارد کنیم. پس بهتر است هر زمان که با چنین اغلاطی مواجه شدیم همان لحظه اشتباه خود یا دیگران را اصلاح کنیم. شاید اگر همانجا غلطگیری نکنیم دیگر هیچوقت اصلاح نشود.
دوست خوبم! «غلطگیر» فقط شمهای از غلطهای املایی رایج را در پیشِرویت قرار داده است. شاید این سؤال به ذهنت خطور کند که آیا این ۱۴۰۱ واژه همۀ آن کلماتی است که ما در املای آنها اشتباه میکنیم؟ این همان سؤالی است که نگارنده میخواهد در ذهنت ایجاد کند و به دنبال جوابش مجبور شوی بیشتر یاد بگیری. حجم این کتاب را کم و قطعش را جیبی انتخاب کردهایم تا همیشه و همهجا همراه تو باشد. پس تو ای دوست نادیده؛ برخیز و قلمی بردار، پیدا کن آنچه را که در این کتاب باید میآمد اما نیامده است و به اصطلاح از قلم افتاده است. قدم بعدی کار شما است؛ اشتباهات و غلطها را یکییکی دنبال کن!
«غلطگیر» کوچکِ نگارنده هدفی را دنبال میکند و برای همین امروز مقابل چشمانت قرار گرفته است تا یک فرمول و یک سرمشق را معرفی کند! سرمشقی برای درستنویسی؛ کافی است قبل از نگارش و حتی بیان هر واژهای به املای درست یا نادرست آن شک کنی! آنگاه که برای نگارشش دچار تردید شدی، بسمالله، «غلطگیر» بهدست برخیز! برای یادگرفتن املای درست به فرهنگ لغت رجوع کن. صدای موسیقیات را هم کم نکن، تلفن همراه و فنجان قهوهات را هم با خودت ببر؛ اینها وسایل سفر تو است! لحظهای که از جایت بلند شدی و برای یاد گرفتن املای درست واژگان به سوی یک مرجع دست دراز کردی، آن روز به خودت بگو آری من بلد شدهام! من از امروز خود یک «غلطگیر» میشوم و تا به درست بودن املای کلمات اطمینان نکنم، نمینویسم. من میخواهم اشتباهات املاییام را به کمترین حد ممکن برسانم.