0
امکان مطالعه در اپلیکیشن فیدیبو
دانلود
کتاب  پری دریایی و 28 داستان دیگر نشر انتشارات نگاه

کتاب پری دریایی و 28 داستان دیگر نشر انتشارات نگاه

کتاب متنی
درباره پری دریایی و 28 داستان دیگر
پس از دو سال و اندی کار روی ترجمه قصه‌هایِ پریانِ آندرسون، با او انس و الفتی به‌هم رسانده‌ام. گفته‌اند که انس و الفت مایه کوچکی می‌شود؛ و من یقین دارم مایه کوچکی کسانی می‌شود که در طلب بُت‌هایند. با این همه به گمانِ من می‌توان کسی را هم برای عیب‌هایش دوست داشت و هم برای حُسن‌هایش. انسان از گِل سرشته شده و گل شکننده است. اما شاید عیب و سستیِ گل سبب می‌شود که ما با حیرت تمام محو تماشایِ گلدانی از یونان باستان بشویم: گلدان بسیار ظریف و زودشکن است و با این وصف از گزند روزگار در امان مانده. آندرسون هفتاد سال زندگی کرد؛ و به گمانِ من قصه‌هایِ پریانش تا ابد پابرجا می‌ماند. او ضعف‌های زیادی داشت که من قصد ندارم به شرح آنها بپردازم، زیرا که همه از این ضعف‌ها فراوان دارند؛ اما او از آن شهامتی که شاعران باید داشته باشند بهره‌مند بود؛ و همین کار را بر او ممکن می‌ساخت تا از عیب‌ها و حُسن‌هایش یکسره آگاه باشد. آزمایشگاه شاعر خود اوست، و آندرسون از خصیصه‌هایی برخوردار بود که احتمال داشت از برایش تمسخر یا نکوهش بشود، و بالاخره آن خصیصه‌هایی که احتمالا تحسین‌برانگیز بود. او زیاد مغرور بود، به استعداد خود ایمان و به نبوغ فوق‌العاده‌اش معتقد بود؛ و همین او را با روشنفکران زمانه‌اش ناسازگار می‌کرد. نکته‌ای که منتقدان او درنمی‌یافتند این بود که غرور او حافظ استعدادش نیز بود. آندرسون نویسنده بسیار دقیقی بود. بسیاری از قصه‌هایش چندین بار بازنویسی می‌شد. نکته‌ای که بسیار برایش اهمیت داشت این بود که قصه‌هایش با صدایِ بلند خوانده شود چنانکه گویی کسی نقلش می‌کند. قصه پریان با همه ما حرف می‌زند؛ و افسونِ فوق‌العاده‌اش هم در همین است. گدا و شاهزاده برای شنیدن حرف‌هایِ قصه‌گو در کوچه و بازار می‌ایستند؛ و برای لحظه‌ای آدم‌های معمولی‌اند و دستخوش هیجان‌هایی که بر همه ما مسلط است. آندرسون در یادداشت‌ها و سرگذشت زندگی خود[۱] بارها از قصه‌هایی یاد می‌کند که در بچگی شنیده بود. طُرفه اینکه قالب‌های رسانه‌ایِ فراگیر امروز ما، قصه‌گویان را از میانه برداشته و چه‌بسا کار را به خاموشی و بی‌زبانی همه ما بکشاند قصه‌هایی که آندرسون در بچگی شنید، ساده بود و شخصیت‌های آنها شاید بیشتر الگوهایِ اولیه بودند تا افرادی خاص. غرضِ آنها این نبود که شنونده را حیرت‌زده کنند چه رسد به اینکه مایه هول و هراسش بشوند. در واقع، علتِ گیرایی آنها این بود که شناخته شده بودند. خسیس و تنگ‌نظر و نابکار و نکوکار و مهربان به شیوه‌ای رفتار می‌کردند که با آنها آشنایی داشتیم؛ طرحِ داستان بود که به خودی خود توجه برمی‌انگیخت. ما مردم سده بیستم که سخت به داستان‌های بدون طرح با قهرمانانی چنان پیچیده خو گرفته‌ایم که پس از خواندنِ کتاب، شرحِ سلسله اعصاب شخصیت‌ها برایمان آسان‌تر از آن است که بگوییم داستان چه مطلبی را مطرح می‌کند، با این قالبِ اولیه ادبی ارتباط چندانی برقرار نمی‌کنیم. با این وصف این داستان‌های عاری از سبک و پسند روز ــ دست‌کم برای لحظه‌ای ــ آرامشی به ما می‌بخشند که لازمه زندگی است. آدمی باید در زمانه خود زندگی کند ــ چاره‌ای هم جز این ندارد ــ اما برای سلامت عقلش، گاه باید از بیدادگریِ زمانه گریبان رها کند ــ کاش بتواند تمیزش بدهد. عبارت روزی، روزگاری نافیِ زمان است و بدین ترتیب از تأثیرش بر ما می‌کاهد. روزی، روزگاری، نقطه‌ای است کرانمند در بیکرانه. در جایی هست، اما تاریخ مشخص ندارد، کار بزرگی است که زیاد توضیح‌بردار نیست ــ و با این حال، چه‌بسا توضیح‌پذیر باشد. ما زمان را به دوره‌هایِ دقیق بخش کرده‌ایم. از آنجاکه روشن‌بین هستیم، می‌پرسیم: «روزی، روزگاری، آیا در عصر آهن بود یا در دوران بُرنز یا در سده سیزدهم؟» اما دهقانی که قصه پریان را در بازار می‌شنید و در بازگشت آن را برای خانواده‌اش نقل می‌کرد، چنین برداشت‌هایی نداشت. به دیده او، زمان، از آفرینش تا لحظه‌ای ادامه می‌یافت که در بهترین صورت اکنون توصیف می‌شود. و با اینکه می‌دانست که راه و رسم و لباس‌ها تغییر کرده، باور نمی‌کرد که اینها اثر چندان زیادی در مردم داشته باشند. کتاب مقدس را خوب می‌شناخت، با این حال وقتی می‌دید مریم به گونه‌ای تصویر شده که انگار بانوِ ثروتمندِ فلورانسی است پریشان‌احوال نمی‌شد. آیا سائول و داود مانند پادشاهانی نبودند که او می‌شناخت؟ و حوا، آیا با زنِ خودش زیاد فرق داشت؟ روزی، روزگاری، سحرآمیز یا شاعرانه نبود، همچنانکه برای ماست. از طرفی، سده بیستم هیچ نوع قصه پریانی پدید نیاورده است. آندرسون واپسین راوی بزرگ قصه‌های پریان بود. احتمال دارد ما به قوه تخیل و پندار قصه‌هایی بیافرینیم، اما قصه پریان نیست. قصه پریان و قصه عامیانه، هرقدر هم که زمینه‌هایش عجیب و غریب باشد، در عالم واقع رُخ می‌دهد. ممکن است ساحره‌ها و کوتوله‌های افسانه‌ای یا پریان دریایی پدیدار بشوند؛ اما، ساخته و پرداخته قوه تخیل نیستند؛ مانند شاهدخت‌ها یا دهقان‌ها واقعی‌اند. ما که دست و پایمان با اعتقاد به پیشرفت و نگرش‌هایِ رفتار طبیعی بسته شده، فهم این نکته را دشوار می‌یابیم. بهتر می‌دانیم به پهنه پندار و عوالمی پناه ببریم که امن و بی‌خطر است زیرا که چنین عوالمی هرگز وجود نداشته و نخواهد داشت. «روزی، روزگاری، پسرکی بود چنان تنگدست و ندار که از مال دنیا یکدست لباس داشت که تنش بود؛ و خیلی هم برایش تنگ بود…» این عبارت ممکن بود سرآغاز یک قصه پریان یا توصیفی درباره هانس کریستیان آندرسون باشد که از زادگاهش اودنسه راه افتاد تا بختش را در کوپن‌هاگ بیازماید. آیا در راه، زنان جادوگر و پریان مهربان و کوتوله‌های افسانه‌ای را دید؟ بله دید، همچنان که بی‌گمان اودیسه آوازِ سیرن را شنید. آندرسون، مانند قهرمان‌هایِ قصه‌های پریان، با ساده‌دلی تمام و کنجکاوی و شور زندگی در حکم ثبات روحی، راه عالم درندشت را در پیش گرفت. در جستجوی شاهزاده‌خانم و نیمی از قلمرو پادشاهی بود. ازین کمتر ثمری نداشت، زیرا که او شاعر به تمام معنایی بود. و بی‌چند و چون برنده شد، اگرنه شاهزاده‌خانم و نیمی از قلمرو پادشاهی، بلکه چیزی به مراتب بهتر از آنها را به‌دست آورد: آوازه بلند ورنه در تمام بلکه در نیمی از عالم. نامداری آیا مایه خوشبختی‌اش شد؟ من گمان می‌کنم که شد، چون مفهومش این بود که رنج و زحمتش بی‌حاصل نبود. از غم و ناشادی شخصی او، زیبایی زاده شد. با این‌همه، ازین مبارزه ما بیشتر نصیب بُردیم تا آندرسون. هنرمندان و موسیقیدانان و شاعران، توانگرترین افراد بشرند، زیرا که می‌توانند مُرده‌ریگی بر جا بگذارند که تا وقتی انسان نفس می‌کشد پایدار می‌ماند. آندرسون کهن‌ترین قالب‌های ادبی را برگزید ــ قصه پریان و قصه عامیانه ــ و آنها را به قالبی درآورد که از آنِ خود او بود. او مانند برادران گریم[۲]، که هر دو را سخت می‌ستود، گردآورنده فرهنگ قومی و نقال قصه‌هایی نبود که پیش از آن نقل شده بود. آنچه بیشتر وقت‌ها برای نویسندگان بزرگ رُخ می‌دهد برای آندرسون هم رُخ داد. موفقیتِ عظیم پاره‌ای از قصه‌های پریان او بر بقیه قصه‌هایش سایه افکند و سبب شد که به چشم درنیایند. چه تعداد از مردم از قصه کم‌نظیر سبک کافکاییِ سایه، یا از قصه طبیعت‌گرایانه غیراحساساتیِ آنه لیزبث، دختری که فرزند نامشروعش را رها می‌کند، باخبر بوده‌اند؟ آندرسون احساس می‌کرد که هریک از آثارش باید سبک خاص خود را القا کند؛ پیوسته می‌آزمود. آخرین قصه او، عمه دندان دردو به نحو عجیبی امروزی است، فانتزی روان‌شناختی است که با ادبیات دوره او فرق نمایان دارد. دل بستن به اینکه شاید برخی از قصه‌هایِ کمتر شناخته شده آندرسون توجه بایسته‌ای برانگیزد، یکی از بزرگترین انگیزه‌هایِ آغازیدن این کار سترگ بود و در سرتاسر کار مایه دلگرمی شد. مترجم خدمتگزار متنی است که ترجمه می‌کند؛ نباید از یاد بُرد که متن به جمله‌ها و حتی تک‌واژه‌هایی تبدیل می‌شود که اوباید نظیرش را پیدا کند. مترجم باید بکوشد نه‌تنها معنا بلکه روحِ مطلب را هم ترجمه کند. هنر او در همین است و کارش بر این پایه محک زده می‌شود. مترجم باید به متن اصلی وفادار باشد و در عین حال در قالبِ زبان دیگر ترجمه‌ای روان و خوانا ارایه کند. اما ضرورتِ خوانایی و روانی نباید دستاویزی باشد برای تغییر سبک ادبی نویسنده. نثرِ آندرسون در زبانِ دانمارکی روان نیست، ناپیوسته و بریده بریده است؛ و این بخشی از افسونِ کار اوست. و من امیدوارم این خصیصه را نیز «ترجمه» کرده باشم. مترجم نباید بگذاردکه نگرش‌های شخصی او یا زمانه‌اش بر او اثر بگذارد. متأسفانه، بسیاری از مترجمان اولیه کارهایِ هانس کریستیان آندرسون از قلمزنان دوره ویکتوریا بودند. و در ترجمه، گرایش داشتند به اینکه بوسه‌ای بر لب را بر گونه بنشانند. شور و احساس باید اثیری می‌بود نه جسمانی؛ و با توجه به خوانندگان آن روزگار، تغییر دادن احساس به ابراز احساسات کار بسیار سهل و دلخواهی بود[۳]. قصد ندارم با زبانی تند و تیز درباره این گروه از مترجمان اولیه داوری کنم، زیرا من هم وسوسه شده‌ام که برای خوشایند خواننده‌گانم کمی از اینجا و آنجا ببُرم و بدوزدتا آنجا که توانسته‌ام به متن اصلی وفادار بوده‌ام، حتی وقتی که می‌دانستم ممکن است پاره‌ای از نگرش‌ها، مردم روزگارم را بیازارد، یا محتملا ــ که خیلی هم بدتر است ــ به نظرشان مضحک بیاید. کوشیده‌ام تنها به یک تن وفادار باشم، هانس کریستیان آندرسون؛ و عمیقآ امیدوارم که از عهده برآمده باشم. ا.ک. ه [۴] [۱]. این اثر با عنوان قصه زندگی من، به ترجمه مترجم این کتاب، نشر نی، سال ۱۳۸۲، منتشر شده. [۲]. یاکوب (۱۸۶۳ـ۱۷۸۵) زبانشناس، و ویل‌هلم (۱۸۵۹ـ۱۷۸۶) ادیب و پژوهشگر آلمانی. [۳]. از بد حادثه ما هم در ترجمه پاره‌ای از قصه‌های این کتاب با وجود دو قرن فاصله، در ردیف قلمزنانعصر ویکتوریا قرار گرفتیم. ــ م. [۴]. اریک کریستیان هوگارد، شاعر و نویسنده معاصر دانمارکی است که کتاب حاضر را از زبان دانمارکیبه انگلیسی ترجمه کرده. و ناگفته نباید گذاشت که ترجمه‌اش را با سخنی نغز به دوستش تقدیم کرده: «اینترجمه پیشکش است به روت هیل ویگوئرس (Ruth Hill Viguers) که می‌دانست چرم بیش از زراندوددوام می‌آورد.»

شناسنامه

فرمت محتوا
epub
حجم
10.۴۲ مگابایت
تعداد صفحات
352 صفحه
زمان تقریبی مطالعه
۱۱:۴۴:۰۰
نویسنده هانس کریستیان آندرسون
مترجمجمشید نوایی
ناشرانتشارات نگاه
زبان
فارسی
تاریخ انتشار
۱۴۰۱/۱۱/۱۹
قیمت ارزی
5 دلار
قیمت چاپی
95,000 تومان
مطالعه و دانلود فایل
فقط در فیدیبو
epub
۱۰.۴۲ مگابایت
۳۵۲ صفحه

نقد و امتیاز من

بقیه را از نظرت باخبر کن:
منتظر امتیاز
100,000
تومان
%30
تخفیف با کد «HIFIDIBO» در اولین خریدتان از فیدیبو

گذاشتن این عنوان در...

قفسه‌های من
نشان‌شده‌ها
مطالعه‌شده‌ها
پری دریایی و 28 داستان دیگر
هانس کریستیان آندرسون
انتشارات نگاه
منتظر امتیاز
100,000
تومان