کتاب «سیذارتا»، نهمین اثر «هرمان هسه»، اولین بار در سال ۱۹۲۲ میلادی به چاپ رسید. هسه نویسنده آلمانی-سوئیسی، در سال ۱۹۴۶ میلادی جایزه نوبل ادبی را از آن خود کرد. او این کتاب را پس از سفرش به هند در دهه ۱۹۱۰ میلادی نوشت.
این رمان صوتی، درباره مردی هندی به نام سیذارتا است که در زمان بودا، سفری معنوی را به قصد یافتن خویشتن خویش، آغاز میکند.
سیذارتا در زبان سانسکریت، به معنای کسی است که معنی (زندگی) را یافته و یا به هدفش رسیده باشد. در واقع، نام بودا، پیش از آنکه از مقام شاهزادگیاش صرف نظر و قصرش را ترک کند، سیذارتا گواتاما بود. در این کتاب نیز از بودا با نام «گواتاما» یاد میشود.
- قسمتی از کتاب صوتی سیذارتا:
«سیذارتا برهمنزاده زیبا و دوست هم سن و سالش گوویندا، همهجا در سایه دیوارهای خانه، در آفتاب کنار رود، پای قایقها، در سایه بیدبنان و انجیرها، همیشه باهم بودند و دوران کودکی را باهم میگذراندند. شانههای سیذارتا را آفتاب نیمروز کنار رودخانه سوزانده بود. وقتیکه برای مراسم مقدس قربانی غسل میکرد، هنگامیکه زیر درختان انبه مشغول بازی بود و آواز مادر را میشنید یا زمانی که در مجلس مردان دانشمند به تعالیم پدر گوش میداد، دیدگانش را سایهای ابری میپوشاند».
سیذارتا:سیذارتا پسر یک برهمن است. او و دوستش «گوویندا» باهم به درسهای پدر گوش میسپارند. سیذارتا مشتاق یادگیری است؛ پدر و مادرش او را بسیار دوست میدارند و از او بسیار خوشنودند؛ اما سیذارتا آرامش ندارد و احساس رضایت نمیکند. خلایی، وجود او را میآزارد. سیذارتا باید «خویشتن خویش» را بیابد.
گوش سپردن به درسهای پدر و دیگران کافی نیست. او باید خودش راه را طی کند. سیذارتا خانه راحت و زیبای پدری را رها میکند و با دوستش گوویندا راهی سفر میشود. زندگی روزمره دیگر برای او معنایی ندارد. او میخواهد از هر میل و تمنایی تهی شده و از رنج این جهان رهایی پیدا کند. او رهسپار خانه گواتاما (بودا) میشود.
سیذارتا مدتی را نزد گواتاما میگذراند. اما با گذشت زمان، در مییابد که اگرچه او به مقصود خویش رسیده است، این کار را با تلاش خود به تنهایی، و نه با صرف گوش سپردن به دیگران انجام داده است. سیذارتا نیز باید این راه را طی کرده و خویشتن خویش را بیابد.
سیذارتا راه را دریافته؛ او باید خود، شاگرد خود باشد و مقصودش را بیابد. پس جستوجوی او آغاز میشود....
گوویندا: گوویندا به معنای گاوبان و نامی مقدس است. زیرا گاو در آیین هندو، مظهر تقدس به شمار میآید. گوویندا در این سفر همراه سیذارتاست؛ اما او با سیذارتا، تفاوتهای بسیاری دارد. او از گوش سپردن به دیگران و شاگرد آنها بودن، خرسند و خوشحال است. برای او تابع بودن کافی است.
- گوتاما (بودا):
بودا پیامبر نیست و آیین بودایی نیز دین نیست. او اصلا چنین ادعایی ندارد. او آموزگاری است فرزانه که تعالیمش را در اختیار آدمیان میگذارد.
- بررسی کتاب سیذارتا:
رمان صوتی سیذارتا، سبکی ساده و در عین حال، شاعرانه دارد. این داستان نیز مانند اثر دیگر هرمان هسه، درباره شناخت خویشتن است.
هسه به بودا و شرق علاقهمند است؛ اما شخصیت سیذارتا، تماما شرقی نیست. او عناصر جستجوگری و استقلال غیر شرقی را نیز در خود دارد. سیذارتا میخواهد از رنج زندگی رهایی یافته و بر آن فایق آید.
یکی از دلایل هرمان هسه برای نوشتن این کتاب به گفته خود او، رهایی از «بیماری زندگی» بود. او نیز مانند شخصیت داستان خود، سیذارتا، میخواست بر رنج زندگی فایق آید. او خود را مشغول مطالعه فلسفه هندی کرد و برای مدتی طولانی کنج عزلت گزید تا بتواند مسیر سیذارتا را پیش از نگاشتن، خود تجربه کند. نوشتن نیمه دوم کتاب سیذارتا بسیار بیشتر از نیمه نخست به طول انجامید؛ زیرا که هسه، هنوز به نقطهای از تعالی روحی که در جستجوی آن بود، دست نیافته بود. هدف او این بود که «کمالی» را که نقطه تمایز بودا است، به دست آورد.
- درباره هرمان هسه:
هرمان هسه، نویسنده، شاعر و نقاش آلمانی-سوئیسی در سال ۱۸۷۷ میلادی در شهر کالف آلمان متولد شد. پدربزرگ و مادربزرگ مادریِ او، پیش از تولد مادرش برای ماموریتی مذهبی از طرف کلیسای پروتستان، به هند سفر کرده و در آنجا ساکن شده بودند. مادر هسه نیز در آنجا متولد شده، اما پس از مدتی به آلمان نقل مکان کرد. ارتباط پدربزرگ، مادربزرگ و مادر هسه با هند و مشرق زمین باعث علاقه و وابستگی او به شرق و عرفان شرقی شد.
پدربزرگ او که دکترای فلسفه داشت و به زبانهای مختلف مسلط بود، هسه را از کودکی تشویق به یادگیری کرد و کتابخانه اختصاصی خود را در اختیار او قرارداد. مادرش نیز علاقه به شعر و موسیقی را در او برانگیخت.
هرمان هسه در خانوادهای زهد باور (پیئتیست) که نام فرقهای از کلیسای پروتستان است، بزرگ شد. زهدباوران معتقدند ایمان دینی باید حاصل از تجربه شخصی و خواندن انجیل، و نه آموزشهای رسمی مذهبی باشد. ارتباط با پدرش که فردی مذهبی بود، حس دینباوری را در هسه جوان به وجود آورد.
هسه از سال اول دبستان با افسردگی دست و پنجه نرم میکرد. او پس از مدتی، به کودکی سرکش مبدل شده و چند بار مدرسهاش را عوض کرد. خانوادهاش او را در آسایشگاه روانی گذاشتند. او پس از خروج از آسایشگاه، مدرسهاش را ادامه داده و بعد از فارغالتحصیلی، در کتابفروشیهای متعددی کارکرد. او در این مدت مطالعههایش را از سر گرفت و با آثار نیچه نیز آشنا شد. نیچه بعدها تاثیر زیادی برنوشتههای هسه گذاشت.
هرمان هسه در کتابهایش به موضوعاتی از قبیل حقیقت، خودشناسی و معنویت میپردازد. او در سال ۱۹۴۶ میلادی موفق به دریافت جایزه نوبل ادبی شد. آکادمی نوبل درباره انتخاب او چنین گفت: «برای نوشتههای خلاقانه، نافذ و بیپروایش که نمایانگر آرمانهای انساندوستانِ و سبک نگارش برتر اویند».
هسه در سال ۱۹۶۲ میلادی درگذشت و در دهکدهای در سوئیس به خاک سپرده شد.
از دیگر کتابهای محبوب او، میتوان به دمیان، بازی مهره شیشهای، گرگ بیابان و دوست من کنولپ اشاره کرد.
- مهمترین افتخارات هسه عبارتاند از:
* جایزه گوته (۱۹۴۶)
* جایزه نوبل ادبی (۱۹۴۶)
* جایزه ادبی ویلهلم رابه (۱۹۵۰)
* جایزه صلح انجمن کتابفروشان آلمان (۱۹۵۵).