کلیت این کتاب به صورت تشریحاتی نظری و روانشاناسانه است که «ژیژک» بر آثار ژانر وحشت، معمایی و درام نوشته است. ادعای مترجم این کتاب در علت انتخاب در برگردان به فارسی دو دلیل برجسته است، یکی آموزش نقد روانکاوانه از طریق نمونههای متنوع که این مثالها با تصاویری از فیلمها همراه شده است و دیگری این که این نوع بررسی روانکاوانه جذابیتی دارد که به شناسایی نوعی از کشف مضامین پنهان موجود در فیلمها منجر میشود که ممکن است حتی خود فیلمساز هم از آن مطلع نباشد.یکی از بهترینِ این مثالها در باب همین نکته دوم و «کشف نکاتی که حتی ممکن است خود فیلمساز هم از آن مطلع نباشد»، تحلیل ژیژک از فیلم «روانی» «هیچکاک» (۱۹۶۰) است که در آن خانهی «نورمن» و روحیات متفاوتی که او در هرکدام از این سه طبقه – همکف، اول و زیرزمین- دارد به رساترین شکل به سه سطح روانی «فروید» – خود، فراخود و نهاد – تشبیه شده و از خلال این نمادپردازی به توضیح صحنهها و دیالوگها و از خلال آن به تحلیل فیلم بر مبنای نظریه شخصیت «فروید» میپردازد. البته این نمادپردازی در مورد شخصیتها و داستانهای دیگری هم دیده میشود مثلأ بازی برادران «مارکس»، «گروچو»، «چیکو» و «هارپو» در فیلم «سوپ اردک» ساختهی «لئو مک کاری»(۱۹۳۳) که در این فیلم «گروچو» به فراخود، «چیکو» به خود و «هارپو» به نهاد تشبیه شدهاند.یکی دیگر از نکات جالب توجه در این کتاب به صورت جزئی و نظرایات «ژیژک» به صورت کلی تأکید و توجه او به ابعاد ناشناخته و کمتر مورد توجه قرار گرفته در بررسی فیلمهاست. بسیاری از ما فیلم «جن گیر» «ویلیام فردکین» (۱۹۷۳) را دیدهایم و به فراخور علاقه، اطلاعاتی در باب این فیلم داریم. این فیلم که یکی از بهترین نمونههای ژانر وحشت است که به رغم ابتدایی بودن ابزار و تکنولوژیهای مورد استفاده هنوز هم جزو ترسناکترین فیلمهای تاریخ سینماست و در طول تقریبأ نیم قرنی که از ساختش میگذرد مورد تحلیل و تفسیرهای متفاوتی قرار گرفته است. اما کمتر کسی بوده که در مورد این فیلم بر عاملیت صدا تأکید کرده و فیلم را از این زاویه مورد بررسی قرار داده باشد. ژیژک اما به خوبی بر این نکته دست میگذارد که: صدا جزء اندام بدن شما نیست. صدا از جایی در بدن شما بیرون میآید. وقتی با شخص دیگری حرف میزنیم، همیشه این حداقل حالتهای اندرونه گویانه وجود دارد انگار یک نیروی خارجی ما را تسخیر کرده است. به یاد بیاوریم که این دختر جن زده در ابتدای فیلم که دختر جوان زیبایی است چه طور تبدیل به دیوی میشود که در میانهی فیلم میبینیم؟ آیا به تسخیر موجودی درآمده؟ اما چه کسی او را تسخیر کرده است؟ یک صدا! صدایی در ابعاد شنیع خود. و در ادامه این تحلیل با اشاراتی دیگر به «صدا» در فیلمهایی چون «وصیتنامه دکتر مابوزه» اثر «فریتس لانگ» (۱۹۳۱)، «بیگانه» اثر «ریدلی اسکات» (۱۹۶۳) و «دیکتاتور بزرگ» اثر «چارلی چاپلین» (۱۹۴۰) پی گرفته میشود.