در نظریهی اقتصاد عامِ باتای، هر اقتصاد، بدن، یا موقعیتی از رهگذر هزینهگری، خرج و اتلاف، شدت و سرعت، تولید مازاد و فزونی فعالیت میکند. اینجا طنین ارادهی قدرت را نیز میشنویم: چگونه به نحوی بیبازگشت هدیه دهیم؟ از همینرو، نظریهی اقتصاد عام نهتنها اقتصاد، بلکه زیباشناسی، اخلاق، انسانشناسی، ادبیات، جامعهشناسی و سیاست را نیز در برمیگیرد. جامعه نیز به همین نحو پیش میرود، به نحوی که دیگر نه با کمیابی، ضرورت، انحصار، مالکیت و سودمندی نزد نیروهای برساخته و ارتجاعی، بلکه با سرشاری، دفع، وفور سیلانها، فزونخواهی و افراطگری نزد نیروهای برسازنده و انقلابی مواجه هستیم: نه گرفتن یا دریافت کردن، بلکه دادن و بخشیدن. بدین ترتیب، جهان براساس اقتصاد عام به معنای امر مشترکی است که تنها از جانب نیروهای کنشی، متفاوت و ایجابی آفریده میشود: دوستی و ارتباط، یا همان اجتماعِ در راه.