با در نظر گرفتن افزایش جمعیت، در کشوری چون ایران، نیاز روزافزون به فرآورده های گیاه پنبه و وجود شرایط آب و هوایی مناسب برای کشت این طلای سفید، باید تلاش بیشتری جهت افزایش راندمان تولید کمی و کیفی آن صورت گیرد. از زمان اهلی شدن پنیه، بشر در صدد اصلاح نژاد این گیاه بوده است. در این راستا حتی گام های کوچک نیز موثربودند. بخش اعظم ژرم پلاسمی که ارقام کنونی از آن پدید آمده اند بر این انتخاب ها استوار بود. اویل دهه ۱۹۰۰ را باید آغاز دوران جدید اصلاح نژاد پنبه دانست که با ورد سرخرطومی غوزه پنبه به امریکا و کشف مجدد قوانین مندل مقارن بود. معرفی قوانین مندل تغییرات بارزی در انتخاب و تکنیک ها هیبریداسیون به وجود نیاورد، اما درمورد سیستم های اصلاح نژاد و چگونگی کاربرد آنها برای حصول بهترین نتیجه، اطلاعات بیشتری در اختیار متخصصات گیاهشناسی قرار داد (حسینی نژاد، ۱۳۷۱).
به ابن ترتیب، پنبه توانست رویدادی را که از نظر برخی، برای صنعت پنبه در امریکا یک فاجعه و احتمالاً ویرانگر بود، پشت سر گذارد. از زمان تقارن نخستین اصلاح نژاد با شیوع سرخرطومی غوزه، متخصصات اصلاح نباتات با توسعه ارقام جدید، تا زمانی که بتوانند مشکلات موجود بر سر راه مقاومت به بیماری، کیفیت الیاف، مقاومت به طوفان، کیفیت بذر، رسیدن بذر و بازدهی را حل کنند، چند بحران مشابه را پشت سر گذاشتند (ایدیتولینا و عزیز خودزاو، ۱۹۹۱).
یکی از اهداف اصلاحی پنبه، تولید ارقامی است که با توجه به شرایط اقلیمی هر منطقه، دارای صفات مطلوب باشند. راه های متفاوتی برای رسیدن به این اهداف وجود دارد که یکی از آنها دورگ گیری و تغییرات کروموزومی سیتوپلاسمی بین گونه های مختلف پنیه است، که منجر به تولید هیبریدهای دارای صفات مطلوب می گردد (رضایی،۱۳۷۳). در هیبریداسیون بین گونه ای، گونه ای زراعی را با گونه های دارای صفات مطلوب تلاقی می دهند و بدین ترتیب با بهبود صفات نامطلوب در گونه زراعی مورد نظر و اضافه کردن یک سری صفات مطلوب به آن یک رقم ایده آل به دست می آید.