جنبش آزادیخواهانۀ زنان بهطور رسمی، قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم با طرح خواستههای قانونی آنان، که حق رأی مهمترینش بود، آغاز شد. زنان خواستار برابری با مردان بودند ولی از آنجا که هر عملی را عکسالعملیست، به دنبال جنبش زنان موسوم به فمینیسم، جنبشهای ضدزنان یا ضدفمینیسم نیز شکل گرفت. رمان زنان محلۀ استپفورد را نیز میتوان اثری فمینیستی دانست که هم دغدغۀ آگاهی، یا بهتر است بگوییم هشدار، به زنان را دارد و هم جنبشهای ضدزنان را پیشبینی کرده است. این کتاب در ژانر ترسناک و دلهرهآور قرار میگیرد. و با اینکه سال ۱۹۷۲ نوشته شده است، داستان زنانی را روایت میکند که هنوز هم در جایجای این کرۀ خاکی زندگی میکنند. نویسندۀ این کتاب همچنین طرز فکر بسیاری از مردان جوامع مدرنی را آشکار میکند که حتی امروز هم چنین نگرشی دارند. به قول چاک پالانیک همهجا استپفورد است.
دربارۀ اهمیت این اثر همین بس که پس از انتشار آن واژۀ استپفورد وارد فرهنگ لغت عامیانۀ مردم شد؛ به معنی زنی که کورکورانه مطیع است و فرمانبردار و مانند ربات قدرت تفکر ندارد و هرچه را به او بگویند بدون فکر انجام میدهد و فقط زیباست؛ همچنین به معنی زنی که حرفه و فعالیتهایش را وقف کار شوهرش میکند و از حق خود میگذرد. امروزه این واژه فارغ از جنسیت، به هر کسی اطلاق میشود که چنین خصوصیاتی داشته باشد.
از این رمان دو نسخۀ سینمایی ساخته شده است. یکی سال ۱۹۷۵ که موفقیت خوبی هم در گیشه به دست آورد ولی واکنشهای متفاوتی از سوی طرفداران آزادی زنان دریافت کرد؛ برخی آن را ستودند و برخی دیگر آن را نقد کردند. هرچند این فیلم از کتاب رازوری زنانه نوشتۀ بتی فریدان، فعال حقوق زنان، تأثیر پذیرفته بود، اما این نویسنده، فیلم را تقلیدی ضعیف از جنبش زنان دانست و از زنان خواست که به تماشای آن ننشینند. برعکس، ایلانور پری، فیلمساز و نویسندۀ فمینیسم، از فیلم حمایت کرد و گَلِن گرین اعلام کرد که فیلم را دوست دارد و گفت مردانی که در این فیلم نمایش داده شدهاند مانند بسیاری از مردانی هستند که او میشناسد. نسخۀ دیگر فیلم سال ۲۰۰۴ ساخته شد و اقتباسی طنزآمیز از رمان بود که توجه چندانی به آن نشد.
نکته آنکه عنوان کتاب به همان صورت حفظ شده است، زمانی که این کتاب نوشته شد، استپفورد نام محلی زاییدۀ تخیل نویسنده در آمریکا بود و به معنی زنی که اطاعت بیچونوچرا میکند به کار نمیرفت. همچنین، منظور نویسنده نه صفتی برای زنان که تأکید روی محل وقوع حوادث بود.
شیما طیبی جزایری، زمستان ۱۳۹۸
خوندن این کتاب به شددددت حالمو بد کرد و فقط وقت تلف کردن بود. کتابی که هییییچ تفکر عاقلانه و منطقی پشتش نیست و کلا دشمن کدبانو بودن زنان، آراسته و تمیز بودن و خانه دار بودن هست و کلا زنی پیشرو محسوب میشه که تنبل،کثیف و شلخته و نادان باشه و وقتش رو بی جهت در بیرون منزل تلف کنه و مثل یک روانی با مردان دشمن باشه