جیسون با فرزندان خویش و بانوی من پیمان شکسته است تا در کنار عروسی شاهوار، دختر کرئون که بر این سرزمین فرمــان میرانـــد، بخسبد. و مـــــدهآ، مدهآی نگونبخـــــت، نومید، پیمانهایی را که این مرد بسته بهیاد میآورد و به عهدهایی که بدانها دل بسته بود چنگ میزند، و از آسمان میخواهد که گواه باشد بر این تاوان دلخراشی که از جیسون بدو میرسد. این زن از آن روز که به سستعهدیِ همسرش پی بُرد، بر شکم خوابیده، خوراکی به دهان نمیبَرَد و مویۀ بیدرنگ، تمام پیکرش را که اسیر اندوه است پژمرده ساخته. او نه چشم برآورده و نه حتی از خاک روی برتافته است. به سرزنشهای یارانش گوش فرا نمیدهد گویی صخرهایست یا موجی بر دریا. تنها گاهگاهی گردن سپیدش را میگرداند و اندوهگین با خود از پدر گرامی خویش سخن میگوید و از سرزمینش و از خانهای که با آن پیمان شکست تا با شویَش بدینجا بیاید، همان شویی که اکنون او را خوار میدارد. اکنون این زن بهتجربتِ تلخ میداند دوری از سرزمین پدری چه اندازه مایۀ اندوه است. او از کودکان خویش بیزار است و از دیدار آنها دلشاد نمیشود. از این هراسانم که مبادا اندیشهای هولناک و نو در سر بپرورد. زیرا اندیشههایش مهلکاند و آنگاه که به او زخم زنند از آن آسان نمیگذرد. من او را میشناسم و او در دلم ترس میاندازد که مبادا پنهانی راهی به کاخ باز کند، همانجا که بستر آن مرد گسترده است و تیغی تیز در مایۀ مردی او فروکند یا حتی شاه و داماد هر دو را هلاک کند و تیرهروزیِ بزرگتری بهبار آوَرَد. این زن حیلهگر است. به شمایان بگویم که هر که با او درافتد آسان کامیاب نگردد.
اکنون کودکان از راه میرسند، وقت بازی آنها بهسر آمده. آنها کمتر به دردهای مادرشان میاندیشند. کودکان گرد افکار اندوهبار نمیگردند.
نمایشنامهی مدهآ شخصیتی را معرفی میکند که در راه رسیدن به اهداف خود، حاضر است دست به هر جنایتی بزند؛ حتی اگر کشتن برادر یا کودکان خودش باشد. مدهآ زنی است که ضعف و مورد تمسخر قرار گرفتن را نمیتواند بپذیرد و لذا از دشمنان خود به سختی انتقام میگیرد حتی اگر به قیمت کشتن احساسات خودش باشد.
از طرفی مدهآ درونمایههای فمینیستی نیز دارد؛ مدهآ از هنجارهای اجتماعی و استانداردهای دوگانهی زمانهی خود شاکی است که زن را مجبور به ساختن با شوهرش میکنند، در حالی که شوهر آزاد است برود و معشوقه یا زنی دیگر اختیار کند. مدهآ از اوریپید، تا حدودی عروسکخانهی ایبسن را تداعی میکند؛ زمانی که نورا کودکان و شوهرش را رها میکند، چون مهمترین وظیفهی یک زن را توجه به خودش میداند و نه نقش مادری او. مدهآ نیز برای فرونشاندن احساس تحقیری که شوهرش بر او روانه ساخته، از احساسات مادرانگی خود چشم میپوشد و کودکانش را قربانی نقشهی انتقام خود میکند.
اوریپید با قرار دادن مخاطب میان دو شخصیت که هر یک به نوبهی خود خطایی مرتکب شدهاند، او را دچار سردرگمی میکند و کشمکشی میآفریند.
3
اگر به نمایشنامه خوانی علاقه دارید می تونم بگم به عنوان یکی از نمایشنامه های خوب باستانی ازش یاد میشه
5
عالی. جز بهترین آثار اوریپید و از آثار پیشروی زمانهی خودشه