"در ساعت یازده شب چهارشنبه آن هفته جن در آقای مودت حلول کرد." داستان بلند ملکوت نوشتهی بهرام صادقی یکی از جذابترین آثار فارسی است که با این جمله شروع میشود. همان طور که میشود فهمید، این داستان با ماجرای جن زده شدن آقای مودت آغاز میشود اما ماجرای اصلی، داستان زندگی دکتر مودت و م.ل است.
ملکوت به عنوان یکی از بهترین داستانهای ایرانی است که با پیرنگی پیچیده و عجیب، در مکتب رئالیسم جادویی نوشته شده و دارای فضایی گوتیک و سوررئال است. در واقع نویسنده در این داستان به معناباختگی انسان توجه زیادی کرده است. کتاب صوتی ملکوت با صدای بهنام تشکر توسط رادیو گوشه نشر چشمه منتشر شده است. شما میتوانید با مراجعه به دسته بندی داستان و رمان، کتابهای صوتی دیگری را در فیدیبو گوش بدهید.
بهرام صادقی، نویسنده بزرگ ایرانی در سال 1315 در نجف آباد اصفهان به دنیا آمده و در سال 1363 در تهران درگذشته است. او به واسطهی داستان بلند ملکوت در ادبیات فارسی شناخته شد. صادقی در طول فعالیت حرفهای خود تنها دو کتاب به چاپ رسانده است اما با این دو کتاب، توانست اثار بسیاری ماندگاری را به مخاطبان داستان فارسی ارائه دهد. ملکوت برای اولین بار سال 1340 در مجله کتاب هفته به چاپ رسید اما بعدها در مجموعه داستان سنگر و قمقمههای خالی جای گرفت اما ارزش این داستان به قدری بود که در سال 1350 به صورت مستقل در بازار نشر پخش شد. نام دیگر کتاب بهرام صادقی، سنگر و قمقمه های خالی است که از چند داستان مختلف تشکیل شده است.
دنیای ادبیات فارسی بسیار گسترده است و برخلاف آنچه در بیشتر مواقع میشنویم، داستانهای ایرانی بسیاری وجود دارد که ذهن ما را درگیر خواهد کرد و میتوان از خواندن آنها لذت برد زیرا شاهکارهایی بی بدیل هستند که تنها ما آنها را فراموش کردهایم. کتاب صوتی ملکوت بهترین گزینه برای این است که:
یکی دو دقیقه سکوت جای خود را در اتاق باز یافت. دکتر حاتم از میان قفسه ی کتاب هایش کتاب کوچکی بیرون کشید و نشان داد و سکوت را شکست.
-اخیرا این را میخوانم. مطالب جالبی برای من در آن وجود دارد. یکولیا و تنهایی او. دیدهاید؟
منشی جوان قد راست کرد و دستهایش را به هم مالید و عرق از پیشانیش سترد: آه، نه من وقت وقت بسیار کمی دارم.خیلی کم کتاب میخوانم.
با تنها دستم، دست راستم مینویسم. دیگر عادت کردهام. در این اتاق عجیب که دکتر جاتم مرا در آن خوابانده است بیش از هروقت و مثل همیشه دنبال فراموشی میگردم. باز دلم میخواهد فراموش کنم و هیچ نفهمم اما ای فراموشی، میدانم که نخواهی آمد، زیرا تو نیستی و من میدانم که نمیتوان فراموش کرد زیرا که فراموشی در جهان وجود ندارد، همچنان که هیچ چیز وجود ندارد...حتی گریستن.
به من ضعف و رقتی دست داد که احساس کردم در خواب و رویا به سوی مرگ میروم و میخواستم فریاد بزنم اما زبانم بریده بود و از دهانم خون گرم سفید بر زمین میچکید و فقط در درون خودم بود که فریاد میزدم و طنین فریادم در کاسهی سرم میپیچید و میدانستم که تنها خود آن را میشنود و میگفتم: کجا است، کجا است آن روز گرامی که بیاید و روح مرا بشوید؟
ملکوت یکی از بهترین داستانهای فارسی است که همانند آن را نمیتوان پیدا کرد. با اینکه فضای این داستان کمی ترسناک است اما روایت منحصر به فرد آن، باعث میشود که خواننده به سرعت و با لذتی بی سابقه آن را بخواند. اگر شما به داستانهای رئالیسم جادویی علاقه دارید، ما به شما پیشنهاد میکنیم که حتما به عناوین زیر سر بزنید:
فرمت محتوا | mp۳ |
حجم | 206.۰۵ مگابایت |
مدت زمان | ۰۳:۴۵:۰۴ |
نویسنده | بهرام صادقی |
راوی | بهنام تشکر |
ناشر | رادیو گوشه |
زبان | فارسی |
تاریخ انتشار | ۱۴۰۱/۰۴/۱۱ |
قیمت ارزی | 6 دلار |
مطالعه و دانلود فایل | فقط در فیدیبو |
ملکوت داستان کوتاهیه، ولی برای من جزو کتابهای سخت خونه. کتاب سخت خون رو وقتی بتونی باهاش ارتباط بگیری، لذت خوندنش چند برابر میشه و این اتفاقی بود که برای من افتاد. با توجه به حجم پایین کتاب توصیه میکنم بیشتر از یک بار بخونید یا بشنوید کتاب رو. داستانی نیست که ساده بخونیم و از روش رد شیم. باید برگردیم و روش بیشتر فکر کنیم و حتا شاید لازم باشه نقد هم ازش بخونیم. در مجموع برای من بسیار لذت بخش بود خوندن این داستان و این متفاوت بودن کتاب باعث شد تجربه جدیدی از کتاب خوندن داشتن باشم.
آه بهرام صادقی که چه زود رفت. کتاب شاهکاریست در حد ب وف کور، دنیایی سورئال و تاریک از مرگ پوچی و جدال انسان برای فرار از این دو. روایت راوی هم شاهکار. شخصی جن زده میشود، دوستانی او را برای مداوا نزد پزشکی عجیب میبرند، پزشک میهمانی بس عجیب تر دارد و این وسط این شخصیت ها چه گذشته ی شوم و مخوفی که ندارند! نماد گرایی مرگ، پوچی، الاهیات، آسمان و زمین، شیطان و شاید خدا را میشود در تار و پود داستان جست و جو کرد. آی بهرام صادقي. کاش بودی. کاش هنوز بودی.
خوانش پر از ایراد. تیپهایی که گوینده برای هر شخصیت به کار برده در طول داستان که داستان بلندی هم نیست دائم به شکل سهلانکارانهای تغییر میکنه. خوانش راوی بعضی از جاها شکل روخوانی مدرسهای پیدا میکنه. خوانش اصلن متن رو رعایت نمیکنه. جایی توی داستان میگه آقای م.ل فریاد زد برو. بعد آقای تشکر برو رو به آرامترین و متینترین شکل ممکن ادا میکنه. انگار نه انگار که خود متن داره میگه فریاد زد.
برای من کتاب سنگینی بود، اما وقتی رفتم نقد و بررسی کتاب رو خواندم تازه فهمیدم چی به چیه، فضاش برام کاملا ناامید کننده بود، شاید به مدد اینکه کتاب صوتی بود تا آخر گوش دادم، خوانش کتاب خوبه. چندان از سبکهای نوشتن اطلاع ندارم، این کتاب سبک رئالیسم جادوییه، که چندان مورد پسند من نیست. دو ستاره هم فقط بخاطره خوانشکتاب میدم.
ملکوت اولین کتابیه که وقتی فیدیبو رو نصب کردم سرچش کردم ببینم هست یا نه. الان که دیدم کتاب مورد علاقهم اومده روی فیدیبو برق از سرم پرید. ملکوت اون کتابیه که هرکی نیپرسه داستان فارسی مورد علاقهت چیه؟ میگم با اختلاف «ملکوت».
کتاب پر از شخصیت های نمادین هست و همچنین سوررئال بودنش جذابش میکنه، مفاهیم عمیق فلسفی که نویسنده خواسته بیان کنه رو میشه حس کرد، ارزش خوندن رو داره به نظر من. نمیدونم چرا یه سری ها تو نقدهای نوشتن بی سر و ته. راوی شاید اولش سخت میخوند ولی بعدش جا افتاد تو قصه و صداش جای خودش رو پیدا کرد.