بعضیها قصهگوهای خوبی هستند. بلدند آدم را به زمان و مکان قصه ببرند و سفری رقم بزنند که لذتبخش باشد. یکی از این نویسندهها که قصههایی بسیار ماندنی را به ادبیات ایران اضافه کرده است محمود دولتآبادی است. او که داستانهایی همچون جای خالی سلوچ و کلیدر را نوشته است در کتاب روزگار سپری شده مردم سالخورده هم هنرش را به نمایش گذاشته و یک اثر ماندنی خلق کرده است.
روزگار سپری شده مردم سالخورده روایتی مفصل و پر از جزئیات است که دربارهی دو نسل حرف میزند. جلد اول این کتاب که به نام «اقلیم باد» شناخته میشود داستان مردمان روستای کلخچان است که در دل کویر جای گرفته و رنگی از آبادانی ندارد. شخصیت اول داستان عبدوس دارد، داستان در بیشتر قسمتها از زبان عبدوس روایت شده و پر از جزئیاتی است که فقط نویسندهای مانند دولت آبادی میتواند ببیند.
داستان روزگار سپری شده مردمان سالخورده جلد اول فقط یک داستان شخصی نیست، بلکه یک غمنامهی نمادین و داستانی جمعی است. دولت آبادی کمی هم سورئالیسم وارد این داستان کرده که فضایش را کمی متفاوت میکند. روزگار سپری شده مردم سالخورده ۱ مانند سایر کتابها دولت آبادی به اوضاع اجتماعی و فرهنگی هم توجه دارد و فقر و اختلاف فرهنگی در آن بسیار پر رنگ است.
کتاب محمود دولت آبادی را سال ۶۹ انتشارات فرهنگ معاصر چاپ کرد و سپس نشر چشمه دورهی سه جلدی آن را منتشر کرد. جلدهای دوم و سوم این کتاب برزخ خس و پایان جغد نام دارند
خرید اینترنتی کتاب روزگار سپری شده مردم سالخورده ۱ چشمه ممکن است و نسخهی الکترونیک آن را هم میتوانید در همین صفحه از فیدیبو بخرید. همچنین میتوانید از کد تخفیفهای سایت برای خرید آن استفاده کنید. کتاب صوتی روزگار سپری شده مردم سالخورده هم در بازار کتاب ایران موجود است.
عبدوس پسری است که در سن کم پدرش را از دست داده و به همین دلیل بار زندگی خانواده خیلی زود روی دوش او قرارگرفته است. او شغل پدرش را پیشگرفته و سلمانی پدر را اداره میکند اما این چیزی نیست که او از زندگی میخواهد. داستان با مرگ کودکی به نام سامون آغاز میشود، مرگی دردناکی که همان ابتدای داستان غم قحطی و نداری را به جان خواننده میریزد.
محمود دولت آبادی، نویسندهی اهل سبزوار متولد ۱۳۱۹ است و از حدود ۲۰ سالگی تا امروز آثاری کمنظیر نوشته است. آثاری که او را به یکی از اثرگذارترین هنرمندان ایران تبدیل کرده است. کودکی محمود در روستاهای اطراف سبزوار گذشت و سپس او برای کار به سبزوار رفت.
دولتآبادی بسیار جوان بود که برای کار به تهران رفت و همانجا بود که از تئاتر سر درآورد. او نوشتن را در همین دوران آغاز کرد و نشان داد نویسندهی قابلی است. هرچند که بازیگر تئاتر قدرتمندی هم بود.
دولتآبادی چیزهای زیادی را به خاطر دارد از کودتای ۱۳۳۲ تا انقلاب ۵۷ و علاقهمنداست که از آنها در آثارش حرف بزند. او پیش از انقلاب ایران فعال سیاسی بود و به دست رژیم پهلوی به زندان افتاد. محمود دولت آبادی آثار زیادی دارد که بسیاری از آنها در قالب فیلمنامه و نمایشنامه هستند، فیلم خاک مسعود کیمیایی بر اساس داستان آوسنه بابا سبحان نوشته شده است. فیلم زمستان است هم از روی کارهای اوست. مشهورترین اثر این نویسنده کتاب کلیدر است که در ۱۰ جلد نوشتهشده و چند هزار صفحه است. دولت آبادی برای نوشتن این کتاب بیش از ۱۵ سال وقت گذاشته است. وزیری امیر حسنک، جای خالی سلوچ، طریق بسمل شدن، زوال کلنل، آهوی بخت من گزل و تنگنا تعداد دیگری از آثار این نویسندهی ارزشمندند.
محمود دولت آبادی برای فعالیتهایش چندین جایزه هم گرفته است که مهمترین آنها شوالبه ادب و هنر فرانسه است. جوایز ادبی یا میخالسکی سوئیس و خانه فرهنگهای جهان از دیگر جوایزی هستند که این نویسنده دریافت کرده است.
محمود دولت آبادی یک نویسندهی معمولی نیست، او قلم در دست میگیرد تا خواننده بیشتر بفهمد، بیشتر بخواند و آگاهتر باشد. دولت آبادی اهل خراسان است، زبان تیزی دارد و به فارسی بسیار آشناست. زمانی که کتابهای دولت آبادی از جمله روزگار سپریشده مردم سالخورده ۱ را میخوانیم زمان خودبهخود به عقب باز میگردد و در دل داستانها غرق میشویم. در روزگار سپری شده مردم سالخورده دایرهی واژگان دولت آبادی وسیع است و کم کم احساس میکنید فارسی زیباتر از چیزی است که امروز حرف میزنیم. از سوی دیگر این داستان، داستان نسلهاست و زمان زیادی طول میکشد. در کتابهای دوم و سوم که از بچههای عبدوس حرف میزنیم دیگر سلطنت در حال انتقال از قاجار به پهلوی است و کتاب دولت آبادی علاوه بر داستان خودش، اوضاع اجتماعی و سیاسی را هم به تصویر میکشد. این همان چیزی است که خرید روزگار سپری شده مردم سالخورده را مهم میکند، این که این کتاب بیش از آنکه رمان باشد مردم شناسی است و میتواند دید بازتری به خواننده بدهد.
عمو یادگار حقیقتاً گم شده است. او اول از خانه گریخته، بعد از کلخچان و بهزودی معلوم میشود خود را ناچار دیده تا از شهر و ولایت برود.
عمو یادگار در بازگشت از سفر شکستخوردهاش در خط طرق، دیگر نتوانست در خانهی عبدوس دوام بیاورد. خواری و تلخکامی آن سفر همیشه با عمو یادگار ماند، اما ظاهراً این نتیجه را داشت که او فکر کند بهجز تلخاباد کلخچان، خانهی عبدوس و پشت کندهی تختکشی جاهای دیگری هم در دنیا وجود دارد که شاید بتوان لقمه نانی آن جاها درآورد و کوفت کرد؛ اما هیچ معلوم نشد که چرا او، پیش از آن که نقشهی فرار را عملی کند، به صرافت این فتاد که سر را دو، پاها را چهارتا کند؛ و مایهی تعجب خاص و عام شد وقتی چنان ناگهانی با دختر شازده، زن شازده و خود شازده که خشتکش زمین را جارو میکرد، از دهات کوه میش به تلخاباد کلخچان وارد شد، راه به راه آمد خانهی برادرش و گفت میخواهد برود زنش را عقد کند و آمده تا از عبدوس اجازه بخواهد.
-«بابات هم اجازهاش را داد.»
-«چه میتوانستم بگویم؟ گفتم بگذار برود پی بختش.»
-«و بنا شد روز عید غدیر زنم را عقد کنم.»
-«من دیگر ماندگار شهر شده بودم عمه جان که برادرکم آمد خانهام. دختر شازده یک الف بچه بود هنوز. لاغر و باریک ماریک. آن سالها همه زوغوریت کش بودند. چشمگکهاش بل بل میزد دخترو. براشان نقل و نبات گذاشتم کنار نعلبکی و چای آوردم و گفتم ان شاءالله که مبارک است. برارکم یادگار کاری بود، کاسب بود، جان سخت بود، باشد که علیل بود. غروب که شد دست زنش را گرفت و رفت، گفتم برو به امان خدا و برایشان دعا کردم. زن یادگار نوهی عموی زن عبدوس بود. نوه عموی عذرا. دیگر چه بهتر.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 3.۱۹ مگابایت |
تعداد صفحات | 569 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۸:۵۸:۰۰ |
نویسنده | محمود دولت آبادی |
ناشر |