
کتاب زیبای خُفته
نسخه الکترونیک کتاب زیبای خُفته به همراه هزاران کتاب دیگر از طریق اپلیکیشن رایگان فیدیبو در دسترس است. همین حالا دانلود کنید!
درباره کتاب زیبای خُفته
مسیحایِ زندگی، عشق، زیبایی و خنده؛ جبران خلیل جبران. تلاش برای ترسیم چهرهای از او به آن میماند که بخواهیم رنگینکمان را در قفسی به بند بکشیم و یا ابرهای آسمان را در مشت خویش جمع کنیم. او همچون شنهای ساحل دریا از میان انگشتان فهم ما میلغزد و همچون شبنمی بازیگوش با بالا آمدن آفتابِ کنجکاوی ما محو میشود. او اهل لبنان نبود، او اهل هیچ کجا نبود. او فارغ از مکان بود و فراتر از زمان. وطن او کلمه بود. او در کلمه زاده شد، در کلمه زیست و در کلمه مُرد؛ گرچه در قاموس او مرگ معنایی نداشت. آری، کسی که در کلمه بمیرد، هرگز نمیمیرد. ققنوسی است که در خاکستر خویش بال و پَر میزند و تولدی دوباره مییابد. کسی که در کلمه فانی شود، جاودانه میشود. زیرا کلمه عشق بود، و عشق خدا بود. خدا هرگز نمیمیرد، پس کلمه همواره میماند و همواره عاشقانه میماند. اینگونه است که جبران خلیل جبران با کلمات عاشقانه خویش در میان ما جاودانه شده است. او به عشق زنده بود و به همین دلیل، دوامش بر جریده عالم ثبت شده است. صدای سخنِ عشقِ این پیامآورِ بزرگ و اعجوبه عالم معنا، هنوز در گوش جان ما طنین میافکند. پیام او را میتوان در چهار کلمه گنجاند: عشق، زیبایی، خوبی و پاکی. اینها ارزشهایی بیمرزند و زمان و مکان را به رسمیت نمیشناسند. گرچه زندگی جبران خلیل جبران آکنده از تجربیاتی تلخ و اندوهبار بود، اما او حلاوت و شادمانی را بشارت میداد. گویی همین تجربیات ناگوار به اندیشه و احساس او پر و بال داده و آنها را به پرواز درآورده بود. جبران خلیل جبران پیامآور وحدت انسانی در همه ابعاد آن نیز بود. او به طور موفقیتآمیزی تجسمِ فرهنگها، سنتها و ادبیاتِ ناهمگون بود. شاید نتوان باور کرد که کسی بتواند نیچه، مسیحیت، اسلام، شاعران رمانتیک غرب و عارفان شرق و نیز حال و هوای هنریِ پاریس و نیویورک را تا این اندازه ظریف و سنجیده در کنار هم بنشاند و با هم مأنوس کند. اما او از عهده این کار سترگ برآمد. جبران خلیل جبران به مفهوم متعارف کلمه زاده نشد، و به مفهوم متعارف کلمه هم نمرد. او همچون شازدهکوچولوی دو سنت آگزوپری، بین پگاهِ دلانگیزِ ۶ ژانویه ۱۸۸۳ و غروبِ غمانگیزِ ۱۰ آوریلِ ۱۹۳۱ از زمین زیبای ما دیدار کرد و هنگامی که ترکمان میکرد زندگی ما را ژرفتر و زیباتر ساخته بود. خلیل جبران شاعر مردم بود و میخواست آدمها را با ریشههایشان آشنا کند. مخاطب اصلی پیام او دلهای ماست. بنابراین، گوش جان را باز کنیم و به پرنیان کلامِ پیامآور حقیقت و زیبایی بسپاریم. زبان او رنگ و جلوهای آسمانی دارد. سپید است همچون بال برفی فرشتگان، و نرم و دلانگیز است همچون رقص پرشورِ کلمات در رنگینکمانِ زبان فرشتگان. جبران، علیرغم سنِ کم، توانسته بود بارهای اضافی روح خویش را بریزد و در آسمان معنا پر و بالی بزند. او روزی در آیینه صداقت خویش نگریست و ناگاه در آیینه، سیمای پیامبر نمایان شد؛ با عطر کلامش در باد. خلیل جبران سپیدهدمِ روزگارِ خود بود. او مسافر بود. او در مسیر خویش از دنیای ما گذشت، قدری درنگ کرد و آنگاه با ما درباره مهمترین دلمشغولیهایمان سخن گفت؛ درباره زندگی، مرگ، عشق، آزادی، خدا، درد و لذت، خنده و گریه، دل بستن و دل بریدن، فرزند و عاطفه مادری و چیزهای دیگر. او سخن گفت و رفت. شاید روزی، باز در سیمای کودکی دیگر، گذرش به دنیای قشنگِ ما بیفتد و باز در میان ما، عطر شور و شادمانی و سرمستی را بپراکنَد. جبران خلیل جبران، شاعری است که ساحتِ قدسیِ کلام را درک کرده است. کمتر کسی همچو او توانسته است به کلمه عشق بورزد و حقِ کلمه را به خوبیِ او ادا کند. خلیل جبران کلمه را، نه ابزارِ کشفِ معنا، بلکه وسیلهای برای خلقِ معنا میکند. اگر جبران خلیل جبران نبود، دنیای ما چیزی کم داشت؛ چیزی که جای خالیِ آن را نمیشد با چیزهایی دیگر پُر کرد. او در لبنان به دنیا آمد؛ سرزمینِ پیامبران و سپیدارهای بلند. گرچه بیشترِ عمرِ خود را در غرب زیست، اما روحِ شرقیاَش همچنان دستنخورده باقی ماند. او شاعرانه میدید و پیامبرانه سخن میگفت. دلِ همچو آفتابِ او، بر همه چیز تابیده است. شهودِ عارفانه زندگیِ او، شاهدی بر این مدعاست. سخنانِ این پیامآورِ قرن بیستم، به آوازِ چکاوک میمانَد. جانِ افسرده انسانِ روزگارِ ما، تشنه شنیدنِ آوازهای این مرغِ هواهای باز است. او زیبایی و پاکیِ نگاهش را در آوازش میریزد، آن را بر بالهای موسیقی مینشاند و بیمضایقه به ما هدیه میکند. آری، به قصه بیداری زیبای خفته گوش بسپارید.
نظرات کاربران درباره کتاب زیبای خُفته