کارت برای دستیابی به مبنایی مطلق و یقینی برای تأسیس معرفت حقیقی، شک دستوری را روش کار خود قرار داد. او با این روش هر چیز «قابل شک» و مهمتر از همه وجود جهان را کنار گذاشت تا حوزه وجدان و وجدانیات، یعنی کوگیتو [ میاندیشم] را بهعنوان حوزهای که هرگونه شک با معنا را منتفی میکند و حتی خود عمل شک بهعنوان فعلی از اندیشه، اثبات مجدد آن است، بهدست آورد. این حوزه غیرقابل شک و یقینی همان زمینهای است که هر معرفت حقیقی و هر فلسفه حقیقی باید بر بنیان آن بنا شود. محتوای شک دکارتی نفی «تز طبیعی» یا «جهانباوری» است. هوسرل نیز از همین نقطه آغاز میکند.
علیرغم هر بداهتی هم که [ وجود جهان و ادغام من در آن] داشته باشد هیچ چیز مانع نمیشود که فکر کنیم قضیه «من هستم» باید اصلالاصول و نخستین قضیه هر فلسفه حقیقی قرار گیرد. درواقع میتوان نشان داد که هر اثبات شکناپذیری وجود جهان یا بهتر بگوییم حقانیت تجربه جهان بههیچوجه در مقابل آزمون یقینیبودن اصیل تاب مقاومت ندارد و بنابراین برای فلسفهای که میخواهد بهنحو مطلق استقرار یابد جهان باید در تمامیتاش به حال تعلیق درآید... و همین حکم درباره همه قضایای کلیه علوم مربوط به جهان و علوم بهطورکلی نیز صادق است.