قرون وسطي در اروپا دورهای متفاوت و مملو از اتفاقاتی است که باورش امروز ممکن نیست. یکی از ماجراهای حیرتانگیز این دورهی تاریخی، دادگاههای تفتیش عقاید است. طبق اسناد و مدارک بهجا مانده این دادگاهها که به هدف اصلاح و پیرایش آموزههای مسیحیت تاسیس شدند، خیلی زود از مسیر اولیهی خود منحرف شدند و زیر پرچم کلیسا دست به جنایات هولناکی زدند. دِبورا بَکراش در کتاب تفتیش عقاید دربارهی این دورهی تاریخی نوشته است.
در اواخر قرون وسطی رونق بازار و تجارت باعث بهبود شرایط مادی شد. موسسات و کارگاههای صنعتی مختلفی شروع به کار کردند و وسایل و ابزار جدیدی تولید شد. رفتهرفته شهرها گسترش یافتند و راههای ارتباطی بیشتری بین شهرها احداث شد. همهی این تغییرات باعث شد تا مهاجرت اقوام گوناگون از نقاط مختلف به شهرهای مسیحی امکانپذیر شود. آمیزش اقوام و فرهنگهای پرشمار در این شهرها از یکسو و انتشار افکار جدید علمی و فلسفی از سوی دیگر، زمینهی تغییر در افکار و باورهای عمومی مردم را پدید آورد. در این دوران حکومت کلیسا در شهرها پررنگ بود. حاکمان کلیسا برای مردم و نحوهی زندگی آنها تصمیم میگرفتند. آنها خیلی زود فهمیده بودند که یکی از شروط اساسی برای حفظ قدرتشان، واداشتن مردم به انجام دستورات دینی کلیسا است. تا زمانی که مردم مطیعانه از کلیسا پیروی میکردند، سروری و حکومت کلیسا محقق میشد. اما به محض اینکه مردم از فساد پشت پردهی حکام کلیسایی باخبر شدند و نسبت به آن اعتراض کردند، قدرت کلیسا به خطر افتاد. حوادث دیگری هم در این دوره اتفاق افتادند که بر وحشت کلیسا برای از دست دادن نفوذش میافزود که بکراش آنها را در کتابش شرح داده است. همهی این مسائل باعث شد که کلیسا در ظاهر برای حفظ آموزههای سنتی ولی در واقع به هدف دنیاطلبی و ثروتاندوزی، به سراغ تفتیش عقاید به معنی بازرسی باورهای مردم برود و به این ترتیب مخالفان خود را که برای کلیسا تهدید محسوب میشدند، از سر راه بردارد. تفتیش عقاید تبدیل به نوعی ابزار برای سرکوب بیرحمانهی مردم شد و لکهی ننگی بر کلیسای کاتولیک در قرون وسطی به جا گذاشت.
به باور کلیسا لازم بود تا سرپرستی روح مومنان به دست راهبان و اسقفهای کلیسایی سپرده شود. روح آدمی مقدس است و کلیسا نمیتواند در مقابل اشتباهات فاحش مومنان که منجر به آلودگی و پلیدی روحشان میشود، ساکت بماند. پیرو چنین عقیدهای، کلیسا از اسقفها، راهبان و کارگزاران خود خواست تا نسبت به بدعتگذاریهای حوزههای نظارتی خود هوشیار باشند. روش مقابله با بدعتگذاران ابتدا مسالمتآمیز بود. کلیسای کاتولیک میکوشید از در صلح و با ترویج آموزههای مقدس، منحرفان را به راه راست هدایت کند. اما خیلی زود معلوم شد که تشویق و تبلیغ به تنهایی نتیجهای ندارد و منحرفان دیدگاهشان را عوض نمیکنند.
روش کشف بدعتگذاری معمولا به این صورت بود که راهبان مرتب از حوزههای نظارتی خود بازدید میکردند و اگر به فردی مشکوک میشدند، به سراغ همسایهها و مردان نیک سرشت محدوده رفته و از آنها میخواستند تا رسما به نام کلیسا سوگند خورده و محل اقامت یا اختفای کسانی را که خلاف ایمان و باورهای مسیحیت رفتار کردهاند، پیدا کرده و به راهبان گزارش دهند. پس از دستگیری متهمان ابتدا از آنها میخواستند تا از خود دفاع کند و سوگند بخورد هرگز به مسیر گناه باز نمیگردد.
کلیسا به تدریج از تمایل خود به گفتگو و ارشاد متهمان فاصله گرفت و برای حفظ یکپارچگی و اتحاد دینی و برقراری نظم و امنیت به ترساندن، مجازات شدید و حتی اعدام با سوزاندن روی آورد. به گفتهی بکراش، تفتیش عقاید دیگر یک روش مباحثهای برای اصلاح انحرافات و ترویج ایمان نبود بلکه نوعی بازجویی، نوعی دادگاه یا اتاق شکنجه شد. انواع روشهای شکنجه ثبت شده در اسناد کلیسا گویای تفتیش عقاید به انحراف کشیده شده است.
دبورا بكراش با بررسی اطلاعات زیادی که ماموران تفتیش عقاید در آن دوران به عنوان گزارش به بالادستیهای خود تنظیم میکردند، کتاب تفتیش عقاید the inquisition را درشش فصل نوشته است. در این گزارشها، اطلاعاتی از منافع مالی کلیسا، بازجوها و دستورات کلیسا گرفته تا هویت متهمان، روشهای بازجویی و سرانجام مجرمان در دست است. بکراش در فصل اول با عنوان «برپایی تفتیش عقاید» علل و ریشههای پیدایش این دستگاه را شرح میدهد. «ساختار دستگاه تفتیش عقاید» نیز به ویژگیهای کلی این سیستم که شش قرن فعالیت جنایتبار داشت، اشاره میشود. «تفتیش عقاید اسپانیایی» فصل سوم کتاب است که در آن وضعیت کلیسای اسپانیا که بدنامترین و پرقدمتترین دستگاه تفتیش عقایدی را داشت، توصیف میشود. «مجازات گناهکاران» و «قربانیان مشهور تفتیش عقاید» دربارهی روشهای مجازات و اعترافگیری از متهمان است. فصل آخر کتاب «زوال تدریجی تفتیش عقاید» نام دارد و دلایل افول این دستگاه در اروپا را بیان میکند. زبان ساده و ترتیب مناسب مطالب کتاب به خوانش آسان آن کمک بسیاری کرده است. علاوهبر روانی متن، تصاویر متعدد و نقشههای قدیمی نیز اطلاعات مفیدی دربارهی وضعیت آن دوران به خواننده میدهد و بر جذابیت نوشتهها میافزاید.
دبورا بکراش در کتاب تفتیش عقاید برخی از روشهای اعترافگیری و مجازات مجرمان را شرح داده است. بر این اساس، دستگاه تفتیش عقاید میکوشید تا مجازاتها با جرم مطابقت داشته باشند. آنها متهمان را بر اساس جرمشان به دستههای مختلفی تقسیم میکردند و طبق ماهیت جرم آنها را شکنجه و تنبیه میکردند. یکی از سادهترین این روشها اعلام خطاهای فرد گناهکار در ملاعام بود. گاهی مجرم را برهنه کرده و او را در بازار شهر میگرداندند تا همهی مردم او را هو کنند. شلاق زدن، حبس کردن در زندانهای تاریک تفتیش عقاید و ضبط کلیهی دارایی فرد از جمله روشهای دیگر دادگاههای تفتیش عقاید بوده است.
اعدام از طریق سوزاندن یکی از مخوفترین راهکارهای تفتیش عقاید برای سرکوب مخالفین خود بود. در ماجرای «ژاندارک» که یکی از مشهورترین قربانیان دستگاه تفتیش عقاید است، در نهایت کلیسا تصمیم به زنده سوزاندن «ژاندارک» میگیرد. اگر این مجرمان حاضر میشدند تا به خطاهای خود اعتراف کنند و کلیسا را به عنوان مرجعی مقدس و خطاناپذیر قبول کنند، آنها را ابتدا خفه کرده و سپس در آتش میسوزاندند.
کتاب تفتیش عقاید اثر دبورا بکراش یکی از مجلدات مجموعهی تاریخ جهان است. این مجموعهی بیست و پنج جلدی میکوشد تا اندیشههای تاثیرگذار در زمینههای گوناگون اجتماعی، سیاسی و فرهنگی در گسترهی متنوعی از نقاط مختلف جهان از تمدنهای قدیمی مثل تمدن بینالنهرین و مصر گرفته تا زمان معاصر را در اختیار علاقهمندان قرار دهد. هر جلد از این مجموعه به دورهای از تاریخ اختصاص دارد و با متنی روان و خواندنی اطلاعات مفیدی از سرگذشت مردمان آن دوره به خواننده میدهد. برخی از مجلدات این مجموعه موفق به کسب جایزهی کتاب برتر جشنواره کتابهای آموزشی رشد و شورای کتاب کودک شدهاند.
انتشارات ققنوس کتاب تفتیش عقاید را با ترجمهیمهدی حقیقتخواه منتشر کرده است. خرید و دانلود کتاب تفتیش عقاید در نسخهی pdf و صوتی در فیدیبو امکانپذیر است. دانلود کتاب صوتی تفتیش عقاید با صدای «اکرم پریمون» در اپلیکیشن آوانامه و سایت فیدیبو قرار گرفته است.
«دستگاه تفتیش عقاید کوشید طی چندین قرن اذهان میلیونها نفر از مردم را، با استفاده از آنچه ما امروزه نهایت اشکال سنگدلی میدانیم، کنترل کند. شاید صدها هزار نفر از مردم به چنگ «اداره مقدس» افتادند. اما در نهایت، دستگاه تفتیش عقاید شکست خورد. شبکه گسترده ادرات، زندانها، خبرچینها و ماموران تفتیش عقاید آن دیگر وجود ندارد.
در واقع، تاریخ تفتیش عقاید را حتی میتوان یک منبع امید دانست، چرا که به قول تاریخدان برنارد همیلتون، نشان میدهد که ایمان و عقیده اجباری ناممکن است. دستگاه تفتیش عقاید توانست، در محدودهای، همانندی و تعبد ظاهری را تحمیل کند اما هرگز موفق نشد یک جهان مسیحی یکپارچه با یک عقیده واحد که هدفش بود، به وجود آورد. تاریخ آن شکست بخش با ارزشی از تجربه اروپای غربی را تشکیل میدهد.
از سوی دیگر، شاید درسهای کمتر خوشبینانهای از مطالعه تاریخ تفتیش عقاید حاصل آید. انسانها، به فرض داشتن توانایی اعمال قدرت بر دیگران، در اعمال خود کمتر خویشتنداری نشان دادهاند. دستگاه تفتیش عقاید مایل بود انسانهایی را که اندیشه و اعتقادشان آنگونه نبود که صاحبان قدرت میخواستند به چوبه مرگ ببندد و بسوزاند. در این زمینه، کلام موجز فیلسوف بزرگ کاتولیک انگلیسی لرد آکتون میتواند روشنی بخش باشد: «قدرت به فساد تمایل دارد و قدرت مطلق مطلقا فاسد میکند.»
با در نظر گرفتن این عقیده، شاید بتوان گفت تاریخ تفتیش عقاید به هیچوجه نوعی کژروی یا ناهنجاری نیست، بلکه شاید فقط نمونه دیگری باشد از کسانی که میکوشند برای تحمیل عقاید خود بر دیگران به زور و وحشیگری متوسل شوند و شاید نمونه آشکار دیگری باشد از سرشت انسانها.
قرن بیستم، به جای اینکه موجب وقفهای در این روایت وحشتناک از رفتار وحشیانه انسان با انسان باشد، شواهدی بر تیره و تار شدن افق آینده به دست داد. تنها کافی است به هیتلر، استالین و فرانکو، صحنههای کشتار در کامبوج، قتلعام در افغانستان، بوسنی، سومالی و روآندا بیندیشیم تا نمونههایی از عدم تحمل تمایزات مذهبی و قومی را در نظر آوریم.»
فرمت محتوا | epub |
حجم | 7.۰۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 152 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۰۵:۰۴:۰۰ |
نویسنده | بورا بَکراش |
مترجم |