بهانه این نوشتار به زمستان ۱۳۹۳ بازمیگردد. آنهم در دیدار با دکتر محمدعلی موحد که در خانه شخصی ایشان و به اتفاق دو تن از دوستان روزنامهنگار و دانشورم آقایان سیروس علینژاد و علی دهباشی رقم خورد. در این دیدار یک جلد کتاب «نفت و قلم» را که به قلم نگارنده در سال ۱۳۸۹ انتشار یافت، به رسم یادبود به دکتر موحد تقدیم داشتم. کتاب «نفت و قلم» نامآوران عرصه قلم را در صنعت نفت از جمله منوچهر بزرگمهر به تصویر میکشید. با وجود گذشت سالها از چاپ کتاب، دکتر موحد اطلاعی از آن نداشت؛ آنهم در شرایطی که نخستین شخصیت صاحب قلم صنعت نفت به ایشان اختصاص داشت.
دکتر موحد پس از دریافت کتاب، نظری گذرا به فهرست آن افکند. اسامی نویسندگان را که از نظر گذراند فیالفور خرده گرفت که چرا در این کتاب یادی از افراد صاحب قلم دیگر نشده است. امثال بیژن جلالی، محمود فخر داعی و... که سالها در صنعت نفت خاک خوردهاند و آنان نیز در زمره مفاخر قلم در این صنعت به شمار میآیند؟ و چرا پیرامون هر شخصیت کوتاه برگزار شده است؟ درباره هر یک از شخصیتها میطلبد که کتابی مستقل سامان دهی. دریغ است در این قد و قواره سروتهاش را هم آوری! اصرار داشت آستینها را بزن بالا و در پیرامون هر یک از این شخصیتها کتابی مستقل بنویس.
در برابر اصرارهای استاد کم آوردم. پاسخ درخوری نداشتم، الا اینکه یادآور شوم اگر کوتاه برگزار شده به دلیل محدود بودن دامنه موضوع یعنی ارتباط «نفت» و «قلم» بوده است. این پاسخ ایشان را قانع نمیکرد؛ همچنان بر نظر خود اصرار میورزید. راستش، اصرارهای استاد یک جورهایی وسوسهام میکرد. درواقع آن وسوسه، سلسلهجنبان ذهنی نگارنده برای تدوین این مجموعه بوده است.