کشور ایران با چالشهای گستردهای روبرو است. بحرانهای مزمن اقتصادی، شکاف میان حاکمیت و مردم، ابربحرانهای زیست محیطی، مسئله مهاجرت و تغییر سبک زندگی جوانان، تعدادی از مسائل امروز ایران محسوب میشوند. کتاب ایران بر لبه تیغ به تعدادی از مسائل و چالشهایی که ایرانیان با آن مواجه هستند، میپردازد.
محمد فاضلی در سال 1353 در اراک دیده به جهان گشود، او دانشآموخته رشته مهندسی صنایع از دانشگاه صنعتی امیرکبیر است، ایشان دوره دکترای جامعه شناسی خود را در دانشگاه تربیت مدرس گذرانده است. محمد فاضلی از سال 1386 تا 1390 استادیار دانشگاه مازندران بود و از سال 1393 به عنوان عضو هیات علمی دانشگاه شهید بهشتی مشغول به کار شد. این پژوهشگر و جامعهشناس از سال 1392 تا 1396 معاونت پژوهشی مرکزبررسیهای استراتژیک وابسته به نهاد ریاست جمهوری را بر عهده داشت و همزمان مدیر شبکه مطالعات سیاستگذاری عمومی بود. اظهار نظرهای سیاسی محمد فاضلی، معمولا واکنشهای فراوانی را به همراه میآورد. عمده پژوهشهای این استاد دانشگاه در حوزه جامعه شناسی سیاسی و جامعه شناسی شهری است. او بارها در مقالات و سخنرانیهایش به نقد سیاستهای حاکم بر محیط زیست، آموزش عالی، حقوق شهروندی و توسعه پرداخته است. فاضلی وبلاگ و یک کانال تلگرامی به نام دغدغه ایران دارد که در آن یادداشتهای خود را به اشتراک میگذارد. آخرین اثر دکتر محمد فاضی، ایران بر لبه تیغ نام دارد که توسط انتشارات روزنه ( نشر روزنه) در سال 1399 به چاپ رسیده است.
کتاب ایران بر لبه تیغ، متشکل از یادداشتهای دکتر محمد فاضلی از سال 1387 تا سال 1399 است. او در بخشی از این دوران دارای مسئولیت اجرایی در دولت نیز بوده است.
کتاب حاضر از سه بخش تشکیل شده است، بخش اول کتاب به وجههایی از چیستی ایرانیان و مسائل آنها اشاره دارد. قسمت دوم کتاب مربوط به حکومت و حکمرانی است و در بخش پایانی نیز آینده ایران مورد بررسی قرار میگیرد.
در بخش اول به این سوالها پاسخ داده میشود که ایران به چه معناست. چه مسائلی پیش روی این جامعه قرار دارد. اصلاحجویی در چنین محیطی به چه معناست و ایرانیان چگونه مردمانی هستند. این بخش شامل 9 گفتار است.
بخش دوم این کتاب به تمرکز نویسنده بر بعضی از نقصانهای جدی حکمرانی ایران امروز و دهههای گذشتهاش اختصاص دارد. به گمان نویسنده حکومت لازم است که توانمند شود، ای توانمندی به معنای بهرهمند شدن حکومت از قدرت زیرساختی است. چنین حکومتی میتواند خدمات لازم برای حفظ نظم، کسب رضایت، مشروعیت و مقدمات پیشرفت اقتصادی را در سراسر قلمروی خود تامین کند. اما حکومت فاقد قدرت زیرساختی ناچار است که برای دوام خود به قدرت استبدادی و زور توسل پیدا کند و به شکلی فزاینده به اعمال خشونت دست بزند.
بخش سوم این کتاب که به سوی آبینده نام دارد دارای نگاهی بیمناک و هم امیدوار نسبت به آینده ایران است. ترسهایی که واقعی هستند و امیدهایی که از آرزوها برمیآیند. در این بخش کتاب عنوان میشود که جامعه بسیاری از فرصتها، ظرفیتها و منابع خودش را از دست داده است. با پایان سه بخش اصلی کتاب، فصل آخری نیز به این مجموعه یادداشتها افزده شده است که بیمها و بایستههای آینده ایران نام دارد. این فصل نوعی نتیجهگیری و جمعبندی محسوب میشود و نویسنده در آن تلاش میکند که با داشتن نگاهی واقع بینانه و به دور از توهم و سیاهبینی به سناریوهای محتمل برای آینده ایران بیاندیشد. به گمان اقای فاضلی ما نسلی هستیم که بر لبه تیغ راه میرویم و زمانهای خاص را تجربه میکنیم که این بار به واقع برههای حساس است و برای عبور امن از این دوران بایستههایی وجود دارد که آقای فاضلی تلاش کرده است شرحی مختصر و ساده از آنها را در کتاب ایران بر لبه تیغ ارائه دهد.
این کتاب میتواند برای کلیه دانشجویان علوم سیاسی و جامعه شناسی مفید و مناسب باشد. علاوه بر این خواندن کتاب ایران بر لبه تیغ برای همه افرادیکه نسبت به آینده ایران حساسیت و نگرانی دارند، توصیه میشود. لحن و زبان به کار رفته در این یادداشتها سنگین نیست و خوانندگان به راحتی به معنای آنها پی میبرند.
اسیدپاشی به زنان در اصفهان حادثه ای دردناک است و اگرچه امروز بیش از هر چیز یافتن اسیدپاش یا اسیدپاشان اهمیت یافته است. اما در لابه لای زوایای پنهان اين مسأله می توان یکی دیگر از مسائل جامعة ایرانی را نیز سراغ گرفت و دربارة آن مفهوم سازی کرد. برخلاف روال معمول جامعه شناسان و تحلیل گران اجتماعی, می خواهم عاقبت این مسأّله در فضای اجتماعی را پیش بینی کنم. این بینی نه متکی بر شواهد میدانی بررسی پرونده یا علم غیب. بلکه بر اساس خصیصه ای از جامعة ایرانی است که از فقدان سرماية اجتماعی و مرجعیتی برای خاتمه دادن به مسأله ها رنج می برد. جامعة ایرانی را می توان «جامعة مسائل حل نشده» خواند و همین شاخصه می تواند به ما قدرت پیش بینی بدهد.
چیزی برای آن که مسأّلة اجتماعی باشد باید هر دو وجه واقعی و ذهنی را توآمان دارا شود. واقعیتی باید وجود داشته باشد و ذهن ها نیز باید آن را یه عنوان مسأله به رسمیت بشناسند. برای مثال بحران آب در ایران بر اساس واقعیتهای زیست محیطی, حداقل از ميانة دهة ۱۳۷۰ وجود داشته است. اما اذهان عمومی این مسأّله را ببش از هر زمان دیگری در تابستان ۱۳۹۲ به رسمیت شناخت. مسأله وقتی واقعیت اجتماعی یافت که وجوه واقعیت مادی و ذهنیجمعی آن با سک دیگر توامان شدند.
همان گونه که برای خلق مسألةً اجتماعی توآمان شدن وجوه عینی و ذهنی لازم است. حل جامع مسألة اجتماعی نیز نیازمند رفع وجوه عینی و ذهنی است. مسأّله وقتی نسبتاً کامل حل می شود که واقعیت عینی مسأله رفع شده. و اذهان نیز دربارة علل بروز مسأّله سازوکار شکل گیری آن و رفع شدنش اطمینان حاصل کنند. مساله جامعه ایرانی از همین وجه دوم آغاز می شود و این وجه است که جامعه را یه انبانی از مسائل حل نشده تبدیل می کند. به عبارتی همواره ابعادی ذهنی از مسأله باقی می ماند که جامعه در خصوص آن ها هیچ اطمینانی ندارد و بنابراین هر مساله ای، حداقل از جنبه ذهنی, به انباشته مسائل پیشین اضافه می شود. ريشة این معضل، در زوال سرمایة اجتماعی و فقدان اعتمادپذیری نهادی جامعه است. کمتر نهادی از پس حل و فصل مسأّله و ایجاد اطمینان از رفع علل موجبة مسأّله یا معرفی عامل و اطمینان دادن به جامعه برمی آید.
فرمت محتوا | epub |
حجم | 2.۷۵ مگابایت |
تعداد صفحات | 358 صفحه |
زمان تقریبی مطالعه | ۱۱:۵۶:۰۰ |
نویسنده | محمد فاضلی |
ناشر |