- درباره کتاب صوتی دل کور:
کتاب صوتی «دل کور» عنوان یکی از رمانهای «اسماعیل فصیح» است که در آن، زندگی خانواده آریان روایت میشود. بهگفته نویسنده، این کتاب حاصل تجربیات دوران کودکی و نوجوانی او و حضورش در یکی از محلههای قدیمی تهران است که بعدها در داستانهایش بازتاب مییابد.
- درباره کتاب صوتی «دل کور»:
بیشتر نویسندهها اغلب در داستانها و رمانهایشان به موضوعاتی میپردازند که دغدغه خودشان است یا حتی آن را تجربه کردهاند. آنها در خلق شخصیتها، زمان و مکان داستانهایشان هم از چیزهایی الهام میگیرند که برای آنها ملموس و تجربهشده است. اسماعیل فصیح نیز جزو همین نویسندههاست که بازتابِ تجربه شخصی او بهراحتی در داستانهایش نمود پیدا میکند و بهراحتی میتوان ردپای تجربههای او را در نوشتههایش دید.
با شنیدن کتاب صوتی «دل کور» میتوان بهراحتی فهمید که اسماعیل فصیح در رمانش به توصیف خانواده و محلهای میپردازد که دوران کودکی خود را در آن گذرانده است. این رمان روایتگر خانواده آریان، یک خانواده قدیمی و سنتی در تهران قدیم است که در محلهای به نام درخونگاه زندگی میکنند.
داستان با خوابِ عجیب و آشفته صادق آریان، یکی از پسران خانواده آریان، شروع میشود و ما مخاطب روایتی هستیم که دانایِ کل یا سومشخص آن را بازگو میکند، اما این راوی همهچیز را بدون کموکاست از منظر و نگاهِ صادق آریان برای ما تعریف میکند.
تمام داستان ماجرای خانواده آریان و چهار پسر اوست که هر کدام ویژگیها و خصوصیات خاص و متفاوتی دارند که هر فصل به توصیف و روایت هر پسر اختصاص دارد. در فصل اول، صادق آریان بهیاد خاطرهای از دوران کودکیاش میافتد. در ادامه روایت این فصل، راوی بهدنبال اصل و ریشه خانواده میگردد و با رجوع به گذشته، ماجرای ارباب حسن و کوکب خانم را هم روایت میکند.
فصل دوم، فصلِ علی، پسر خانواده است که خود را تافته جدابافته میداند. اهل کسبوکار نیست و دل به نوازندگی و موسیقی سپرده است. فصل سوم، فصل آشنایی با رسول بهعنوان سومین فرزند خانواده است. ادامه داستان و فصلهای بعدی نیز پرداختن به یکی از همین شخصیتهاست. البته تمام موضوع داستان پرداختن به این شخصیتها نیست. خردهروایتهایی نیز چاشنی روایت اصلی شده است که میتواند مخاطب را تا شنیدن آخرین صفحه این کتاب صوتی، مشتاق نگه دارد.
- بخشهایی از کتاب صوتی «دل کور»:
• در آسمان هوا برق میزد و غرش رعد با رگبار و باد قاطی بود. پسر کوچک سر برگردانده بود و طوفان را نگاه میکرد. داربست مو، حوض بیضی، آجرهای نظامی، باغچههای حیاط، همه چیز زیر طوفان و باد و باران شسته میشد. ناگهان باران بدی که روی تار و پود خانه میریخت پسر کوچک را لرزاند و یاد شبی انداخت که پدرش مرده بود. وقتی یکهو برگشت و دوباره رسول را نگاه کرد، کار از کار گذشته بود. رسول چاقو را باز کرده بود و گلوی خودش را روی کاغذ مختار بریده بود.
• اشک روی گونههای زن لغزید. دکتر جوان بیحرکت ماند حالا بیدار و هوشیار به حقیقت بود. راست نشست و سیگار روشنش را توی زیرسیگاری کنار تخت له و خاموش کرد. بدون آنکه سرش را برگرداند و انگاری که با خودش حرف میزند زیر لب گفت: «میدونی، من هیچوقت از این پیرمرد خرفت خوشم نیومده بود اما امشب، چرا امشب حالا یکهو دلم براش میسوزه؟» جوابی بر این پرسش نبود و آنها هر دو میدانستند. زن جوان در سکوت دست او را گرفت و نوازش کرد. بیرون پنجره، شب سفید و ساکت شهر را گرفته بود. دانههای روشن برف روی خیابان میریخت. از رختخواب بیرون آمد، به گوشهی اتاق رفت، جلوی کمد لباسها ایستاد، دستش را روی دستگیره کمد گذاشت.
- آیا کتاب صوتی «دل کور» برای شماست؟
کتاب صوتی دل کور حکم قصه را دارد؛ قصهای که میتوان آن را در چندین شب شنید و خود را در دل خانواده آریان و قصه زندگی همه اعضای آن تصور کرد. قلم اسماعیل فصیح، ساده، روان و پرکشش است. برای همین از شنیدن خسته نمیشوید و مشتاقانه در پیِ شناخت خانوادهای هستید که نویسنده، زندگی آنها را روایت کرده است.
- درباره نویسنده کتاب صوتی دل کور؛ اسماعیل فصیح:
اسماعیل فصیح در سال ۱۳۱۳ و در محله درخونگاه تهران (شهید اکبرنژاد فعلی) به دنیا آمد، اما این محله را ترک میکند و راهی آمریکا میشود. پس از تحصیل در آنجا به ایران برمیگردد و مدتی بهعنوان مترجم در موسسه فرانکلین مشغول میشود. از نقاط عطف زندگی اسماعیل فصیح که بارها و بارها آن را روایت و بازگو کرده است، دیدار و گفتوگویی کوتاه با ارنست همینگوی در دانشگاه است که این خاطره را به شیوایی و هنرمندی تعریف میکند.
شراب خام اولین رمان اسماعیل فصیح بود که در سال ۱۳۴۷ در انتشارات فرانکلین و زیر نظر نجف دریابندری و ویراستاری بهمن فرسی منتشر شد. در سال ۱۳۴۹، مجموعهداستان خاک آشنا و رمان دل کور نیز در سال ۱۳۵۱ منتشر شدند. اسماعیل فصیح ساده مینویسند. از همین رو، آثارش مخاطبان جدی و پیگیری دارد. از دیگر ویژگیهای برجسته او در عرصه نویسندگی پرداختن به برخی موضوعاتی مثل مناسبات اجتماعی و جنگ در رمانهایش است. او جزو نخستین نویسندگانی بود که در کتاب زمستان ۶۲ به مساله جنگ ایران و عراق پرداخت.
پدرم بچه ی کوچه ی حمام قبله بود ، بهترین خاطرات کودکی و نوجوانی من نیز در خانه ی بزرگ و قدیمی مادر بزرگ در کوچه ی حمام قبله سپری شد ، روزهایی که دیگر هرگز باز نمیگردند ، دل کور مرا برد به آن محله ها و کوچه ها و گذرها و بازارچه ی سقف دار مرا برد به آنجاها که خیلی سال بود در ذهنم کمرنگ شده بود ، تنام ادرسها و اسمهای محله هایی که در داستان نام برده میشود را با هما ی وجودم زندگی کردم ، دل کور داستانی غم انگیز با مایه ی واقیعت ، واقعیتی که از زندگی مردم آن روزگاران دور نبود ، پدرم تعاریف مشابهی از زندگی آن رورگاران داشت و حیف که دیگر نیست ، قلم نویسنده عالی و روان ، راوی بی نظیر با صدا سازی بی نقص برای شخصیتهای داستان ، تدوین و موسیقی در بهترین شکل ممکن و خلاصه با تشکر از همه ی عوامل تولید این اثر ، دوستان را حتما به شنیدن این داستان توصیه میکنم ، پایدار باشيد
5
همه از خوانش راوي تعريف كردن ، انصافا بي نظير بود. در حد اقاي سلطان زاده عالي بود.
اما داستان
يه داستان اجتماعي درام كه يه طبقه از خانواده و فرهنگ ايراني رو به تصوير كشيده. دنبال اتفاقات عجيب قريب در اين كتاب نبايد بود. كتاب عين يه حقيقت نوشته شده براي همين غم انگيزه
احساساتي مثل تنفر نسبت به مختار
غبطه نسبت به رسول
دلس وزي نسبت به گل مريم
خشم نسبت به كوكب و گلين خانم
ترحم نسبت به فرشته و…
رو قراره تجربه كنيد
اما هدف نويسنده از نوشتن اين داستان به نظرم يه چيزه&#۳۴; به انسان ها عشق بورزيم&#۳۴;
5
رمان جذاب بود و روایت آقای قریبپناه شنیدنش را بسی جذابتر کرد.
ناکامی انسان و تلخیای که باید باورش کند همیشه مایهی رمانهای جذاب اسماع یل فصیح است.
پرسشی دارم از رسول آریان: عشق و عشقورزیدن به سایکوپتی مثل مختار واقعا حال مختار را خوب میکند؟ حال چه کسی بد میشود اگر محمدمختار آریان را دوست نداشته یا از او متنفر باشد؟ حال چه کسی از عشقورزیدن به مختار خوب میشود؟
دلکور خواندن یک نفر بابت تنفر از چنین شخصیتی به نظرم خطاست، خطا!
5
اجرای روان 🎙️
گیرا 🧲
رمان ایرانی جذاب، تلفیقی از توصیف خانواده ایرانی همراه با نگاهی به تحولات اجتماعی و شهری در مواجهه با مدرنیته. صرفنظر از تلفظ اشتباه برخی واژگان (همچون مخدّه) و عبارات (همچون پنجِ تابستان، به جای پنجْ تابستان) راوی روایت درخور تحسینی ارائه داده اند و لحن ها و آکسان ها و شخصیت سازی ها در حد قابل قبولی خوب از کار درآمده است. روان جناب فصیح شاد و تن جناب قریب پور درست!
5
انقدر ناراحت و غمگین و آزرده شدم که تا فصل پنج بیشتر گوش ندادم.خیلی بد بود که شخصیت محبوب و خوب داستان این بلا سرش بیاد.این داستان نمونه ی بارز رذالت و بی عدالتی و تلخی بی پایان بود.آدم هایی که به ناحق رفتن.اگرحساس و زودرنج هستین پیشنهاد نمیکنم این کتاب رو ولی اگر روحیه اش رو دارین بخونین.من کتاب شراب خام رو هم خوندم از اسماعیل فصیح اون هم پایان غم انگیزی داشت ولی به این تلخی نبود
4
اجرای روان 🎙️
تلخ ☕️
پربار 🌳
گیرا 🧲
آموزنده 🦉
به نظرم رمان بسیار زیبایی بود ، فرهنگ مردم اوایل قرن معاصر که از عدالت و انسانیت خالی بوده ، خواننده را دچار ناراحتی می کند ، برای شناخت فرهنگ ، تاریخ و سرگذشت اجداد ، توصیه به خواندنش دارم ، اگر کتاب شاهکار همین نویسنده به نام جاوید را خوانده باشید ، این رمان هم تقریبا به همان سبک و سیاق نوشته شده . در هر حال یکی از کتابهای بسیار جذاب و پرمغز ایرانیست .
5
آقای قريب پناه با صدای گرمشون بسیار هنرمندانه صدای انواع شخصیت ها رو اجرا میکنن، واقعا شنیدنی و عالی
قلم نویسنده هم روان و شخصیت پردازی های دقیق و درست. یادآور خاطرات ایرانی ها از زمون قدیم.
ولی داستان به نظرم یکم زیادی تیره و تار بود یا فقط وقایع دلگیر رو تعریف میکرد، شاید اگه وصف خوشی هاش بیشتر بود تعادل بهتری داشت.
5
راوی بسیار هنرمندانه برای اینهمه کاراکتر بخوبی وماهرانه شخصیت پردازی نموده ونمره شون بیسته ، داستان هم که اثر یک نویسنده کاردرست قدیمی👌 بهرحال اگه درطول این داستان آدم همش دلش میگیره وغمگینه مشکل از نوع روابط اجتماعی آدمای دهه سی وچهل محله های قدیمی پایین تهران وواقعیت سطح زندگی مردم معمولی آن زمانهاست....خاکستری ولی واقعی
3
بیشتر از کتاب راوی تحسین برانگیز بود شاید اگر بصورت صوتی نبود و بصورت PDF بود خوندن کتاب رو نیمه کاره رها میکردم. خود کتاب از جنبه زمانی که داستان در اون جریان داره برای بنده جذابیت داشت و اینکه نویسنده به همون دوران تعلق داره و میتونه حال و هوا و اتفاقات مهم سالهای ۱۳۱۳ تا سالهای ۱۳۳۲ رو منتقل کنه خالی از لطف نبودش
2
نوشته های اقای اسماعیل فصیح که بی نظیر است ولی راوی عزیز بعضی از کلمات را درست تلفظ کند. شیخ کرنابا فتحه است نه ضمه.كُرناباید کَرنا گفته شود.
طُمطراق هم طَمطراق است و بعضي دیگر از کلمات که راوی محترم باید تلفظ صحیح و اسامی درست قدیمی را رعایت کند.در کتاب شوهر آهو خانم هم برخی کلمات نادرست خوانده شد توسط همین راوی.