معلول به معنای فردی که دارای اختلال جسمی یا حرکتی یا حسی یا ذهنی است، به نام فرد دارای نیازهای ویژه یا احتیاجات خاص یا کودکان استثنایی (در فرهنگ عربی ذوی الاحتیاجات الخاصه) شناخته میشوند. یعنی اینان افرادی هستند که نیاز به برنامههای خاص و استثنایی آموزشی، تربیتی، اجتماعی، ورزشی و درمانی دارند. از اینرو ورزش این افراد به نام پارالمپیک، از نظام و قواعد ویژه، پیروی میکند. نیز دارای آموزش و پرورش ویژه به نام آموزش و پرورش استثنایی هستند. برنامههای آموزشی و پرورشی مناسب با ویژگیهای فردی کودکان استثنایی به فراخور ویژگیهای ذهنی و جسمی آنان تهیه شده تا بتواند حداکثر تواناییها و استعدادهای خود را به کار گیرند. کودک استثنایی، کودکی است که از جنبههای ذهنی، جسمی، عاطفی و اجتماعی با کودکان هم سن خود تفاوتهای عمدهای دارد، به گونهای که به سبب همین تفاوتها، قادر نیست از برنامههای درسی عادی که بر پایه ویژگیها و تواناییهای مشترک بیشتر کودکان در سنین مختلف تنظیم شده، کاملاً بهرهمند شود. آموزش و پرورش کودکان استثنایی، آموزش و پرورش ویژهای است که شامل برنامههای آموزشی و پرورشی برای کودکان تیزهوش، عقبمانده ذهنی، نابینا و کمبینا، ناشنوا و کمشنوا، ناسازگار و معلولان جسمی و نظایر اینها میگردد.
فرهنگ و تمدن هر جامعه بر اساس نظام آموزش و پرورش آن جامعه استوار است. اما درصد قابل توجه جامعه به دلیل معلولیت، توانایی استفاده از نظام آموزش و پرورش عادی را ندارند. از اینرو برای اینگونه افراد، برنامههای آموزش استثنایی ارائه میشود.
در ایران تاریخچه آموزش و پرورش استثنایی به دهه اول قرن چهاردهم شمسی برمیگردد. در این دوران، اولین مدرسه ناشنوایان در تهران توسط مرحوم جبار باغچهبان و نخستین مدرسه ویژه نابینایان در تبریز به وسیله یک کشیش آلمانی به نام کریستوفل تأسیس و به دنبال آن در چند شهر دیگر مدارس مشابهی از سوی افراد خیر و آگاه بنیاد نهاده شد. در این مورد میتوان از تأسیس مدرسه شبانهروزی نابینایان در تهران در سال ۱۳۲۸ و چندین مدرسه استثنایی دیگر همچون ابابصیر در اصفهان، خزائلی در اراک و غیره نام برد. غیر از مردم، دولت هم در این زمینه ورود پیدا کرد و در سال ۱۳۴۷ دفتری به نام دفتر آموزش کودکان و دانشآموزان استثنایی در وزارت آموزش و پرورش ایجاد شد. در واقع مسئولیت این دفتر، شناخت و جایگزینی مطلوب در زمینه آموزش و پرورش برای کودکانی است که به علت تفاوتهای قابل ملاحظه ذهنی، جسمی و عاطفی قادر به استفاده از برنامههای عادی آموزش و پرورش نیستند.
در پی آغاز فعالیت این دفتر، مراکز و مدارس متعددی در نقاط مختلف کشور برای تعلیم و تربیت کودکان استثنایی شروع به کار کردند.
مطابق گزارشهای رسمی وزارت آموزش و پرورش، ۱۰ سال پس از تأسیس این دفتر، یعنی در سال ۱۳۵۷ حدود ۸۰۰۰ دانشآموز استثنایی تحت پوشش دفتر مزبور مشغول تحصیل بودند. با توجه به پیشرفتهای روزافزون فناوری آموزشی، بالا رفتن آگاهی اغلب اولیای کودکان استثنایی و ایجاد نگرش مثبت در آنان برای تعلیم و تربیت فرزندان خود، تأثیر قابل توجه مدارس استثنایی در تعلیم و تربیت کودکان استثنایی، نیز ورود افراد دارای معلولیت به مؤسسات آموزش عالی و راهیابی آنان به مشاغل تخصصی، مجلس شورای اسلامی، سازمان آموزش و پرورش استثنایی را در سال ۱۳۷۰ تصویب کرد. این سازمان در همان سال کار خود را آغاز کرد. با تأسیس سازمان آموزش و پرورش استثنایی، تحول چشمگیری در زمینه آموزش و توانبخشی کودکان و نوجوانان استثنایی در سطح کشور به وجود آمد. بنابراین توجه وسیع و همه جانبه جامعه به آموزش و پرورش و توانبخشی کودکان استثنایی سبب شد تا سازمان آموزش و پرورش استثنایی در سال ۱۳۷۰ با تصویب مجلس شورای اسلامی تأسیس شده و طی این مدت خدمات و فعالیتهای مهمی را برای این عزیزان به انجام برساند.
این سازمان هم اکنون با تحت پوشش قرار دادن بیش از ۱۰۰ هزار دانشآموز استثنایی در هفت گروه زیر به ارائه خدمات آموزشی، پرورشی و توانبخشی به آنان مشغول است:
دانشآموزان با نیازهای ویژه ذهنی (کم توان ذهنی)
کودکان و دانشآموزان آسیبدیده شنوایی
کودکان و دانشآموزان آسیبدیده بینایی
کودکان و دانشآموزان دارای مشکلات ویژه یادگیری
کودکان و دانشآموزان دارای مشکلات رفتاری و هیجان
کودکان و دانشآموزان دارای مشکلات جسمی ـ حرکتی
کودکان و دانشآموزان دارای مشکلات با معلولیتهای چندگانه (چند معلولیتی)
با توجه به رویکرد آموزش تلفیقی و فراگیر حدود ۳۰ هزار نفر از این دانشآموزان در مراکز آموزش عادی مشغول به تحصیل هستند.
البته هنوز همه مشکلات تحصیلی معلولان مرتفع نشده و هر چند گاه، خبرهایی دال بر موانع و معضلات مختلف به گوش میرسد. این مشکلات که تحت سرفصل آسیبهای آموزشی معلولان از آنها یاد میکنیم چند دستهاند:
۱ـ مشکلات مربوط به کمبود فضای آموزشی و مدرسه در برخی مناطق
۲ـ کمبود مربوط به کمبود نیروی انسانی متخصص و معلم دلسوز
۳ـ کمبود در عرصه منابع درسی و آموزشی و مطالعاتی
۴ـ نارسایی در فرهنگ عمومی به دلیل ذهنیتها و عناصر فرهنگی دال بر ضدیت با تحصیل و آموزش
۵ـ مشکلات در شیوههای درسی مثل مخالفت با زبان اشاره
۶ـ برخوردهای ناشایسته بعضی از متولیان آموزشی با دانشآموزان دارای معلولیت
۷ـ فقدان آموزش مهارتهای زندگی در کنار آموزشهای درسی و کلاسیک
۸ـ مخالفتها و مانع تراشی برای حضور معلولان در مدارس عادی و تحصیل در آن مدارس
با اینکه درباره هشت سرفصل فوق گزارشهای مستند و موثق هست ولی تلاش جامع برای حلّ این مشکلات مشاهده نمیشود. زیرا تحقیقات به روش میدانی و جامع درباره مشکلات و آسیبها انجام نگرفته است؛ و ورود پژوهشگران در چنین موضوعاتی هنوز با موانع مواجه است. از اینرو منابع علمی و آکادمیک درباره این آسیبها بسیار اندک است.
از طرف دیگر، خود افراد دارای معلولیت هم بعضاً آمادگی ندارند درباره این مسائل سخنی بگویند، زیرا از عواقب و پیامدهای آن هراس دارند. همچنین خانواده آنان چنین وضعیتی دارند.
با اینکه در چند سال اخیر وضع بهتر شده و افراد آسیبدیده، در جلسات جرأت و جسارت یافته و درباره مشکلاتی که بر آنها رفته سخن میگویند. چون همگان به این تجربه رسیدهاند که بدون بررسی و بدون گفتوگو درباره آسیبها و مشکلات نمیتوان نظام آموزشی مطلوب و ایدهآل داشت.
کتاب حاضر در اصل با هدف آسیبشناسی و شناخت مشکلات گوناگون معلولان آغاز به تألیف گردید؛ اما دو فصل دیگر بر آن افزودیم. فصل اول را به منظور شناخت هویت و ابعاد آموزش استثنایی اضافه کردیم چون تا وقتی این نظام شناخته نشود نمیتوان از آسیب آن نظام سخن گفت. فصل سوم هم گویای تجارب و راهکارهایی است که در کشورهای پیشرفته اجرا کردهاند؛ و توانستهاند نظام استثنایی مطلوب و کارآمد پیاده کنند و آسیبها را به حداقل برسانند. لازم است از خانم اعظم قاسمی تشکر کنیم که با تلاش و همت فراوان کتاب حاضر را به سرانجام رساند. ایشان به رغم معلولیت توانسته چند عنوان کتاب سودمند تألیف کند. همچنین فرض است از حجتالاسلام والمسلمین سید جواد شهرستانی نماینده آیت اللّه العظمی سید علی سیستانی تشکر نماییم که همواره از دفتر فرهنگ معلولین حمایت کرده و افراد دارای معلولیتهای مختلف را زیر چتر حمایتی خود آورده و از بذل هر گونه خدمات ممکن دریغ نورزیده است.