مهمترین چیزی که در این نمایشنامه جلب نظر میکند، درازای نمایشنامه و حجم زیاد آن در قیاس با نمایشنامههای متعارف رادی و دیگر نویسندگان معاصر است. چه چیزی طول یک اثرِ دراماتیک را رقم میزند؟ اراده نویسنده یا اراده قلم که بیرون از اراده نویسنده، فرمان خود را بر صفحه کاغذ میراند و در ناخودآگاه نویسنده، روایت را واژه به واژه به پیش میبرد. منجی، حکایتی بسیار طولانی، از زندگی محمود شایگان (نمایشنامهنویس) را طی مبارزههایش برای دفاع از حرمت قلم و اثبات حقانیت خویش در پیش چشم ما قرار میدهد. شایگان در یک مسیر طاقتفرسا، از اوج به حضیض فرومیافتد اما دشمنانش پیکر زندهاش را دیگر بار، مصلوب و زخمخورده برای عبرت دیگران بر چهارچوب صلیب رنج میافرازند. در پایان، او میخواهد یگانه یادگار هستی خویش، یعنی قلم خود را توسط استیانا (دانشجو و خبرنگار) به حسین حشمتی (نویسنده و عکاس روزنامه) بسپارد. اما در آخرین لحظه متوجه میشود که حشمتی وارد مبارزات مسلحانه شده و «همین دیروز یک پل را منفجر کرده است.» سپس شایگان بر سر یک دو راهی مرگبار قرار میگیرد: یا تسلیم به خواسته مدیرکل اداره نگارش (سانسور) که از او یک نمایشنامه فرمایشی مطابق مصالح میخواهد و یا نابودی.